واکنشها به درگذشت روزنامهنگاری که گفته میشود پس از افزایش چندبرابری اجاره مسکناش سکته کرد
فصل شکار مستاجر
همدلی| وضعیت افزایش اجارهبهای مسکن در کشور بهویژه شهرهای بزرگ اگرچه برای همه مردم و بهویژه روزنامهنگاران یک معضل بوده است، اما این موضوع یک نسبت دیگر هم با روزنامهنگاران و خبرنگاران دارد و آن «سوژه بودن» این مسئله بود. موضوعی که هر روزه خبرنگاران بسیاری را درگیر خودکرده بود تا از وضعیت دردناک مستأجرانی بنویسند که با هر قرارداد اجارهای یک منطقه پایینتر میرفتند بهگونهای که بسیاری از مناطق شمالی شهر، به مرکز و از مرکز به جنوب و از جنوب شهر، به شهرکهای حومه شهر نقلمکان کردند. روزنامه همدلی حدود یک ماه پیش گزارش دردناکی را منتشر کرد با این تیتر «اجاره شریکی خانه توسط چند خانواده» که از عنوانش مشخص بود که چه وضعیتی را روایت میکند.
بر اساس این گزارش «اجاره یک ملک توسط چند خانواده، اتاقها بهصورت اختصاصی و سایر فضاها نیز بهصورت مشترک مورداستفاده قرار میگیرد.» حتی تصور این وضعیت برای خانواده ایرانی با ملاحظات سنتی و مذهبی چقدر میتواند دشوار باشد؛ اما وضعیت اجارهبهای مسکن گویی در حال جابهجا کردن مرزهایی است که حتی میتواند «مرگ مستأجر» را هم رقم بزند، آنهم نه مرگی تمثیلی و از سر اغراق که معمولاً در تحلیلها رخ میدهد که وضعیتی که طی آن قلب یک نفر از کار بیفتد و از هر منظری به آن «مرگ» اطلاق میشود.
در دو روز گذشته برخی از روزنامهنگاران و فعالان عرصه مجازی با انتشار تصویر روزنامهنگاری به نام «فریدون بهرامی» از همکاران باسابقه روزنامه همشهری خبر دادند که او «به دلیل فشار عصبی ناشی از افزایش اجارهبهای منزلش» دچار سکته قلبی شد و درگذشته است. اگرچه مراجع پزشکی علل بسیاری را در سکته یک نفر دخیل میدانند و برخی نیز در روزهای گذشته با عنوان این مطلب که هر دلیل دیگری میتواند علل درگذشت این روزنامهنگار باسابقه باشد، در نسبت دادن درگذشت او به «افزایش اجارهبهای منزلش» تردید کردهاند؛ اما درست در روز 27اردیبهشتماه در ستون «با مردم» روزنامه همشهری درد دلی با این شرح منتشرشده است «صاحبخانه ما ملکش در شهران را که قبلاً به 80میلیون پول پیش و 4میلیون و 500اجاره داده بود اکنون به 200میلیون و 15میلیون اجاره میدهد درحالیکه کل درآمد خانوار ما در ماه به این رقم نمیرسد. از سوی دیگر شنیدم که صاحبخانه همکارم ملکش در نارمک را از 200میلیون و 5میلیون به 300میلیون و 16میلیون رسانده است. واقعاً هیچکسی نیست که جلوی زیادهطلبی صاحبخانهها را بگیرد؟» چیزی که ماجرا را جالبتوجه کرده بود این است که در پایین این پیام مشخصشده بود که درد دل فردی با عنوان «بهرامی از تهران» از تهران است و ظاهراً موقعیت مندرج در این پیام، با منطقه محل زندگی این روزنامهنگار همخوانی دارد. هشداری که گویی هیچ شنوایی نداشت و سالهاست که مراجع دولتی مرتبط با مسئله مسکن – به هر دلیلی، ازجمله ناتوانی در کنترل بازار اجاره - چشم و گوش بر آن بستهاند.
اگرچه در کاربری در فضای مجازی درباره نسبت این درگذشت با مسئله افزایش اجارهبهای مسکن ترید کرده و نوشته است: «امیدوارم در آرامش باشند. ولی نمیتونم بفهمم تشخیص این ارتباط دقیق و بلاشک سکته قلبی با تنشهای مالی خانواده از کجا میاد؟! شد ماجرای آزاده نامداری! هر چیزی ممکنه عاملیتی در این اتفاق داشته باشه! ولی نه با این یقین ۱۰۰درصد که یکصدا منجر به فحشکش کردن صاحبخونه بشه!» اما برخی از دوستان این روزنامهنگار و برخی دیگر از فعالان دنیای مجازی این وضعیت را دور از ذهن نمیدانند
فرشاد عباسی، عکاس ورزشی که از همکاران زندهیاد بهرامی است دراینباره نوشته است: «آقا نمیتونم باور کنم. این همکارم چهارشنبه صحیح و سالم از ما خداحافظی میکنه و میره، پنجشنبه سکته میکنه. صاحبخونه تو فشار گذاشته بود که اجارهشو زیاد کنه. این هفته آخر خیلی اذیت شد اما پولش ردیف نشد. محجوب، اخلاقمدار، پدر دو فرزند، آدمحسابی…»
یاسین نمکچیان، شاعر و روزنامهنگار هم گفته است: «کرایهخانهاش از ۸۰میلیون پول پیش و پنج میلیون اجاره به دویست میلیون پیش و ۱۵میلیون اجاره افزایش یافت. چند روز دنبال خانه گشت و گزینهای متناسب با بودجهاش پیدا نکرد. پنجشنبه رفت دنبال خانه، باز چیزی نبود. با غصه خوابید و دیگر هرگز بیدار نشد. این سرنوشت یک همکار مطبوعاتی بود.»
فرزانه آیینی؛ یکی از همکاران این روزنامهنگار در گزارشی با اشاره روحیه متواضع و مهربان او و همراهی و همدلی او با دیگران در هنگام بروز مشکلات نوشت: «هفته گذشته اما ماجرا برعکس شده بود، فریدون سرحوصله نبود، اینبار بچهها میگفتند: «آقا فریدون غصه نخور درست میشه.» «اما درست نشد و فریدون بی خداحافظی رفت، آنقدر تلخ رفت که حالا همه چایْشیرینهای دنیا هم نمیتواند تلخی رفتنش را بشوید.»
کاربر دیگری با لحنی عصبانی نوشت: «جالب نیست؟ برای مسئله مسکن در ایران عملاً هیچگونه ضابطه و قانونی وجود ندارد، نه دولت زیر بار وظیفه تأمین حق مسکن که در قانون اساسی تصریحشده میرود و نه حتی نظارتی روی اجارهبها دارد، دولت رسماً خودش را کنار کشیده، دقیقاً شرایط خرتوخری است.»
کاربری در توییتر نیز وضعیت را بهگونهای دردناک توصیف کرد و فصل جابهجایی مستأجران را به «فصل شکار» تشبیه کرد و نوشت: «وقتی فصل تمدیدِ اجاره میشه، طفلکی مستأجران حس میکنن یه شکارِ بی پناهن، در «فصلِ شکار». هی دورتر میرن و با کوچیکتر و داغونتر میسازن! تا میرسن به ته خط! خدا برا تکتک شون بسازه! سخته اجارهنشینی!»
این اگرچه واکنشهای بعضاً عاطفی و اجتماعی برخی از کاربران فضای مجازی است، اما روز گذشته معاونت مسکن و ساختمان وزارت راه و شهرسازی، در گزارشی با ارائه آماری از متوسط قیمت خرید یک مترمربع واحد مسکونی در شهر تهران برگرفته از سازمان ثبت معاملات و مستغلات کشور، متوسط اجارهبهای یک مترمربع واحد مسکونی در شهر تهران برگرفته از بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، شاخص کرایه مسکن اجارهای کلیه مناطق شهری برگرفته از سامانه ثبت معاملات املاک و مستغلات کشور و تعداد معاملات واحدهای مسکونی در شهر تهران برگرفته از سامانه ثبت معاملات املاک و مستغلات کشور، شاخص دسترسی خانوارها را به مسکن با نسبت قیمت به درآمد در فاصله سالهای ۱۳۹۵ تا سال ۱۴۰۰ را اینگونه اعلام کرد: «شاخص دسترسی مسکن در تهران، بر اساس نسبت «قیمت مسکن به درآمد خانوار» در سال ۱۳۹۵ معادل ۱۳.۸سال بوده که در سال ۱۳۹۹ به ۳۲.۲سال افزایش پیداکرده است» موضوعی که با توجه به تغییرات همین چند ماه از سال 1401به نظر میرسد اکنون این شاخص به 50سال هم رسیده باشد.