برای مدیریت فقط جوانی کافی است؟
سعید درویشی (تحلیلگر سیاسی)در دولتهای سوم و چهارم که رهبر انقلاب رئیسجمهور بودند، محمدعلی نجفی ۳۰ساله وزیر آموزشوپرورش، بیژن زنگنه ۳۱ساله وزیر جهاد سازندگی، علیاکبر ولایتی ۳۶ساله وزیر امور خارجه و حسن غفوریفرد ۳۸ساله وزیر نیرو، در کابینه حضور داشتند و میانگین سنی دو دولت ایشان ۳۹سال بود که تاکنون رکورددار جوانترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی است. میانگین سنی دولتهای اول و دوم ۴۰سال بود. دولتهای مرحوم هاشمی میانگین سنی ۴۲سال و نیم را داشتند. در دولتهای اصلاحات میانگین سنی کابینه به ۴۶سال رسید. میانگین سنی دولتهای احمدینژاد ۴۹سال و نیم بود. در زمان روحانی میانگین سنی هیات دولت به ۵۷سال و نیم رسید و میانگین سنی دولت رئیسی ۵۲سال است. اما مدیریت در کشور محدود به وزارت نیست و به نظر میرسد که در سفر استانی به اصفهان، منظور رئیسجمهور از میدان دادن دولت به جوانان انقلابی، سپردن امور مدیریت کشور به جوانان برای سه سطح مدیریتِ عملیاتی، میانی و عالی است. سبک زندگی امروزی گونهای است که جوانان سختیها و کمبودهای دوران قدیم را ندارند و بلافاصله از پشت میز دبیرستان به پشت میز دانشگاه میرسند و چندان سردوگرم روزگار را نمیچشند تا برای مسئولیتهای مهم آمادگی قبلی داشته باشند.از طرفی، تفاوتهای شخصیتی و فرهنگی بین جوانان متولد پس از انقلاب و پیش از انقلاب نیز مشهود است که از دلایل آن تغییر سبک زندگی ایرانیان از سنتی به مدرن، پایان عصر پدرسالاری و افزایش اطلاعات جوانان به دلیل گسترش رسانهها میتواند باشد. اصرار حاکمیت برای سپردن مدیریتهای عملیاتی و میانی طرحی است که از سال ۸۴ با شدت شروع شد اما از سال ۹۲ تا ۱۴۰۰ کمرنگ شد. مدیران میانی دوره احمدینژاد اکثراً جوانان بیتجربه و بعضاً مغروری بودند که در لباس خدمت هم خودشان سختی کشیدند و هم به کارمندان زیردست سختی دادند. احمدینژاد هم در اواخر دوره ریاستجمهوریاش شفاف گفت که ممکن است کار را به جوان داده باشیم و نتوانسته انجام دهد.واقعیت این است که کسی با مدیر جوان مخالف نیست. مردم با مدیر جوانی که کاربلد نباشد مخالفاند. وزیر مستعفی کار هم یکی از جوانان دولت فعلی محسوب میشد که متولد سال۶۰ بود و در ۴۰سالگی وزیر شده بود اما نتیجه مدیریت ایشان را دیدیم که دوام نداشت. چیزی که امروز در نظام اداری جمهوری اسلامی دیده میشود این است که جوانان برای گرفتن پستهای مدیریت مسابقه گذاشتهاند و قطعاً این فرهنگ نه برای نظام و نه برای مردم نفعی ندارد. جوانان برای مدیر شدن عجله نکنند و جوانانی که ادعای خدمت دارند، در هر پست و مسندی غیر از مدیریت میتوانند به کشور خدمت کنند تا بهوقت پختگی از تجربهشان در مدیریت استفاده شود.متأسفانه در مدیریت دولتی، چندان تابع علم نیستیم. پس از انقلاب بااینکه فضا برای مشارکت طبقات مختلف جامعه در اداره کشور باز شد اما هنوز حق به حقدار نمیرسد و یکی از شاخصهای این تبعیض کنار گذاشتن باتجربهها از مدیریت و سپردن این مسئولیت سنگین به جوانانی است که بدون پشت سر گذاشتن سلسلهمراتب مدیریتی، یکشبه و یکروزه مدیرکل میشوند.این نظام نباید فراموش کند که برای مدیران باتجربه چقدر هزینه کرد تا توانستند به اینجا برسند و اگر امروز مدیران بالای ۵۰سال را قبول ندارد، پس در اعتماد به آنها اشتباه کرده و اگر اشتباه نکرده است پس دلیل واقعی حذف مدیران باتجربه و سپردن مدیریت به جوانان بیتجربه چیست؟ کنار گذاشتن مدیر باتجربه و انتصاب جوان بیتجربه بهجای او مثل این است که درخت کهنسالی را از ریشه بکنید و نهالی را جایش بکارید اما برای داشتن میوه و سایهاش مجبورید سالها صبر کنید.