غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


شکست الگوسازی جریان ارزشی؛ از تتلو تا چرخنده

محمدرضاچمن‌نژادیان (فعال مدنی)

در طول تاریخ؛ از جوامع اولیه و دارای تمدن تا دنیای مدرن، نوعی از فلسفه علمی، دینی و سیاسی بر ابعاد جوامع و زندگی انسان‌ها حاکم بوده است و به فراخور عقلانی بودن داشته‌ها، تلاش آگاهانه شهروندان و دستاوردهای عالمانه مکاتب و جوامع بوده است که کارکردهای فردی و اجتماعی شهروندان به‌صورت کاربردی شکل می‌گرفت و تمدن‌ها ساخته می‌شد. هر مکتب علمی، دینی و فلسفی دو ویژگی شاخص و منحصربه‌فرد داشته است: یکی؛ معرفی آرمان‌شهر و دیگری؛ انتخاب الگوی تربیت انسانی است. که اولی متناسب با اهداف و آرمان‌ها برای رشد، توسعه و تمدن سازی سعادت آور است و دومی برای معرفی محصول تمدنی و پرورش شهروند در تراز آرمان‌شهر مدنظر. معمولاً آرمان‌شهرها مختصات خاص آموزشی، تربیتی و مهارتی خود را برای باورمندی و شهروندسازی دارند. خودشناسی، خودسازی، خودباوری و خودکنترلی ویژگی‌هایی تربیتی هستند که هر شهروند بهنجار در تراز هر آرمان‌شهر به‌صورت کاربردی از آنان برخوردار است. قاعدتاً استعدادهای مادی، معنوی و سرزمینی و در چنین جوامع ایده آلی با الگوهای برجسته تربیتی باید شکوفا شوند تا خوشبختی و سعادت‌آفرینی ملت‌ها در آرمان‌شهر مطلوب رقم بخورد.تشویق نرم تربیتی با معرفی الگوها در پرتو به‌کارگیری هنرمندانه و بهینه روانشناسی، ادبیات و هنر تحقق می‌یابد. اما برعکس این فرآیند سازنده، رخوت اجتماعی، مسخ انسانی، کسالت روحی، استحاله‌ی هویتی به‌عنوان آثار منفی و انحرافی مطرح‌اند. از این منظر الگوها در نظام تراز ایرانی اسلامی باید صادقانه، عالمانه، عاقلانه و بهنجار تربیت و معرفی شوند؛ ولی متأسفانه در ارزیابی بازخوردهای حکمرانی آرمانی و شهروندسازی، فرازونشیب‌هایی مشاهده می‌شود که به‌صورت معناداری موجبات آسیب‌های جدی، تزلزل اخلاقی و تربیتی شهروندان و نسل‌ها را فراهم آورده است. به‌نحوی‌که خروجی‌ها متناسب با تراز آرمان‌شهر مکتبی، الگوی شهروندی ملی و ارزش‌های موردادعای نظام نیست. بررسی آسیب‌شناسانه آثار سوء تربیتی، هدف این یادداشت است؛ زیرا مدت‌زمانی است که پیرامون شکست‌خوردگان اخلاقی، رفتاری و تربیتی، اتفاقاتی ناگوار افتاده است که نه در شأن داشته‌های دینی و اخلاقی است و نه در قد و قامت فرهنگ ملی، ادبیات و هنر ایرانی. برخی چهره‌ها که در کانون توجه و ترویج تمام فعالیت‌های فرهنگی، تربیتی و هنری قرارگرفته‌اند، سنخیتی با داشته‌های تاریخی ملی، دینی و نیازهای کنونی ندارند. در کانون این و توجهات افرادی از امیر تتلو و کاترین شکدوم گرفته تا علی‌اکبر رائفی پور و الهام چرخنده وجود دارد و تداعی‌گر سخیف‌ترین نگاه با نیم‌نگاهی به استراتژی ماکیاولیستی «هدف وسیله را توجیه می‌کند» است. جریانی که در عین اصرار بر کنار گذاشتن کسانی چون محمدرضا شجریان و چهره‌های مشهور و موجه موسیقی کشور، در انتخابات ۹۶ امیر تتلو را به جهت داشتن چند میلیون دنبال کننده اینستاگرامی اش رسماً وارد چرخه تبلیغاتی خود کرده است. جریانی که علیرغم بی‌مهری به روزنامه‌نگاران داخلی، از فردی مانند کاترین شکدوم دعوت می‌کنند تا انعکاس رسانه‌ای اتفاقات کشور را بر عهده بگیرد. مواردی که البته تنها اندکی گذشت زمان لازم داشت تا غلط بودن آن‌ها را مشخص کند و نشان دهد که چگونه هزینه‌هایی مادی و معنوی بر نظام سیاسی وارد می‌کند.آنچه در این میان واضح است، این است که ضعف متولیان این امور در الگوسازی آشکار می‌شود و البته آسیب‌شناسی نمادهای شکست‌خورده این جریان خالی از لطف نیست، اما می‌تواند تلنگری به اذهان علمای دینی و مدیریت فرهنگی کشور باشد که بدانند مملکت کهن ایران، دارای ملتی ابتر، تهی از تاریخ و تمدن و عاری از افتخار و خالی از شخصیت‌های برجسته نیست؛ بلکه در طول تاریخ همواره غنی و صادرکننده علم، الگوهای فرهنگی و تاریخی برای تربیت شهروند بوده است؛ درست برخلاف ممالک و ملت‌های فقیر و تهی از تاریخ و فرهنگ که از سر ناچاری به الگوسازی تخیلی و حتی سرقت مفاخر فرهنگی دیگران متوسل می‌شوند.