غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


روزی که «بورخس» از دنیا رفت

نویسنده ای برای سایر نویسندگان

خورخه لوئیس بورخس هنگام مرگ در ۱۴ژوئن سال ۱۹۸۶ یکی از مشهورترین نویسندگان دنیا بود. او هرگز رمان ننوشت. در زمان مرگ مهم‌ترین اثرش قصه‌های کوتاه عجیب و غیرقابل طبقه‌بندی متعلّق به چهل سال پیش بود. در محلی دوردست یعنی بوئنوس آیرس زندگی می‌کرد؛ اما از دید آن‌هایی که کارهای او را خوانده و به او علاقه‌مند بودند به تمام دنیا تعلق داشت. تأثیر او روی نویسندگان سراسر دنیا گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فونتس، گونترگراس، ایتالو کالوینو و دیگران ژرف و پایدار بود. بورخس نمونه کامل یک نویسنده برای سایر نویسندگان بود.با این حال شهرت گسترده وی ناشی از یک سوءتفاهم است. مشکل تااندازه‌ای به گارسیا مارکز مربوط می‌شود. این برنده جایزه نوبل ۱۹۸۳ زمانی ادعا کرد که هنگامی‌که در دهه ۱۹۶۰ نوشتن داستان‌های تخیلی را آغاز نمود اتاقش انباشته از کتاب‌های بورخس بود.بورخس یک رئالیست جادویی نبود.او نویسنده‌ای بود که اسپانیولی را به‌گونه‌ای خیره‌کننده انقلابی می‌نوشت ولی این امر از او یک رئالیست جادویی یا حتی بنیان‌گذار این مکتب بی‌قیدوبند و سهل‌انگار نمی‌ساخت.بعلاوه اگر خواننده‌ای گمان کند که با خواندن کم‌مایه و وصله‌پینه شده Labyrinths (معروف‌ترین کتاب او به زبان انگلیسی) بورخس را خوانده است سخت در اشتباه است. بورخس آثار خیلی بیشتری به رشته تحریر کشیده است. از اشعار هیجان‌انگیز چاپ‌شده در دهه ۱۹۲۰ گرفته تا قصه‌های شگفت‌انگیز سال‌های بعد و کتاب‌های حاوی مقالات در دهه ۱۹۸۰ همه ثابت می‌کند که بورخس یکی از بزرگان ادبیات اسپانیولی است. چنانچه از یک‌دو جین نویسنده اسپانیایی خواسته شد بین این دو نویسنده یکی از برگزینند پاسخشان این خواهد بود که گارسیا مارکز را نادیده بگیرید-بورخس استاد و مرشد بی‌چون‌وچراست.بورخس در ۲۴اوت ۱۸۹۹ در بوئنوس ایرس دیده به جهان گشود. مادر پدرش انگلیسی بود: او نیاکان مادرش را به‌عنوان رزمندگانی می‌شناخت که در جنگ‌های پایان‌ناپذیری که در سده نوزدهم آرژانتین را چندپاره کرد درراه حق جنگیدند. خانواده وی در خانه به زبان انگلیسی صحبت می‌کرد. نخستین دوست راستین بورخس کتابخانه پدرش بود که بیشتر کتاب‌های آن را ادبیات انگلیسی تشکیل می‌داد. در سال ۱۹۱۴ خانواده بورخس غافل از جنگ قریب‌الوقوع اروپا-به ژنو نقل‌مکان کرد: پدر بورخس در جستجوی درمانی برای بینایی ضعیف خود بود- عارضه‌ای موروثی که به پسرش منتقل کرد. تا پیش از اواخر دهه ۱۹۵۰ خورخه لوئیس بینایی خود را کاملاً ازدست‌داده بود. با آغاز جنگ بزرگ این خانواده به‌ناچار در سویس ماندگار شد. خورخه لوئیس جوان-یا «جورجی» نامی که نزدیکانش در تمام عمر او را بدان می‌خواندند- خود را در ادبیات غرقه ساخت: ادبیات آرژانتینی، فرانسوی، آلمانی، آمریکای شمالی. مجموعه داستان‌های پنگوئن ترجمه انگلیسی جدید اندرو هرلی از همه داستان‌های بورخس از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۸۳ است. ترجمه تازه مجموعه اشعار نیز چندی بعد انتشار خواهد یافت. با آن که بر ترجمه هرلی می‌توان خرده‌هایی کوچک گرفت ولی باید گفت که روی هم رفته کار انتشارات پنگوئن درک انگلیسی‌زبانان را از بورخس بالاتر خواهد برد.وقتی که آثار بورخس در دهه ۱۹۴۰ به زبان فرانسه ترجمه و مدتی بعد در پاریس چاپ شد گویی اروپا اقلیم ادبی نوین عمده‌ای را کشف کرده بود.
بورخس یک ستایش رسمی جهانی را از دست داد و آن جایزه نوبل بود، وی در دهه ۱۹۷۰ یک‌رشته اظهارات سیاسی نامحتاطانه کرد. بورخس که طبیعتاً آدمی محافظه‌کار بود گاه پشتیبان رژیم‌های دست راستی، ازجمله نظام خود در آرژانتین و رژیم پینوشه در شیلی، به نظر می‌آمد. وی از ناآگاهی نسبت به مشکلات سیاسی لذت می‌برد؛ و این امر خشم دست چپی‌ها را برمی‌انگیخت. همین مسئله به بهای از دست دادن جایزه‌ای تمام شد که بدون تردید شایسته دریافت آن بود.این مرد همچون نوشته‌های خود پررمزوراز بود. بورخس، نابینا، مدیر کتابخانه ملی بوئنوس آیرس بود و تا هنگام مرگ مادرش در سال ۱۹۷۵، با او زندگی می‌کرد.در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بورخس ستاره حیطه سخنرانی‌ها بود؛ همه صندلی‌ها ظرف چند ساعت پر می‌شد.