روزی که «هواری بومدین» در الجزایر کودتا کرد
«احمد بن بلا» که در جنگ رهاییبخش مبارزه کرده، مدتها زندانیشده و تبعیدشده بود، سهم خود را در حکومت بیش از سایر همزمان میدانست، به این جهت فکر کرده بود پس از برکناری «فرحت عباس» کنار گذاشتن سایرین ساده است. ابتدا همگی را از نظام جدید برکنار کرد و گروهی مطیع و تسلیم نظرات خود را به کار گماشت و احزاب منحل شد. مطبوعات دولتی شد، آزادی بهعنوان دنبالهروی از سیاست امپریالیستها خیانت شناخته شد.«بن بلا» تنومند و بلندبالا بود اما نظامی نبود.میترسید نظامیان علیه او قیام کنند وازاینرو «حواری بومدین»ریزهنقش را که یکی از نزدیکترین دوستان نظامیاش بود و حق زیادی به گردنش داشت و او همیشه میگفت آرزو دارد روزی فرصتی به دست آورد و با نثار جان، جبران آنهمه محبت رئیسجمهور محبوبش بن بلا را بکند، با وجود بودن نظامیهای ارشدتر از او، به فرماندهی ارتش منصوب شد.«حواری بومدین» هم به وعدهای که به رئیسجمهور داده بود وفا کرد.چند سال هرچه خدمت و خوشخدمتی بود نسبت به ولینعمت خود بهجا آورد تا یک روز در۱۹ژوئن سال 1965، مطابق هرروز که گزارشهای روزانه به رئیسجمهور میداد پس از بهجای آوردن احترامات از رئیسجمهور خواست به پایگاه جدید ارتش در خارج از شهر الجزیره بیاید و بهعنوان افتخاری به ارتش الجزایر،شخصاً آن را افتتاح کند.«بن بلا» پذیرفت.خبرنگاران،عکاسان و فیلمبرداران آماده دادن پوشش خبری به این مراسم بودند.پایگاه، وسیع، مجهز و کامل بود. پرزیدنت بن بلا در جلو و «حواری بومدین» به حال خبردار در عقب از تمام قسمتهای آن پایگاه نظامی بازدید کردند.در پایان بومدین به خود اجازه داد فاصله یک متری با رئیسش را کم کند.جلوتر رفت و گفت در این پایگاه نظامی یک زندان قلعه مانند هم ساختهایم برای زندانیهایی که از داخل حکومت بخواهند علیه شما دست به اقدام بزنند.در این قلعه تمام تجهیزات ایمنی بهکاررفته، بهطوریکه وقتی خائنی در آنجا زندانی شود محال است تا آخر عمر بتواند ازآنجا فرار کند.یک فراموشخانه واقعی!
بن بلا دوراندیشی بومدین را ستود و اظهار تمایل کرد از این زندان نمونه هم بازدید کند.بن بلا از آخرین قسمت پایگاه نظامی که همین قلعه بود نیز بازدید کرد، یکیک سلولهای مخصوص را از نزدیک دید، حتی بهاتفاق بومدین و رئیس زندان، از سلولهای مخصوص گرفتن اعتراف مخالفان هم دیدن کرد.در پایان بومدین به بن بلا پیشنهاد کرد از سلول انفرادی ویژهای که همه تجهیزات ایمنی و زندگی را در آن ساختهاند نیز بازدید کند.پرزیدنت پذیرفت.بومدین پس از نشان دادن وسایل آسایش این سلول مانند تختخواب راحت، کتابخانهای کوچک که کتابهایش مطابق میل زندانی سلول انتخاب میشد، دستگاههای بهداشتی و دستشویی و دوش را هم نشان رئیسجمهور داد و طرز کار همه را هم از بن بلا خواست شخصاً آزمایش کند.آنگاه با دست گوشههایی از سلول را نشان داد و به عرض رساند که این دوربینها از تمام زوایا و 24ساعته فیلمبرداری میکنند بهطوریکه حرکات زندانی عالیرتبه دائم زیر نظر است.بن بلا برای لحظاتی برای آنکه وضع تختخواب و مبل را بار دیگر آزمایش کند یا برای رفع خستگی، روی آن نشست، بعد دراز کشید.دراین هنگام آجودان «بومدین» سرش را داخل سلول کرد و بعد از ادای احترام باعجله گفت رئیس ستاد میخواهد فوراً بهوسیله تلفن مطالب مهمی را به اطلاع ژنرال بومدین برساند. بومدین با کسب اجازه از «بن بلا» از سلول بیرون رفت و در سلول را قفل کرد و کلید آن را در جیب خود گذاشت.
... روز بعد بدون آنکه مردم مبارز الجزایر در روزنامهها بخوانند یا از رادیو بشنوند یا در تلویزیون ببینند پرزیدنت«بن بلا» کجا رفته و چه شده، در روزنامهها خواندند،از رادیوها شنیدند و در تلویزیون دیدند که پرزیدنت حواری بومدین روز قبل از پایگاه بزرگ نظامی حومه شهر الجزایر بازدید کرده است.در عکسها تنها ژنرال بومدین دیده میشد و افسران زیردستش، البته فیلم در برخی قسمتها قطع میشد و از جای دیگری شروع میشد.تا وقتیکه بن بلا بلندقامت و تنومند رئیسجمهور الجزایر بود، بومدین ضعیف جثه برای آنکه در پرزیدنت ایجاد سوءظن نکند لباسهای شاخص نظامی نمیپوشید که جلوه پیدا کند؛اما پس ازآن دستور داد یکی از بهترین خیاطان پاریس به الجزایر بیاید تا لباس مناسبی برای رئیسجمهور بدوزد. خیاط هم یک شنل گشاد و سیاهرنگ را برای او مناسب تشخیص داد.ازآنپس شنل مخصوص «پرزیدنت ژنرال حواری بومدین» یکی از مشخصات او شد.