پژوهشگر موسیقی نواحی ایران در گفتوگو با «همدلی» از ایدهها و ساختههایش گفت
درویشی به روایت درویشی
همدلی| علی نامجو:محمدرضا درویشی، آهنگساز، پژوهشگر موسیقی و مؤلف دائرهالمعارف سازهای ایران در 25مهرماه 1334در شیراز به دنیا آمد. درویشی، در سال ۱۳۵۷ در رشته آهنگسازی از دانشکده هنرهای زیبای تهران فارغالتحصیل شد. از این موزیسین نامآشنا تاکنون کتابهای مهم و ارزشمندی چون: بیست ترانه محلی فارس، هفتاورنگ، نگاه به غرب، درباره هنر و ادبيات، مقدمهای بر شناخت موسیقی نواحی ایران، نوروزخوانی و دو جلد از دائرهالمعارف سازهای ایرانی منتشرشده است. او که موسیقی فیلم آثار سینمایی زیادی را هم ساخته، دو آلبوم «گنبد مینا» و «جان عشاق» را با همکاری پرویز مشکاتیان روانه بازار موسیقی کرده است. در روزنامه همدلی با این استاد موسیقی، گفتوگویی انجام دادهایم و درباره آثار مکتوب گذشته و آنچه در این حوزه قرار است از سوی او روانه بازار نشر شود، سؤالاتی را پرسیدهایم. بخشی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
صاحبنظران هنر در ایران، معتقدند که «دائرهالمعارف سازهای ایرانی» یکی از مهمترین آثاری است که تاکنون در زمینه موسیقی در کشور ما نوشتهشده است. با این توضیح، دلیل توجه و دقت نظر شما در تألیف این کتاب، چیست؟
تلاش میکنم تا آنجا که ممکن است بنویسم تا بتوانم برای آیندگان ثبتش کنم، میتوانم هم ننویسم چون واقعاً وقتم کم است. خیلیها فکر میکنند دائرهالمعارف سازهای ایرانی، تخم دوزرده من است و مهمترین کارم، اما اصلاً اینطور نیست چون همین کار تبدیل به غل و زنجیر من شده که دستوپایم را بسته است. در حال حاضر من ایدهها و اندیشههای خیلی جلوتری نسبت به دائرهالمعارف سازها، دارم اما اول باید از شر این پروژه خلاص شوم تا زنجیرش را از دستوپایم باز کنم. جلد اول و دوم این مجموعه رویهم 1500صفحه است درحالیکه جلد سوم آن بهتنهایی 2500صفحه دارد! یعنی 1000صفحه بیشتر از مجموع دو جلد قبلی! دلیلش هم این است که با نَفَس انسان سروکار دارد و به سازهای بادی میپردازد. اهمیت سازهای بادی را با نظر به آثار مکتوب در زمینه ادبیات فارسی میتوان دریافت. سعدی در اول گلستان میگوید: «هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات. پس در هر نفس دو نعمت...» ساز بادی با نفس انسانی سروکار دارد و بر ساز زهی و کوبهای مقدم است. نوای نی و سرنا از بازدم انسانی نشأت میگیرد پس این موسیقی مفرح ذات است، بنابراین ساز بادی خیلی با ساز کوبهای و زهی فرق میکند. اول گلستان سعدی در ابتدای جلد سوم «دائرهالمعارف سازهای ایرانی» هست. وقتی این کتاب باز میشود، دیباچه گلستان در آغاز آمده است. ورق که میزنیم به اول مثنوی مولوی میرسیم که مولانا میگوید: «بشنو از نی چون حکایت میکند / وز جداییها شکایت میکند»؛ اینها رموزند. من اگر بخواهم ده خط آغاز اول مثنوی را برای شما تفسیر بکنم، صبح شده است و اگر بخواهم دیباچه اول گلستان را برای شما تفسیر کنم، احتیاج به زمان زیادی داریم.
شما کتابِ «نگاه به غرب»(بحثی در تأثیر موسیقی غرب بر موسیقی ایران) را در سال 1373تألیف کردید. نکته جالبی که دراینبین وجود دارد، ذوق و خلاقیت نگارنده (خود شما) در جمعآوری و چیدمان عکسها و مدارک جالبی است که میتواند برای مخاطب اثر هم خوشایند باشد. ظاهراً، این توجه از سوی شما در دو جلد ابتدایی دائرهالمعارف سازهای ایرانی که از مجموعه دایرهالمعارفهای سازهای ایرانی منتشر شده است، هم لحاظ شده است...
امروز 25سال از تاریخ نوشتن آن کتاب گذشته است بنابراین نکات زیادی از آن را به یاد ندارم؛ اما میتوانم بگویم که این اثر امروز در دانشگاهها بهعنوان یک منبع درسی تدریس میشود. نگاه به غرب، شامل دو بخش کلی است؛ بخش اول آن با مقدمه فلسفی عام و جهانبینی مربوط به خود و بخش دوم که مملو از اسناد تاریخی است. در پاسخ به بخش دوم پرسش شما هم باید بگویم، من آنچه را که شخصاً به آن علاقهمند بودهام، در کتابها آوردهام و به ذائقه و علاقهمندی مخاطب کاری نداشتهام.
با توجه به گذشت بیش از دو دهه از تألیف آن کتاب، آیا نظرات شما که در قالب این اثر آمده است، در سیر زمانی دچار تغییر شده است؟
نه. بخش تاریخی کتاب که با توجه به اسناد و مدارک تاریخی تنظیم شده که نمیتواند تغییر کند. درباره قسمت فلسفی کتاب نیز در طول این سالها بخشی از زائدههای نگاه فلسفیام را در چندین مقاله و سخنرانی نقد کردهام اما بنیادش تغییری نکرده و همچنان پابرجاست.
«از میان سرودها و سکوتها» دیگر اثر مکتوب شما است که در سال 1380 روانه بازار نشر شد...
بله. درونمایه این کتاب سخنرانیها و مقالاتی است که از 1367 تا 1379انجام دادهام. بعدازاین تاریخ دیگر سخنرانیها و مقالاتم را در قالب کتاب منتشر نکردم.
شما در بخشی از مقدمه این کتاب، نوشتهاید: «خواستم فرازهایی از آنچه اندیشیدهام و تابلوهایی از آنچه در طول بیست سال در آن زیستهام را به تماشا بگذارم.» پس این اثر را به تماشا گذاشتید. با توجه به بازخوردهایی که از سوی خوانندگان «از میان سرودها و سکوتها» دریافت کردهاید، آنچنانکه انتظار داشتید، باید موردتوجه قرار گرفت؟
من کاری به بازخوردها ندارم و اصلاً برایم مهم نیست چه کسی این کتاب را خوانده و چه کسی آن را نخوانده است. من برای لذت خودم کتاب مینویسم و برای همین لذت هم هست که موسیقی میسازم. لذت دیگران دلیل کارهای من نیست. حال ممکن است در این میان کسانی باشند که از خواندن این کتاب یا شنیدن آهنگهایم لذت برده باشند که خوشا به حالشان. والسلام نامه تمام.
در کتاب «ذکرهای گواتی بلوچستان» گفتید که این اثر، اولین دفتر از مجموعهای ادامهدار است. چه اتفاقی باعث شد که این جریان ادامه پیدا نکند و تا امروز دیگر از آن مجموعه کتابی منتشر نشود؟
بعد از انتشار آن اثر، درگیر دائرهالمعارف سازهای ایرانی شدم و بیشتر وقتم صرف پژوهش درباره آن کتاب شد؛ بنابراین دیگر فرصتی نیافتم که بتوانم آن مجموعه را ادامه دهم. جلد دوم این مجموعه، ذکرهای مراسم دراویش صاحبان بلوچستان در سراوان بود که آماده است اما فعلاً وقت پرداختن به آن را ندارم. الان کارهای خیلی مهمتری دارم.
کتاب دیگرتان «بیست ترانه محلی فارس» نام دارد. در ابتدای آن اثر اشاره کردید تا آن روز (سیوچند سال قبل) کارهایی روی کلام و شعر منطقه فارس انجام شده اما موسیقی آن منطقه چندان موردتوجه قرار نگرفته است. آیا تا امروز در این زمینه در حوزه مکتوب، کاری انجام شده است؟
من در این زمینه کاری انجام ندادم و از اینکه دیگران در این زمینه کار کرده باشند یا نه هم بیخبرم. شاید کارهایی خیلی بهتر و کاملتر از آن اثر تا امروز انجام شده باشد اما من اطلاعی در این خصوص ندارم. من در گذشته سیر نمیکنم، آینده هم که امری مجهول است؛ بنابراین ترجیح میدهم در لحظه زندگی کنم.
«اعتراف میکنم، دیدار و همنشینی با بزرگان... برایم فرصتی مغتنم بود و توانست دیدگاههایم را در حوزههای وسیعی گسترش دهد و اصلاح کند. به همین دلیل خود را و این پژوهش را مدیون لطف و همدلی این استادان میدانم و بیتردید آنچه در این مجموعه آمده حاصل توفیقی است که همزمان با حیات آخرین نسل از خنیاگران اصیل ایرانزمین نصیب نگارنده شده است»؛ اینها جملاتی بود که در آغاز جلد اول دائرهالمعارف سازهای ایرانی نوشتید...
البته اشاره من به بیست سال مربوط به زمانی است که چاپ اول این کتاب منتشر شده بود اما امروز بیش از چهل سال شده است. با این توضیح، هنوز هم بر این باور هستم و همچنان اصلاح و تبدیلات، در میان است. همانگونه که پیشتر گفتم بیش از دو دهه است که روی پروژه بسیار سنگینی به نام تبدیلات کار میکنم. در میانه این پروسه (تبدیلات) قرار دارم و هر چه دارم از اینها به دست آوردم و آنچه در آینده نیز به دست خواهم آورد از این منبع و منشأ بیکرانِ همچون چشمه زمزم است.
درباره ماجرای «کلیدر» نوشته محمود دولتآبادی و قطعاتی که با الهام از آن ساخته شد نیز برایمان بگویید...
البته نام موسیقی من به خاطر قراردادی که با انتشارات فرهنگ معاصر داشتم، با نام کلیدر منتشر شد اما موسیقی که من ساختم درواقع «تبدیلات» نام داشت. من در آن کار از «کلیدر» محمود دولتآبادی که خیلی هم به او ارادت دارم، الهام گرفتم اما چون سفارش اولیه این کار از طرف انتشارات «فرهنگ معاصر» و آقای داوود موسایی بود، مجبور بودم طبق قرارداد نام این موسیقی را کلیدر بگذارم. ضبط اولیه این کار در کشور اوکراین و شهر کیف انجام شد که البته منتشر نشد. من بعداً دوباره موسیقی این کار را در مسکو ضبط کردم که بهزودی با نام «تبدیلات» منتشر خواهد شد.
امروز بیشتر به مطالعه چه کتابهایی علاقهمند، هستید؟
من امروز درسهایم را از کیهان میآموزم و دیگر وقت خواندن کتاب ندارم. امروز خیلی کم مطالعه میکنم؛ اما در دوران جوانی مدام در حال خواندن بودم. از بیستسالگی فلسفه، غرب، شرق و اسلامی میخواندم. متون نظم و نثر در ادبیات کلاسیک و معاصر ایران را مطالعه میکردم.
چرا؟
ذهن انسان محصولِ دو یا چند پروسه است که آموختن و تجربه یکی از آنهاست و تازه یکی از راههای آموختن مطالعه کردن است. موارد دیگری همچون مشاهده و صبوری بهعنوان دیگر راههای آموختن پروسهای کاملاً مجزاست. عبور از دریچههای نامرئی راه دیگری برای آموختن است که میتواند هدیه خداوندی باشد. شیخ اشراق از آن به عالم شهود یاد میکند و طریق عبور از این مسیر را فلسفه اشراق مینامد. شاید روزی برای انسان مشاهدهگر، اهل مطالعه و دقت فرا رسد که در آن دیگر لازم نیست کتاب یا متنی را بخواند بلکه فقط کافی است مشاهده شود تا دانسته شود. در این دوره که ممکن است هر انسانی نتواند آن را تجربه کند، بهجای وقت گذاشتن برای خواندن متنها شاید تفکر به اندیشههای نو و ایدههای تازه کارسازتر باشد.
کلیدر دولتآبادی را خوانده بودید...
بله. بخشهایی از آن را خوانده بودم. حتی برای ضبط کار، آقای دولتآبادی را با خود به استودیو بردم تا بخشهایی از کتاب را بخواند و پسازآن قطعات را ضبط کنیم.