مدیریت ایرانی؛ بازیچه لابی، قربانی سیاست
غلامحسین رنجبرها (مدرس دانشگاه)هرچند ذائقه ملت شریف ایران با بحرانزایی مکرر و شنیدن اخبار رویدادهای با طعم تلخ، سازگار شده است لیکن چهره دلخراش رخداد متروپل، روح و روان ایرانیان میهندوست و هموطن پرست را آزرده ساخته و همدردی انسانی اکثریت مردم را بهشدت برانگیخته است. حادثه ویرانگر متروپل گرچه محلی بود، لیکن وجهه و چهره ملی یافت و از حالت محلی و ملی هم پا فراتر گذاشته و انعکاس رسانهای جهانی هم بر آن مترتب شد.
فروریزی متروپل در بوته قضاوت
1-سرانجام به یک پدیده پر نماد تبدیل شد: 1-نماد تاریکخانه فساد اداری. 2- نماد احاله شدن و فضاحت پدیده کارشناسی و ناکارآمدی امر نظارت. 3- کاستن از وجدان کاری پرسنل اجرایی 4- انتصابهای با تخصص غیر مرتبط و بعضاً عاری از تخصص واقعی!
متروپل محصول چه رویکردی است؟
2-اما متروپل محصول چه رویکردی است؟ مصائب متروپل، مظهر خودزنی ملی و سرمایه سوزی ناشی از خودشیفتگی در مدیریتها و بهویژه امضاهای طلایی ارزیابی میگردد. مبادی صدور مجوز و نظریه تخصصی و کارشناسی و نظارت، مربوط به پروژههای متروپل، سد مخرب گتوند، پتروشیمی میانکاله، تملک شخصی و فروش جنگل ملی چندهزارساله هیرکانی واقع در شمال، مجوزات سد مارون 2 و سد فاجعهآمیز چمشیر کهگیلویه (کپی سد گتوند) و انتقال و غارت آب میان حوزهای با هفت کانال از سرچشمههای کارون مظلوم و خشککردن دستوری هورالعظیم... حاصل کمرنگ شدن اصول فنی مهندسی و سلب استقلال رای جایگاه مطالعات کارشناسی و جایگاه رای نظارت، کاهش وجدان کاری پرسنل و وجود مدیران با تخصص غیرمرتبط، همزمان با هم تلقی میگردد، وقتی ساختار و شانیت اصول مهندسی در همه حوزهها، سیاسی شده و تابع دستور، قدرت، رانت، منافع فردی و مافیاها میشوند و شاخص انتصابات اداری در همه سطوح؛ ایدئولوژی، قومیت، سیاست و عدم شایستهسالاری است و ایضاً درصد بالایی از مدیران سر جای خودشان نیستند، مثل رئیس محترم راهآهن ایران به نام میعاد صالحی که نه سابقه کاری در حوزه راهآهن دارد و نه تخصص مرتبط در این حرفه؛ النهایه نتیجهاش، سوانح پر تلفات و وقوع حادثه در پی حادثه و پرورش هزاران مافیای عبدالباقی و پیدایش انواع فجایع پر مخاطره و مرگبار در آتیه است. به گفته لسانالغیب: «هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.»
3-اساساً از پیامدهای رکود تورمی و اقتصاد فروپاشیده و فروریختن وجاهت و سرمایه اجتماعی هر حاکمیتی، وقوع تسلسل بحرانها و تشدید تلفات انسانی ناشی از حوادث غیرمترقبه اهم از منشأ انسانی یا منشأ غیرانسانی است.
4-متأسفانه، ایران رتبه سوم و به تعبیری دیگر، رتبه ششم در جهان در عرصه درصد وقوع بلایا و مخاطرات طبیعی را دارد و اما مسجل شده است در انواع حوادث غیرمترقبه طبیعی، از ۴۳نوع مخاطره زیانبار غیرانسانی (طبیعی)؛ ۳۲نوع مخاطره همواره مهمان جغرافیا و اقلیم ایران بوده است. مثل زلزله، آتشفشان و فرونشست؛ ناشی از فرایند و دینامیک درون زمینی و تگرگ، بهمن، رعدوبرق، خشکسالی، بوران، سونامی، سرما و گرمای غیرمتعارف و بیشازحد؛ متأثر از فرایندهای دینامیک برون زمینی. ایران یک درصد جمعیت دنیا را دارد ولی سه درصد تلفات انسانی ناشی از سوانح و بلایای طبیعی را به خود اختصاص داده است.
5-خاطرنشان میشود که تحقیقاً و قیاسا در ایران و کشورهای همتراز ایران، تلفات حوادث غیر مترقبه، شش برابر تلفات انسانی نسبت به کشورهای پیشرفته بیشتر است. به تفسیر گویاتر، شش برابر شانس زنده ماندن در ایران نسبت به قبلهگاههای آقازادهها کمتراست.
6-حال تمرکز کنید روی این قیاس معالفارق؛ مخاطرات و حوادث غیر مترقبه انسانی ناشی از سوء مدیریتها و خودشیفتگی که نیمه اپیدمی شده است، شبیه سیل دروازه قرآن، فروریختن ساختمان پلاسکو، آتشسوزی کلاس درس کودکان، برخورد هواپیما با کوه در یاسوج، آتشسوزی نفتکشها روی ریل قطار، خارج شدن قطار از ریل چند سال پیش، سقوط مکرر و فراوان ساختمانها در کل ۳۱استان کشور ناشی از گودبرداری همسایهها، تصادفات فراتر از نرم و استاندارد و بلکه تلفات انسانی ناشی از ارابه مرگ پراید چند برابر نسبت به تلفات کشورهای پیشرفته «تلفات انسانی به ازای هر 10هزار خودرو، میانگین جهانی 9نفر و تلفات ایران 37نفر و میانگین اروپا حدود سه نفر به تعبیری ایران چهار برابر میانگین جهانی و 10برابر اروپا در تصادفات، تلفات انسانی دارد.» مرگ ناشی از اشتباهات پزشکی، مرگ غیرطبیعی ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی، سرطان، بیماری خاموش دیابت و سونامی کبد چرب و پیری زودرس، مرگ ریوی و تنفسی ناشی از آلودگی هوا و تلفات جمعی ویروسی و ازجمله ویروس کرونا و خودکشیها و دیگر کشیها، تروریسم، مرگهای کارگاهی و انفجار مخازن آمونیاک فیروزآباد. اگر اینگونه تلفات سنگین انسانی را به جمع تلفات انسانی ناشی از مخاطرات طبیعی اضافه کنیم، شانس زنده ماندن انسان در ایران، در یک بازه زمانی مشابه، حداقل N+ 10+6 برابر کمتر از معراج گاه (اروپا و آمریکا) طفیلیهای برخی حاکمان، ارزیابی میشود.
آسیبشناسی عواقب دستوری و سیاسی شدن مجوزها:
7-حال برخی از دلایل تشدید موج مهاجرت مغزها و فرار سرمایههای فکری، انسانی و ارزی و سقوط میانگین امید به زندگی (طول عمر) و بسته شدن پنجره جمعیتی و رشد برخی بیماریهای روانی و همچنین فروریختن دیوار اعتماد میان مردم و بخشهایی از نظام، آشکار میشود. نتیجه و ماحصل مدیریت خودشیفتهها و کوتولهها، روزبهروز شدیدتر برملا و عریان خواهد شد مثل، تصادف اخیر قطار با بیل مکانیکی مشهد به یزد و سرقت امانات بانک ملی. چنانچه دولتها با همین فرمان و مدل مدیریت شوند بهزودی سرنوشتمان طوری رقم خواهد خورد که بهجای اینکه چند روزی یکبار منتظر یک فاجعه ملی خسارتبار و پر تلفات باشیم، روزی و اغراق نباشد، ساعتی یکبار شاهد بروز یک رویداد مرگبار بهتآور، جمعی و ملی باشیم. «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.»
8-عارضه و آفت فساد ساختاری ایران هزاران عبدالباقی فعال مایشا را پرورش داده و این جماعت فوق برخوردار از رانت و قدرت و در نتیجه ثروت، بهمرور، دستپختهای مرگبار و فاجعهآفرینشان را در همه حوزهها به مردم دردمند ایران اسلامی، تحمیل میکنند و بر تجمیع بغض و کینه مردم میافزایند و از آستانه تحمل ملت، بیشازپیش میکاهند. باتلاقی که در آب خوزستان ایجادشده است، محصول نادیده گرفتن حقوق حقه مردم خوزستان و مدیریت خودشیفتههاست که نتیجه آن، ابتدا متروکه شدن خوزستان و به دنبال آن بروز یک تهدید امنیتی جدی برای کل ایران است.
9-نوید داده میشود این امکان وجود دارد که تحقیقاً این چرخه باطل بحرانزایی مستمر و رشد منفی در توسعه را متوقف و سپس معکوس ساخت و هارمونی رشد و توسعه پایدار و احیای سرمایه اجتماعی را وجاهت اجرایی بخشید، به ضرس قاطع هنوز امیدی متصور هست، به شرطی که نظام سیاسی، ساز تغییرات ساختاری و نگرشی را بهجای اصلاحات روبنایی، کوک کرده و صادقانه ملاک نگرش و عملکرد راهبردی و خطمشی خود قرار دهند.