پاسخ به شبهات رسانه ملی درباره نیروی هوایی در گفتگوی همدلی با سرتیپ «محمد عتیقهچی»:
راه نفس صدام را بستیم
محسن افلاکی- اخیراً یک سری فیلم مستند با عنوان «نگاتیو» از شبکه مستند سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود. در توضیح این سریال گفتهشده «مستندی است که در ۵۰ قسمت شبهات مطرحشده در حوزه دفاع مقدس را پاسخ میدهد. دلیل ساخت این مجموعه پاسخ به برخی شبههافکنیهایی است که در شبکههای مغرض خارجی، پیرامون جنگ صورت میگیرد.» اما در یکی از قسمتهای این مستند، ادعاهای مطرحشده نهتنها شبهات را برطرف میکند که حاوی اتهاماتی است به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی. مهمان برنامه با لحن تندی ادعا میکند که نیروی هوایی در برخی از عملیات غایب بود و پشتیبانی نمیکرد. موضوعی که سبب بروز برخی واکنشها در میان خلبانان بازنشسته نیروی هوایی حاضر در عملیات مهم دفاع مقدس شد که برخی در فضای مجازی به آن واکنش نشان دادند.
خلبان جانباز، سرتیپ «محمد عتیقهچی» ازجمله این خلبانان است که نسبت به برخی تحرکات سالهای اخیر علیه ارتش واکنش نشان داد.
دوهزارو پانصد ساعت پرواز، عبور از چهار سانحه سقوط، سرنگون کردن پنج فروند میگ بیستویک، بیستوسه، حضور در تیم اصلی و پشتیبانی عملیات اچ 3، اجرای عملیات تک فروندی اچ 2، همگی نشان از موقعیت نظامی او دارد. وضعیتی که کتاب خاطراتش با عنوان «پرواز با آتش» بهخوبی روایتشده است.
وی در گفتگو با همدلی به برخی از این شبهات پاسخ داد و البته معتقد است که ارتش در همه زمینهها مظلوم واقع شد. میگوید:«در کجای دنیا هواپیما به شکار تانک میرود؟ ولی ما رفتیم. نیروی هوایی همیشه پشتیبان نیروهای سطحی بود. بسیاری از خلبانان بابت پروازهای طولانی و پرتعداد، دچار صدمات جسمی شدند. کسانی بودند که سالها در بستر بودند و نمیتوانستند جابجا بشوند. ضایعات شدیدی به بدنشان وارد شد و در انزوا ماندند و در گمنامی از بین ما رفتند. چگونه بعضیها به خودشان جرات میدهند که اینگونه انگشت اشاره بهسوی بچههای نیروی هوایی بگیرند؟»
سرتیپ عتیقهچی میگوید:«در دورههای آموزشی قبل از انقلاب در خارج از ایران، با خلبانان آمریکایی، عراقی، ترک و کشورهای دیگر، همدوره بودیم. خلبانهای خوبی بودند ولی هیچکدامشان بهاندازه ایرانیها باسواد و باهوش نبودند. اکثر خلبانهای ایرانی، دورههای آموزشی را با بالاترین نمره قبول میشدند. آمریکاییها در کشور خودشان بعد از پایان آموزش نتوانستند نمره صد بگیرند ولی ایرانیها گرفتند.»
ادامه میداد:«ارتش ایران، یک ارتش بهروز در دنیا بود. تا اینکه انقلاب شد و صدام خیال خام کرد. ساعت دو بعدازظهر روز سی و یکم شهریور در پایگاه بندرعباس، با همکاران برای صرف نهار بهطرف نهارخوری میرفتم که خبر بمباران پایگاههای تهران و همدان را شنیدم. بلافاصله قرار شد که با خلبانها جلسهای داشته باشیم.با توجه به دستدرازیهای حکومت عراق در قبل انقلاب و جواب قاطع ایران در همه رستههای ارتش، رؤیای دوباره صدام را عجیب و بعید دانستیم. ما خلبانان دورهدیده بودیم ولی تجربه جنگ نداشتیم. ارتش هم دستخوش ناملایمات زیادی شده بود. نوعی بههمریختگی در کارها وعدم شرح وظایف به چشم میخورد. قبل از انقلاب برای هر نوع پرواز و هر نوع سلاحی که هواپیما باید با خودش حمل بکند، یک چکلیست و دفترچه داشتیم؛ اما با شروع انقلاب و مواردی که ذکر شد، آشفتگی در همه کارها بود. اطلاعات عملیات ما از زمان انقلاب تا شروع جنگ فعال نبود؛ یعنی ما هیچ نوع اطلاعات بهروز شده از عراق هم نداشتیم و لذا صدام با توجه به همین موارد، تصمیم سالهای دور خود را میخواست عملی کند.»
خلبان عتیقهچی میگوید:ما تنها کشوری در دنیا هستیم که با هواپیما به جنگ تانک رفتهایم. هیچ کجای دنیا این اتفاق نیفتاده ولی ما مجبور بودیم. ما باید جور نیروهای سطحی را میکشیدیم. ارتش بعد از انقلاب هنوز درگیر مسائل کودتا، ضدانقلاب و موارد دیگر بود. سپاه هم سازوکار خودش را داشت.صدام همه اینها را میدانست و با آگاهی از شرایط داخلی ایران حملاتش را شروع کرد. نیروی هوایی در دوران جنگ، برای حفاظت از آسمان و خاک ایران از هیچچیزی دریغ نکرد و تنها تفاوت ما با نیروی هوایی عراق، دورههای کاملی بود که ما دیده بودیم و هواپیما و تجهیزاتی که آنها داشتند.
عملیات اچ 3
سرتیپ عتیقهچی با اشاره به برخی عملیات مشهور نیروی هوایی میگوید:«بعد از اولین عملیات هوایی ایران به نام کمان 99، نیروی هوایی عزم خود را جزم کرد تا برتری هوایی ایران را به رخ صدام بکشد. لذا به طرح عملیات اچ 3(عمق خاک عراق و پایگاه الولید) اقدام شد که با چند جلسه پرواز و سوختگیری هوایی از هواپیمای تانکر، داخل مرز ایران و مرور نقشه، تاریخ نهایی عملیات مشخص شد؛ که البته در کتاب پرواز با آتش، کامل به آن اشارهکردهام. من جزو تیم اصلی بودم و در تمام جلسات پروازهای تیم حمله هم بودم که در دقایق آخر با نظر جناب براتپور، به لیست تیم پشتیبانی اضافه شدم. روز عملیات با توجه به اینکه جزو تیم پشتیبانی بودم تا داخل خاک عراق با تیم اصلی رفتم. جناب براتپور که لیدرتیم پرواز بودند، به لهجه شیرین کرمانشاهی و به شوخی گفتند که محمد، عروسی نمیرویم که تو هم آمدی، از همینجا برگرد و منتظر دستورات باش و من به مرزهای خودمان برگشتم.»
وی ادامه داد:«به لطف خدا و تیزهوشی بچهها، عملیات با موفقیت انجام شد و حدود چهلوهشت فروند هواپیمای نظامی عراق نابود شد و آنها فهمیدند هیچ هدفی از نگاه ما، دور و نشدنی نیست.»
این خلبان ارتش جمهوری اسلامی تأکید کرد:«به جرات میتوانم بگویم کمر نیروی هوایی عراق با این حمله ایران شکست. آنها هرگز فکر نمیکردند که خلبانان ایرانی تا نزدیکی مرز عراق و اردن بروند و بمباران کنند و طراحی این عملیات در بسیاری از کشورها برای خلبانان تدریس میشود.»
عملیات اچ 2
او از یک عملیات دیگر نیز سخن میگوید:«در طول جنگ، عراق سلاح و مهمات را از طریق کشتیهای تجاری و در پوشش کالا، به عراق وارد میکرد. خبر که به ما رسید، پروازهایمان در مرزهای دریایی و خلیجفارس شروع شد و راه نفس صدام را بستیم. شهیدان عباس دوران و یاسینی و خلعتبری هم نیروی دریایی عراق را در بندر ام القصص نابود کردند. شهید خلعتبری که بسیار عالی با موشک موزیک کار میکرد و شکارچی ناوچههای عراقی بود. شهید عباس دوران که اصلاً چیزی بهعنوان ترس برایش تعریفنشده بود. البته ازنظر من خلبانی که پایش را برای حتی یک مأموریت از زمین بلند کرده باشد، دین خود را برای وطن ادا کرده است. بعد از پیروزیهای نیروی هوایی و دریایی ایران، خبر رسید که عراق از طریق بندر عقبه کشور اردن، اقدام به واردکردن تجهیزات نظامی و حمل با کامیون تا خاک عراق میکند. طرح عملیات اچ 2 ازاینجا کلید خورد؛ یعنی نقطه صفر مرزی عراق و اردن و کمی دورتر از اچ 3.»
این خلبان میافزاید: براتپور بهعنوان معاون عملیات، اکثر پروازهای سخت را به من رجوع میداد. اینجا هم به من گفت که محمد در قبول کردن یا نکردن این مأموریت صاحباختیار هستی. من بلافاصله قبول کردم.
طراحی نقشه و هماهنگی با هواپیمای تانکر سوخترسان (بریفینگ) در جلسات متعدد انجام و عملیات را با تایید جناب براتپور، قرار شد که بهصورت تک فروندی انجام بدهم. اکثر برونمرزی ها را تک فروندی رفتهام. دلیلش هم این بود که دیگر نگران هواپیمای کناری خودم نبودم و تمام تمرکزم را روی هدف و موفقیت و بازگشت میگذاشتم.»
او در شرح عملیان اچ 2 ادامه میدهد: چهار فروند از فانتومهای نیروی هوایی مجهز به دوربین عقب بودند که من، براتپور، کاظمی و باقری با آنها میپریدیم و فیلمها هم بسیار به بخش اطلاعات عملیات کمک میکرد. در عملیات اچ 2 هم با یکی از همین فانتومها رفتم و فیلمش هم موجود است.
طبق نقشه قرار شد در مرز هوایی بهصورت کپ (گشت هوایی) پرواز کنیم و از تانکر هم سوخت بگیریم. بعد از چند بار سوختگیری، رادار عراق با تفکر اینکه مطابق معمول گشت هوایی انجام میدهیم، دیگر حساسیتی روی ما نشان نمیداد. لذا در فرصت مناسب و با سوختگیری نهایی و کم کردن ارتفاع برای گریز از محدوده رادار، وارد خاک عراق شدیم.کابین عقب هم آقای کاظمیان بود.از حیاطخلوت خصوصی خودم یعنی روی شهر مندلی عراق که پدافند قابلی هم نداشت، عبور کردیم. معمولاً در عملیات در ارتفاع پایین پرواز میکردم که رادار و سایت موشکی دشمن برای هدفگیری مشکل داشته باشند. بالاخره روی هدف رسیدیم. ستون بیشماری از کامیونها در مرز عراق و اردن (داخل خاک عراق) تجمع کرده بودند. بمبها را روی اهداف ریخته و مسیر برگشت را از شمال بغداد انتخاب کردم تا پدافند دشمن را گمراه کنم. در برگشت دوباره در مرز سوختگیری کرده و بهسلامت فرود آمدیم. آنچه بعد از ظهور فیلمها مشخص شد، خسارت نودوپنج درصدی در اهداف تعیینشده بود.»
پل ارتباطی آبادان به خرمشهر
سرتیپ عتیقهچی درباره ابتدای جنگ میگوید:«خرمشهر هنوز در اشغال عراق بود و این پل برای صدام حیاتی و مهم بود. هم بابت تصرف آبادان و هم تدارکات برای نیروهایش در خرمشهر. شب قبل عملیات فتح المبین شروعشده بود و با روشن شدن هوا، این پل میتوانست باعث شکست عملیات شود. از پایگاه همدان دو فروند فانتوم به سمت هدف رفتیم. کابین عقبم آقای سرابی بود. باران آتش بود که به سمت ما میامد و در نهایت روی پل سوییچ بمبها را فعال و رها کردم. آقای عصاره که هواپیمای پشت سر من بود، اصابت به هدف را تایید کرد. ایشان هم بمبهایش را رها و بهسرعت از منطقه دور شدیم. در پایگاه همدان که فرود آمدیم، هواپیما دماغه نداشت. زیر بدنه هواپیما چاک خورده بود و شلنگهای هیدرولیک آویزان بودند. انگار سر آدمی را بریده باشی و رگهایش آویزان باشد.»
این خلبان دفاع مقدس در پایان میگوید:«من بارها از دل آتش گذر کردم و میدانم لطف الهی، ارادتم به امام رضا و دعای مردم مرا ضدگلوله کرده بود، اما نباید زحمات نیروی هوایی اینگونه نادیده گرفته شود و هر کسی اطلاعات غلط به رسانهها بدهد.»