غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


یادداشتی بر رمان «بنویس حاتم، بخوان حته» نوشته هادی هیالی

روایت یک اعتراض

مرضیه کریمی بهبهانی: آیا آن‌چنان‌که محمود درویش شاعر شهیر فلسطینی می‌گوید، تاریخ هم قهرمانانش و هم قربانیانش را تمسخر خواهد کرد؟ رمان «بنویس حاتم، بخوان حته» چندمین کتابی است که از هادی هیالی نویسنده، پژوهشگر و کنشگر اجتماعی منتشر می‌شود و همان‌طور که انتظار می‌رفت، این نویسنده متعهد، بار دیگر داستانی نزدیک به واقعیت را از دل تاریخ مردم عرب‌زبان خوزستان روایت می‌کند، قصه‌ای که از وجه تاریخی، روایت آن اهمیت پیدا می‌کند یا به بیان روشن‌تر، پیش کشیدن این داستان توسط نویسنده ما را به این باور می‌رساند که در دل تاریخ معاصر، چه داستان‌ها و حقایقی نهفته است که پیش‌ازاین در هیچ سندی با جزییات، ثبت نشده‌اند. «بنویس حاتم، بخوان حته» سرگذشت فردی به نام حاتم است که در میان نزدیکان خود به حته معروف است. پدر حاتم حاضر به فروش ملک اجدادی‌اش به دولت نیست و دولت که طبق فرمان شاه وقت وظیفه دارد این زمین را بخرد، پدر حاتم را تحت‌فشار قرار می‌دهد. پدر در یک درگیری با مأمور نظامی به‌صورت شبه قتل، کشته می‌شود. حاتم همراه برادران و دوستان خود قیام می‌کند. قیام او کاملاً مردمی و به‌صورت عیارانه است. پس از کش‌وقوس فراوان و مسیر فرار و گریز، حاتم به گروهی می‌پیوندد که به دلایل ایدئولوژیک، موقتی او را حمایت می‌کنند تا بتوانند از قدرت نیروها و حمایت مردمی‌اش استفاده کنند و به دولت وقت ضربه بزنند. او اگرچه در مراحلی از کار موفق است اما در پایان خیانت می‌بیند و در این راه جان خود را از دست می‌دهد.
رمان «بنویس حاتم، بخوان حته» از منظر تأویلی و جایگاه اجتماعی، اثری قابل‌بحث و کنکاش است. چراکه این کتاب داستانی را رو می‌کند که می‌توانست به‌راحتی در آینده از حافظه تاریخی ما پاک‌شده باشد اما این کتاب بدون هیچ‌گونه قضاوتی در جایگاه راوی، ماهیت و شخصیت فردی حاتم را به‌عنوان رهبر جنبش جنگل خوزستان تصویر می‌کند و می‌کوشد این شخصیت و عملکرد تاریخی‌اش را موردنقد قرار دهد. این تحلیل عملکرد، ابتدا با شفاف‌سازی خاستگاه قیام او آغاز می‌شود. ریشه مردمی جنبش اعتراضی حاتم که برخاسته از ستم روا شده بر خانواده اوست، ذهنیت خواننده را از پیش‌داوری کردن در مورد هم مسیر قلمداد کردن این جنبش با جنبش‌های جدایی‌طلب بازمی‌دارد؛ بنابراین نویسنده همچون آثار پیشین خود، در مورد یک مسئله چالش‌برانگیز اعلام موضع کرده است و اعتراض به مقوله‌های اجتماعی، فقر و کمبود امکانات برابر با شهرهای بزرگ مرکزی کشور، تبعیض‌های نژادی و ممنوعیت آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری را از خواسته‌های گروهک‌های جدایی‌طلب جدا می‌کند. علت این‌که چنین مسئله‌ای به‌صورت روشن در کتاب بیان می‌شود بی‌شک به آشنایی نویسنده با پیش‌داوری‌های احتمالی بازمی‌گردد. جایی که ممکن است برخی از خوانندگان این کتاب در مورد ماهیت این جنبش نظر دیگری داشته باشند و همان‌طور که در کتاب نیز به آن اشاره می‌شود، جنبش‌های این‌چنینی را مقدمه شکل‌گیری خواسته‌های جدایی‌طلبانه بدانند. به‌هرحال آنچه نویسنده به آن دست یازیده به‌صراحت خواسته‌ای علیه این قضاوت است. اما شخصیت حاتم در کجای تاریخ ما ایستاده است؟ حاتم از زاویه نگرشی می‌تواند یک قهرمان قلمداد شود و از زاویه‌ای دیگر یک ضدقهرمان است و همچنان خود قربانی اصلی این رمان به‌مثابه یک اثر حماسی تراژیک است. سرنوشت حاتم را می‌توان همچون بخش‌هایی از تاریخ نام برد که هرگز توسط مورخین و رسانه‌های رسمی ثبت نشده‌اند بلکه داستان آن‌ها بدون جزییات فراوان، دهان‌به‌دهان نقل‌شده است و جایگاه آن در قلب کسانی است که با امثال حاتم هم‌داستان بوده‌اند. اینک در این اثر داستانی، شخصیت حاتم بازآفرینی می‌شود تا در میان فرازوفرود تاریخ معاصر ایران، یک جنبش مردمی و خواسته‌ها و جدال‌هایش نیز ثبت گردد. سرگذشت حاتم در کنار هدف اصلی اثر که بازگو کردن محرومیت‌ها و نیازهای مردمی و ریشه‌یابی علل وقوع آن‌هاست، مسئله حائز اهمیتی در تحلیل‌های جامعه‌شناختی است که به علت عدم امکان دستیابی به منابع مطالعاتی در این مقوله و مستند نبودن رویدادها، اهمیت چنین کتابی را هرچند که در رسته داستانی است، دوچندان می‌کند.
رمان از نظر ادبی نسبت به آثار پیشین نویسنده موفق‌تر است، چراکه نویسنده در قصه‌گویی توانسته به یک تکنیک ساختاری مشخص برسد. داستان ابتدا با دیدار حاتم و پسرعمویش آغاز می‌شود و با خاطره گویی، از گذشته‌یِ اتفاق افتاده، پرده‌برداری می‌شود، داستان به زمان حال و دیدار حاتم با پسرعمویش بازمی‌گردد و پس‌ازآن ادامه ماجرا شکل می‌گیرد. یک ساختار ساده اما هوشمندانه که نویسنده برای قصه خود انتخاب کرده است. استفاده از این ساختار زمانی در ایجاد ارتباط میان مخاطب در ابتدا و میانه داستان بسیار مؤثر است. از نظر فرم زبانی کتاب بسیار روان است و با ژانر تاریخی سیاسی که رمان دارد، منطبق است.
دایره واژگان استفاده‌شده در این اثر از پتانسیل کتاب پایین‌تر است؛ استفاده از واژگان بومی و منطقه‌ای می‌توانست برگردان زبانی‌ای که در گفتگوها شده است را جبران کند چراکه شخصیت‌های اصلی در بخش‌های بسیاری از کتاب به زبان عربی صحبت می‌کنند اما کتاب به زبان پارسی نوشته‌شده است. استفاده از کلمه‌های خاص محلی هرچند که به‌ظاهر مخاطب را به‌دقت و شاید زحمت بیندازد اما به سبب واداشتن وی به تلاش برای یافتن مفاهیم و مترادف‌ها، در نهایت به قابلیت‌ها و جذابیت‌های متنی می‌افزاید.
در پرداخت جزییات داستانی رمان «بنویس حاتم، بخوان حته» نیاز به بازنویسی و نگارش دوباره در بخش‌هایی از متن دارد. به نظر می‌رسد داستان در بزنگاه‌های روایی خود از توصیف‌های مکانی و شرح رفتاری شخصیت‌هایش با عجله گذشته است. به‌طور مثال ابتدای فصل یازدهم، بلافاصله بعد از بازداشت حمود (پسرعمو) به‌یک‌باره حاتم را در زنجیر نیروهای عراقی می‌بینیم، بدون آنکه پلی در داستان به آن زده‌شده باشد و مخاطب پس از چند پاراگراف سرگردانیِ بی‌دلیل، درمی‌یابد که موضوع از چه قرار است. این گسست‌های داستانی را باید در کتاب پُر کرد مگر آن‌که از بودن آن‌ها هدفی را دنبال کرد که به نظر نمی‌رسد در این اثر چنین اتفاقی رخ‌داده باشد یا تلاشی برای آن صورت گرفته باشد. به همین دلیل وقوع آن را تنها به پرداختِ ویراسته نشده متن، می‌توان نسبت داد. چندین نمونه دیگر نیز در کتاب قابل‌مشاهده است که نشان می‌دهد در بخش روایی ظرافت‌های بیانی لازم در القای معانی دیده نمی‌شود، نویسنده مستقیم داستانش را نقل کرده است اگرچه این انتخاب را اگر مرتبط با ژانر داستانی و عامیانه بودن شخصیت اصلی قصه‌اش بدانیم قابل‌درک است اما با توجه به سوم شخص بودن راوی، اگر نویسنده از زبان قوی‌تر و لایه‌مندتر بهره می‌جست به او کمک می‌کرد تا داستان خود را در ذهن مخاطب سیال‌تر تعریف کند چراکه این‌گونه ذهن بیشتر درگیر متن می‌شود و می‌تواند با کتاب ارتباط ادراکی برقرار کند، همچنین به خود نویسنده نیز این امکان را می‌دهد تا بتواند مانع از اختلال‌های روایی باشد که در این اثر دیده می‌شود. به‌طور مثال پدر و پسر خیانت‌کار را مدنظر قرار دهید. عدم پرداخت ظریف این دو شخصیت و بیان آشکار شکی که به آن‌هاست گویای خیانتی است که در انتها رخ خواهد داد و تنها چگونگی رخ دادن آن است که در ادامه خوانده می‌شود. می‌بینیم که به چه راحتی نویسنده از یک جذابیت روایی که می‌توانست ذهن خواننده را درگیر خود کند صرف‌نظر می‌کند تا به بتواند داستانش را صریح‌تر بیان کند درحالی‌که پرداخت ظریف این دو شخصیت در داستان که برای مثال آورده شد نه‌تنها از استحکام بیان داستان نمی‌کاست بلکه آن را تأثیرگذارتر نیز می‌نمود.
رمان «بنویس حاتم، بخوان حته» همان‌طور که گفته شد رمانی با اهمیت است چرا که ثبت‌کننده بخشی از تاریخ است که شناختن آن در حوزه جامعه‌شناسی معاصر بسیار با اهمیت جلوه می‌کند و متأسفانه ثبت رسمی تاریخی قابل استنادی نیز ندارد. به همین دلیل چنین کتابی به جامعه ما کمک می‌کند تا به‌صورت مردمی با جنبشی آشنا شود که ریشه در تفکرات ایدئولوژیک و مکتبی ندارد بلکه صرفاً برخاسته از کنش‌ها و واکنش‌های لایه‌های درونی توده ظلم دیده جامعه است، آن‌هم در بخش و منطقه‌ای از کشور که کمتر مجال دیده شدن و خوانده شدن داشته است.