سازمان سنجش، راستیآزمایی و چند ملاحظه
روحاله شهابی (متخصص روانشناسی تربیتی) سازمان سنجش و آموزش کشور، چند سالی است که عملکرد برخی پذیرفتهشدگان کنکور سراسری را دارای شبهه تشخیص داده و با استناد به یکی از مواد قانون «رسیدگی به تخلفات و جرایم در آزمونهای سراسری»، با تأیید یک هیأت بدوی، این گروه از داوطلبان را ملزم به شرکت دوباره در آزمونِ تمام یا برخی از دروس میکند. این شبهه بر اساس مواردی مانند پاسخنامههای مشابه، مقایسه با سوابق قبلی داوطلب و عبارت مبهم و غیردقیق «بررسیهای فنی»، برای سازمان سنجش ایجاد میشود. اگرچه این اقدام را برای مواجهۀ با فساد (اگر چه ممکن است در دل خود ظلم به عدهای دیگر را دارا باشد) میتوان عملی قابلتحسین تفسیر کرد بااینحال در نظرگرفتن چند ملاحظه زیر از سوی ضروری است:
(1) وقتی سازمان سنجش بر ضرورت همسویی سوابق تحصیلی با عملکرد در آزمون جاری، تأکید دارد و ناهمسویی این دو را، شبههدار تلقی میکند، هزاران داوطلبِ دارای عملکرد تحصیلی متوسط یا کمتر از آن، شانس قبولی خود را در رشتههای پر متقاضی، ازدسترفته میدانند و انگیزۀ کافی برای ورود به رقابت کنکور را نخواهند داشت. مادامیکه قانون پذیرش بر اساس سوابق تحصیلی، بهطور کامل اجرا نشود، ورود به رشتههای پر متقاضی، حق قانونی هر دانشآموزی است، حتی اگر در طول دورۀ تحصیل، عملکرد متوسطی داشته باشد.
(2) یادگیری تنها محصول هوش و حافظه نیست. هیجانها، نگرشها، خودپنداره، انگیزش و بافت فرهنگی و اجتماعیِ افراد روی یادگیری تأثیری بلاشک دارد. دانشآموزی که بدون اتکای به اسناد روشن و تنها بر اساس حدس و گمان، متهم به تخلف در آزمون شده و از ادامه تحصیل منع شده است، آمادگی روانشناختی برای شرکت مجدد در آزمون را نخواهد داشت و بدیهی است مادامیکه این آمادگی ایجاد نشود، بهاحتمال فراوان عملکردی ضعیفتر از آزمون اصلی خواهد داشت. امروزه بسیاری از نظریهپردازان یادگیری معتقد هستند عوامل اجتماعی و فرهنگی مانند خانواده، همسایگی و جامعه، یادگیری را جهت میدهند. عادات، باورها، ادراکات و کلیشههای افراد، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم توسط خانواده، جامعه و همسایگان شکل میگیرد. دانشآموزی که در میان افراد خانواده و همکلاسیها و جامعه خود مظنون به تخلف شده است، انگیزش و خودپنداره کافی برای آزمون مجدد را نخواهد داشت و نمیتواند عادات و سبک رفتاری مناسب برای موفقیت مجدد در آزمون را در خود پرورش دهد.
(3) اگرچه فرمهای موازی آزمونهایِ توانایی مثل هوش، ممکن است نتایج تقریباً مشابهی ارائه دهند، اما فرمهای موازی آزمونهای پیشرفت در مورد دانشآموزان معمولی (نه دانشآموزان دارای برخی اختلالهای ویژه)، بهسختی میتوانند منجر به نتایج مشابه شوند. بارها از زبان داوطلبین کنکور شنیدهشده است که سؤالهای فلان سال، سادهتر یا دشوارتر از سؤالها بهمان سال بوده است. این موضوع احتمالاً به آن دلیل است که ویژگیهای فنی مانند ضرایب دشواری و تمیز سؤالها در سالهای مختلف مشابه هم نبوده است. در مورد اینکه این تشابه در آزمون مجدد برای داوطلبین شبههدار، رعایت میشود یا خیر، اطلاعاتی وجود ندارد.
(4) جزییات بسیار دیگری نیز وجود دارد که سازمان سنجش و هیأت بدوی رسیدگیکننده باید موردتوجه قرار دهند. برای مثال یک داوطلب میتواند تسلط متفاوتی بر محتوای مختلف یک کتاب درسی داشته باشد. فرض کنید دانشآموزی بر مبحث واکنشهای شیمیایی تسلط کافی دارد و به سؤالهای این بخش در آزمون اول پاسخ داده است اما در آزمون دوم اساساً از این مبحث سؤالی نیامده است که بخواهد به آن پاسخ دهد. روشن است نمرۀ دانشآموز در این دو آزمونِ فرضی را نمیتوان مبنای تصمیمگیری در مورد تأیید یا رد تخلف از سوی او، قرار داد.
(5) بهعنوان نکته پایانی میخواهم به یک تجربه شخصی اشاره کنم. در کنکور دکتری سال 1400، یکی از بستگان اینجانب، علیرغم شرکت در مصاحبه تخصصی در دانشگاه شیراز، در کارنامه نهاییشان، «غیبت در مصاحبه» قید شد. علیرغم پیگیری و ارائه فیلم و صوت مصاحبه، با بیاعتنایی کامل از سوی سازمان سنجش (با ارجاع به دانشگاه مذکور) و گروه مربوطه مواجه شدیم. فارغ از اینکه این داوطلب صلاحیت علمی پذیرش را داشته است یا خیر، چنین اشتباهی از یک دانشگاه تراز اول قابلقبول نیست. آیا بهجای چنین سهلانگاریهایی، نمیتوان اقدامات حفاظتی و امنیتی را با چنان دقتی انجام داد که نیازی به راستیآزمایی نتایج از سوی داوطلبان و مردم نباشد؟