غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


پرسش‌ها، انکارها و این حقیقت گم‌شده

علی داریا (جستارنویس)

- شلوغش کرده‌ای آقای جستارنویس! هیاهوی بیهوده‌ای است که راه انداخته‌ای، کدام نسل، کدام تفاوت میان نسلی؟! ما همه اولاد آدم بوده‌ایم و این نسل‌ها روی یک خط ممتد ادامه هم‌اند، یادت نیست؟! انگار همین دیروز بود که لباس‌های پدر را برای پسر و لباس‌های مادر را برای دخترها کوچک می‌کردند، فرزندان چه کیفی می‌کردند که کفش و لباس داشتند و بعد هم فرزندان همان افکار ساده و کوچک‌شده پدر و مادرها را طوطی‌وار تکرار می‌کردند.
- اما حالا خیلی چیزها تغییر کرده است و تغییرات کاملاً محسوس است اما الزاماً هر تغییر، به معنای حرکت به جلو نیست اما تغییر تغییر است همان‌طور که آب آب است برخی تغییرات ممکن است با سلیقه و عادت‌های ما سازگار نباشد برخی ممکن چالشی برای اخلاقیات و رسومات ما باشد به‌عنوان‌مثال: نسل ما به نسل‌های پیش از خود احترام می‌گذاشت، ما پایمان را جلوی بزرگ‌ترها دراز نمی‌کردیم، صدایمان را بلند نمی‌کردیم، به‌دشواری روی حرف بزرگ‌ترها حرف می‌زدیم.
- درست است اما انتقال همان فرهنگ، خرده‌فرهنگ یا رفتارها به شکل کامل و بی‌تغییر ممکن نیست چرای فضای زندگی و خاستگاه افراد و نسل‌ها تغییر کرده است ما در یک فضای دیگر نفس می‌کشیم و زندگی می‌کنیم.
- من هم بنایم نسخه پیچیدن برای نسل‌ها و تعریف بایدونباید نیست با تغییرات حادث‌شده در صورت‌بندی زندگی و جایگاه خانواده، اقتصاد و معیشت و...بسیاری چیزها خارج از اراده ما بخواهیم یا نه تغییر کرده است.
- دوباره می‌رسیم به درک متقابل نسل‌ها و نوع گفتمان میان نسلی.
- نقطه شروع گفتگو طرح پرسش‌های درست، تعریف مسئله و جستجوی حقایق پنهان در زیر پوست زندگی بدون انکار و کتمان حقایق است.
- اما واقعیت‌ها پیچیده‌تر از خواسته‌های من و شماست و به‌آسانی تن به فرموله شدن و رام شدن آن‌گونه که من و شما می‌خواهیم نمی‌دهند.
- کاش سخن می‌گفت این نسل کاش سخن می‌گفت آن‌گونه که شما سر من فریاد می‌کشید.
- سخن نمی‌گوید آقای جستارنویس! او دارد فریاد می‌زند نه با کلمات با پروفورمنس، میمیک و سبک اجرای زندگی روزمره‌اش، نسل تازه دارد سبک زندگی خودش را با رفتار روزمره‌اش روایت می‌کند یک مسئله، درک و پذیرش و دیدن این روایت است با به تماشا نشستن چیزی که او در سکوت یا هیاهویش به نمایش می‌گذارد، درک همدلانه این نسل تنها با داوری کردنش ممکن نیست.
- اما نسل نوآمده مغرور است منعطف نیست، گوش نمی‌دهد ...
- ببینید همین است دیگر! شما قاضی شده‌اید و دارید یکریز حکم صادر می‌کنید! حال‌آنکه او فقط دارد زندگی خودش را می‌کند و بازندگی‌اش در واقع و به‌صورت هم‌زمان دارد خودش، خودش را روایت می‌کند.
- اما درهرحال باید تابع نظمی باشد من فکر می‌کنم با نسل خودخواهی مواجه هستیم
- همین است دیگر: نظم و به کنترل درآوردن این نسخه جواب نمی‌دهد اگر نسل تو او را متهم به خودخواهی می‌کند او نیز نسل تو را پدرسالار و غیرقابل‌تحمل می‌داند.
- پس گفتگو در کجا می‌تواند اتفاق بیفتد؟!
- میان شکاف‌ها و روزنه‌ها، نسل تو اول باید آموخته‌های گذشته‌اش را دور بریزد، خودش و اندیشه‌هایش را نو کند، آستانه تحملش را برای نزدیک شدن همدلانه و همراه شدن به آن‌ها بالا ببرد و با ورود به جهان او، جهانش را ادراک و در صورت ضرورت بر آن تأثیر بگذارد.