غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


ادبیات چگونه عمل می‌کند؟

جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)

ادبیات جان‌مایه و روح و روان و احساس و مأوا و ملجأ یک ملت است و به‌راستی انسان بدون وجود شعر و ادبیات در هنگامه درد و رنج و غم و عشق و شادی به چه پناه می‌جست و با چه تسلی می‌یافت و اشک خود را می‌سترد. عشق و شادی و خرمی‌اش را با که و با چه هم‌نوا می‌یافت وهم‌آوا می‌ساخت و همراه آن دم می‌گرفت و پای‌کوبی می‌کرد، شاد می‌شد و مردم را به شادی وامی‌داشت. آه ای ادیبان، ای شاعران در پیچ‌وخم‌ها و ناملایمات زندگی یا ر و یاورمان باشید، شعله افروزید، شعله‌ها را هیمه می‌بایست، هیمه افزایید تا گرمی و روشنایی شعله‌ها بر ما جان بخشد و راهنمایمان گردد. در تنگناها سلاممان را شما پاسخ گویید و دستمان را به گرمی بفشرید. یاد به خون خفتگان را گرامی دارید و با نثر و شعر و کلام گیرایتان نامشان را در حافظه ملت جاودان نمایید. 
دل غمگین مادران و پدران داغ‌دیده را مرهم نهید، رسالتتان چنین بوده و علیرغم فراز و فرودها چنین نیز خواهد بود. شعر و ادب تنها غمگینی نمی‌کند و زانوی غم به بغل نمی‌گیرد بلکه نیرو می‌بخشد رهنما می‌گردد و راهمان می‌نمایاند. در تنگناهایی تاریخی شعرا و ادیبان دوشادوش مردم به میدان آمده و قلمشان گاه همراه مردم به شادی و پای‌کوبی پرداخته و گاه چون حافظ مالامال درد شده: «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی/ دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی» و گاه در قالب شعر عمادالدین نسیمی کاسه صبرشان به سر رسیده و بی‌باکانه به مصاف ظلم و تعدی تاخته است: «مشتاق گل از سرزنش خار نترسد/حیران رخ یار ز اغیار نترسد/ عیار دلاور که کند ترک سر خویش/از خنجر خون‌ریز و سرِ دار نترسد...»
 گاهی هم در قالب شعر حماسی و ماندگار «آرش کمانگیر» سیاوش کسرایی، در برهه‌های سخت و سهمگین با بیان تاریخ و حماسه‌های افتخار و سربلندی و میراث‌های کهن این سرزمین باستانی به ما دلداری و استقامت داده است: «منم آرش، چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن - منم آرش، سپاهی مردی آزاده، به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را اینک آماده/ مجوییدم نسب، فرزند رنج و کار/ گریزان چون شهاب از شب، چو صبح آماده‌ی دیدار/ مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش/ گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش/ شما را باده و جامه گوارا و مبارک باد!/ دلم را در میان دست می‌گیرم/ و می‌افشارمش در چنگ/ دل، این جام پر از کین پر از خون را/ دل، این بیتاب خشم آهنگ که تا نوشم به نام فتحتان در بزم/ که تا کوبم به جام قلبتان در رزم!»
و بارها در قالب شعر «ه. ا سایه»، شاعر محبوب و کم‌نظیر، شهد شیرین زندگی را همراه با ازجان‌گذشتگی و فداکاری به همه آموخته است: «زندگی زیباست ای زیباپسند/زنده‌اندیشان به زیبایی رسند/ آن‌قدر زیباست این بی‌بازگشت/ کز برایش می‌توان از جان گذشت...». پس تا این‌گونه می‌توان به زندگی نگاه کرد و امید داشت، جا برای نومیدی و بی‌انگیزگی نباید وجود داشته باشد و شعر به‌خوبی و زیبایی و قدرت می‌تواند این امید را در دل‌های خسته ایجاد کند.