غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


آیت‌الله بهشتی به روایت دخترش

درباره حجاب تحکم نمی‌کرد

همدلی| هر ساله در سالگرد شهادت آیت‌الله بهشتی و یارانش در حزب جمهوری اسلامی است، توجه‌ها به سمت این روحانی تحصیل‌کرده دانشگاه و افکار و اندیشه‌هایش جلب می‌شود. این روزها به مناسب آغاز فصل تابستان و ایجاد حاشیه‌ها و درگیری‌هایی که پیرامون موضوع حجاب، گشت ارشاد، این موضوع نیز در کانون توجه مردم و رسانه‌هاست. انتقاد بخشی از مردم و حتی چهره‌هایی از جناح اصولگرا– که معمولاً خود را مدعی حمایت از ارزش‌های نظام می‌داند- از نحوه برخورد گشت ارشاد، امسال پر رنگ‌تر از قبل شده است. شاید حضور یک روحانی موردحمایت اصولگرایان در منصب ریاست جمهوری و تلاش برای کاهش نارضایتی‌های مردمی ازجمله علل این انتقادات باشد. نگاهی به سخنان ملوک‌السادات حسینی بهشتی دختر آیت‌الله شهید دکتر بهشتی در گفت‌وگو با جماران تفاوت نگاه او با متولیان فعلی حجاب کشور را نشان می‌دهد. ملوک السادات بهشتی پیرامون نگاه شهید بهشتی به حجاب گفت: «ایشان معتقد بودند که تک‌تک اعضای خانواده دارای فکر و شعور و قدرت تشخیص هستند و حق انتخاب در شیوه زندگی فردی و اجتماعی دارند. برخورد ایشان با من به‌عنوان دختر خانواده با محبت و عطوفت و درعین‌حال همراه با آگاهی دادن در حد کمال بود. به‌عنوان‌مثال، هیچ‌گاه تحکم به داشتن حجاب و رعایت موازین شرعی نکردند، زیرا معتقد بودند اجبار در دین باعث دوری جوانان از مکتب پویای اسلام می‌گردد. همواره معتقد بودند که باید با مطالعه، بررسی و تفکر در مسائل گوناگون انتخاب صحیح را به عهده خود جوان گذاشت و اگر این امر همراه با استدلال منطقی نباشد پیروی جوان خانواده از این شئونات سرسری و کوتاه‌مدت خواهد بود. در خارج از کشور نیز هرگز مرا وادار به داشتن حجاب نکردند، بلکه همچون معلمی دلسوز و مهربان و با توجه به مشکلاتی که یک نوجوان در محیط بی‌بندوبار غربی دارد ساعت‌ها وقت گذاشتند و با صبر و حوصله به سؤالات من گوش دادند و به بحث پرداختند.»
وی افزود: «ایشان با آگاهی دادن، تشویق به خواندن کتاب‌های مرتبط با موضوع حجاب و امکان مقایسه بین دین مسیحیت و اسلام، آزادی بیش‌ازحد و در واقع بی‌بندوباری دختران در جامعه غربی و بیان وظایف و مسئولیت‌های دختران و زنان در اسلام و ارائه الگوهای زن مسلمان، سبب شدند که با آگاهی کامل و علیرغم دشواری‌های بسیار برای یک دختر نوجوان، حفظ حجاب و رعایت دستورات شرعی حتی در جامعه بی‌بندوبار غربی را انتخاب کنم.»
دختر شهید بهشتی در بخش دیگری از این گفت‌وگو به ویژگی‌های دیگر ایشان پرداخت و گفت: «ایشان ازنظر اخلاقی و رفتار برای همه ما فرزندانشان الگو و نمونه بودند. وقتی پدر خانواده در رفتار و روابط با فرزندان و حتی جامعه کمترین خطا را دارد، می‌تواند الگو قرار گیرد. هرگز دروغ نمی‌گفتند و در بسیاری از موارد صراحت لهجه ایشان سبب رنجش افراد متملق و چاپلوس می‌شد. از تهمت و افترا به دیگران به‌شدت دوری می‌کردند و تا حقیقتی برایشان محرز نشده بود، در رفتار و گفتار دیگران تشکیک نمی‌کردند. از هوچیگری و سفسطه بازی به‌شدت عصبانی می‌شدند و سعی می‌کردند حقایق را بازگو کنند هرچند به ضررشان باشد.»
 وی ادامه داد: «به تهمت‌ها و افتراهایی که به ایشان زده می‌شد، بی‌اعتنا بودند. ازاین‌رو وقتی به ایشان معترض می‌شدیم که چرا جواب تهمت‌ها و افتراهای دشمنان و بدخواهانتان را نمی‌دهید، در پاسخ می‌گفتند: دخترم این‌ها همه ریشه در حسادت افراد و شخصیت‌های کم‌ظرفیت دارد. حیف عمر کوتاه ما که به خاطر صرف پاسخگویی به این اراجیف تلف شود. بگذار هرقدر می‌خواهند حرف بزنند و شایعه درست کنند. ما وقت زیادی نداریم و باید به کارهای مهم‌تر و ضروری‌تر برای این مملکت و مردم خوب این سرزمین بپردازیم.»دختر شهید بهشتی درباره نظر پدرش در خصوص جایگاه زن در خانواده و جامعه گفت: «در خانه ما مادر جایگاه خاصی داشت و این‌همه به‌واسطه احترام وافری بود که پدر برای همسرشان قائل بودند...در جریان فعالیت‌های اجتماعی نیز همواره مادر را به همراه خود می‌بردند. چه جلسات گوناگون که در داخل کشور داشتند و چه در خارج از کشور، به‌خصوص آنکه در اروپا می‌خواستند زن مسلمان با حجاب کامل به جامعه اروپایی معرفی شود و احترام به همسر در محافل دانشجویی مسلمانان نشان داده شود. در بازگشت به ایران، جلسات گوناگون سخنرانی برای دانشجویان، فرهنگیان، مهندسین، پزشکان، بازاریان و روحانیون به‌صورت جلسات هفتگی تشکیل می‌شد که ضمن تفسیر قرآن به بحث و بررسی مسائل سیاسی و اجتماعی روز مانند مسئله حجاب زن، انتخاب حجابی کامل برای محل کار و نیز مشاغل مختلف و نیز مسائلی چون تنظیم خانواده و دیگر مسائل مبتلا به‌روز می‌پرداختند.»
ملوک‌‌السادات بهشتی در ادامه به روابط و اشتراکات پدرش با امام موسی صدر پرداخت و گفت: «با امام موسی صدر از حوزه علمیه قم با هم آشنا و از لحاظ فکری بسیار به هم نزدیک بودند و دیدگاه‌های مشترکی داشتند. این دو برای اعزام به خارج کشور و تبلیغ انتخاب شدند و یکی برای ایجاد وحدت در جامعه مسلمانان اروپا و دیگری برای ایجاد وحدت در لبنان که دارای مذاهب و ادیان گوناگون بود انتخاب‌شده بودند و در دوران تصدی این امر به معنای واقعی محور وحدت مسلمانان و در جوامع مسیحی نیز تأثیرگذار بودند. در سفر به لبنان نیز خانواده پدر را همراهی می‌کرد. لبنان که مجموعه‌ای از اقوام و ادیان گوناگون بود و امام موسی صدر در آنجا با سعه‌صدری که داشت عامل وحدت بود و مانع بروز اختلافات قومی و مذهبی می‌شد. برای من همفکری و هم سلیقه بودن این دو برادر که ساعت‌ها در کنار هم راه می‌رفتند و گفت‌وگو می‌کردند بسیار جالب بود و جاذبه‌ای که امام موسی در بین مردم فقیر و غنی داشت که ناشی از خلق محمدی ایشان بود؛ و جایگاه ویژه‌ای که بین علمای لبنان داشتند.»