غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


پروژه مشترک داخلی و خارجی در تبدیل برجام به «پرجام»

صلاح‌الدین هرسنی (کارشناس مسائل بین‌الملل)

سرانجام بایدن به جهت عدم توانایی در اقناع کنگره بابت حذف نام سپاه پاسداران از لیست گروه‌های تروریستی موردنظر واشنگتن، آب پاکی را روی دست مذاکرات‌کنندگان وین ریخت تا برجام پر بگیرد و مذاکره‌کنندگان نیز با بستن چمدان‌های خود به پایتخت‌های خود بازگردند. این وضعیت نشان داد که برجام می‌تواند به‌مثابه یک کارگاه غرب پژوهی و سنجشی برای اعتماد و اعتبار غرب به‌ویژه ایالات‌متحده آمریکا برای سیاست ورزان سپهر سیاست ایران باشد. در واقع سیاست حاکم رئالیسم و نئورئالیسم بر دستگاه سیاست خارجی آمریکا و نحوه تصمیم سازی و تصمیم‌گیری در نظام سیاسی آمریکا نشان داد که وقتی قرار است مزاحمت و پدیده‌ای به نام (ایران آزاری) و رفتارهای ایذایی پیش روی توافقی چون برجام باشد، تفاوتی نمی‌کند چه کسی در کاخ سفید، رئیس‌جمهور است. در واقع بایدن و کارگروه سیاست خارجی‌اش مانند آنتونی بلی نکن، جیک سالیوان و رابرت مالی ثابت کرده و نشان داده‌اند که همانند اخلاف خود یعنی ترامپ، رکس تیلرسون، مایک پمپئو، نیکی هیلی، جان بولتون، بریان هوک و سرانجام الیوت آبرامز دست کمی ندارند و گویی مأموریت آن‌ها این بود که بخواهند با سیاست‌هایی چون (یک گام به‌پیش و دو گام به پس)، میخی بر تابوت برجام بکوبند. یک نکته در این میان بابت رفتارهای کج‌دار و مریز بایدن و مردانش لااقل در قیاس با ترامپ-که احساس می‌کردیم قطار سیاستش همواره خالی می‌رود و شخص لایعقل و پیاده‌ای در سیاست ورزی است- قابل‌توجه است و آن این است که ترامپ فاقد رفتار پیچیده بایدن بود. ترامپ همانی بود که خود را نشان داد و تکلیف ما را در برابر خودش از همان ابتدا روشن کرد، اما دوآلیسم بایدن و رفتارهای سینوسی او و کارگروهش بیشترین هزینه را بر دستگاه دیپلماسی و مردم ایران در قالب تداوم تحریم‌های ظالمانه تحمیل کرد و سرانجام ناتوانی خود را در ترمیم و بازسازی برجام به کارشکنی و مانع‌تراشی‌های کنگره احاله داد.حال و اگرچه راهبرد سیاست رئالیسم و نئورئالیسم در نظام سیاسی آمریکا سبب شد که برجام همچون یک جسد متعفن و رو به احتضار و موت تبدیل شود، اما این وضعیت چیزی از مسئولیت‌های جریان راست‌گرا و برجام‌ستیزان دوآتشه در عقیم‌سازی و مرگ برجام و وخامت اوضاع آن در ایران نمی‌کاهد. در واقع نابرجامیان به‌ویژه اعضای جبهه پایداری از همان ابتدا بنا را نه به جهت منافع ملی بلکه به جهت منافع شخصی بر ناسازگاری و مخالفت نهادند و برجام را همچون ترکمانچای یک معاهده ننگین و آن را به‌مثابه دادن باج به کدخدا دانستند. آن‌ها حتی وقتی‌که دولت رئیسی هم به این نتیجه رسید که باید راه تعامل را برگزیند و تنش‌ها را برطرف کند، مخالف مذاکره شده‌ و فشار را به دولت افزایش داده‌اند. عمده این چهره‌ها، سیاسیون اصولگرا و در رأس همه آن‌ها جبهه پایداری بوده‌اند. آن‌ها حتی به وزیر امور خارجه دولت رئیسی حمله کرده و تلاش برای احیای برجام را به‌منزله عبور از خطوط قرمز نظام دانسته و حتی حاضر به پذیرش توافق سپاه برای عدم اصرار ایران بر خروج نامش از لیست سیاه واشنگتن در جهت برداشتن موانع احیای برجام، نشدند. به‌این‌ترتیب مسئولیت بخشی از رفتارهای ترامپ و بایدن با توجه به دستور کار ضد برجامی اعضای جبهه پایداری با آن‌هاست و آن‌ها نیز باید در قبال آنچه بر برجام رفته است پاسخگو باشند. در واقع اعضای جبهه پایداری در زمینی بازی کرده‌اند که تل‌آویو آن را برای عقیم‌سازی برجام طرح کرده بود و به همین خاطر است که نفتالی بنت که دکترین اختاپوس را برای مقابله با ایران در روی میز دارد اولین کسی بوده است که «پرجام» را به بایدن تبریک گفته است. هم‌اکنون و در شرایطی که به نظر می‌رسد پرونده برجام بسته‌شده است، اما امید است که با بازماندن پنجره دیپلماسی تلاش‌هایی هرچند از طریق تکانه و تنفس برای احیای برجام صورت بگیرد. قطعاً برجام اگرچه نمی‌تواند همچون عصای موسی برای اقتصاد بیمار ایران معجزه کند، اما می‌تواند ممد حیات اقتصاد ایران باشد.