غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


رضا بهبودی بازیگر تئاتر در گفت‌وگو با «همدلی» از تاریخ و ارتباطش با تئاتر می‌گوید

حضور در نقطه اختلاف!

همدلی|  احمد عظیمی| اتفاقات تاریخی چنان مهم‌اند که همواره می‌توانند قابل خوانش باشند، احتمالاً همه ما این جمله را شنیده‌ایم که تاریخ پندآموز است و می‌توان از آن درس عبرت گرفت اما شاید خیلی به ماهیت این جمله فکر نکرده‌ایم. از طرفی این جمله را در سالیان اخیر بیشتر شنیده‌ایم که «ما ایرانیان حافظه تاریخی‌مان ضعیف است» و هموار از آن ضربه می‌خوریم چون ازآنچه گذشته پند نمی‌گیریم. همه این جملات نشان از اهمیت بازنگری و مطالعه تاریخ دارد که این بازنگری و مطالعه در روزگار امروز لزوماً قرار نیست با مراجعه به کتابخانه‌ها مرتفع شود بلکه مدیوم‌های دیگر مثل سینما تئاتر و تلویزیون می‌توانند وسیله‌ای برای این مسئله باشند. البته این رسانه آخر یعنی تلویزیون در چنین موردی شاید کمتر بتواند بی‌طرف و راست‌گو باشد اما تئاتر ذاتی دارد که کمتر از آن دروغ برمی‌آید. به همین بهانه با رضا بهبودی بازیگر شناخته‌شده تئاتر هم‌کلام شده‌ایم. او که فارغ‌التحصیل رشته کارگردانی تئاتر از دانشکده سینما تئاتر است در طول دوران حضورش روی صحنه، تجربه حضور در نمایش‌های تاریخی را دارد. یکی از کارکتر‌های نمایشی با بازی او «نماینده موافق» در «راپورت‌های شبانه دکتر مصدق» است که و یار و پشتیبان اصلی مصدق در مجلس به‌حساب می‌آید. مشروح این گفت‌وگو پیش روی شماست:

«نماینده موافق» در راپورت‌های شبانه دکتر مصدق، یک تیپ بود یا یک شخصیت؟

شما دقیقاً به نکته‌ای اشاره کردید که نقطه اختلاف بوده است و باید در مورد آن بیشتر حرف بزنم، این نام کلی که در بروشور از آن به‌عنوان نماینده موافق و نماینده مجلس یاد شده، از ابتدا این‌طور نبود. در متن برخی از آن‌ها عنوان داشته‌اند و استناد تاریخی داشته‌اند و ما به ازای واقعی داشته‌اند، کسانی مثل دکتر معظمی از بنیان‌گذاران نهضت ملی ایران یا دکتر شایگان. به همین ترتیب نقش من هم چنین وضعیتی داشت؛ این نقش در اصل اتوودی است بر شخصیت دکتر فاطمی، بنابراین کاراکتر است و جزئیات و مختصات مشخصی دارد. اگرچه در این فرصت کوتاه معرفی نمی‌شود اما سعی شده ماهیت اصلی خود را حفظ کند و درعین‌حال به دلایل مختلف از ذکر نام کاراکتر پرهیز شده است. بسیاری از جمله‌هایی که من در نمایش می‌گفتم عین جملات دکتر فاطمی است لذا شخصیت تاریخی- و فعلاً غیر دراماتیک-است که یار غار دکتر مصدق و چه‌بسا بسیار نزدیک‌تر به‌ایشان بوده است، شاید گفتنش اضافه گویی باشد و خیلی‌ها بدانند که دکتر مصدق او را فرزند سوم خود می‌دانسته است. با این اوصاف من داشتم یک شخصیت را بازی می‌کردم، گویی آنکه تماشاچی نداند او دقیقاً کیست و برایش روشن نباشد در تاریخ چنین شخصی وجود داشته است یا خیر. حتی ازلحاظ گریم، پوشش و بعضی از استایل ایستادن سعی شده این نزدیکی به کاراکتر اصلی وجود داشته باشد و من و دوستان گریم و لباس تلاش کرده‌ایم تا این شباهت به وجود بیاید؛ اما چون به هر دلیلی این به تماشاچی منتقل نمی‌شود، من هم خیلی پاسخگوی این نقش نیستم؛ اگر کسی چنین سؤالی بکند که این نقش تیپ است یا شخصیت من مسئولیتی در قبال این ضعف ندارم، مسئولیت من تا آنجایی است که نقشم را اتوود می‌کنم و به توجیهات شخصی نقشی که بازی می‌کنم آگاهم. از طرفی به خاطر فرصت کوتاه نقش از پرداخت جزئیات محروم شدیم...

به همین دلیل با شک در مورد عنوان دراماتیک بودن نقشتان حرف می‌زنید؟

بله چون رویکرد اصلی نمایشنامه و کارگردان تصویر کردن اوضاع‌واحوال دکتر مصدق بوده است و از سویی با ضیق وقت هم روبرو بوده‌اند و می‌خواسته‌اند در یک زمان دوساعته به خیلی از نکات برجسته زندگی او بپردازند مجال پرداختن به بازیگران عرصه سیاست آن دوران کمتر در کار پیش‌آمده است و همان‌طور که می‌بینیم خیلی از نقش‌ها در حد چند جمله دیالوگ بیشتری ندارند و خیلی ماهیتشان روشن نمی‌شود، این شرایط باعث شد تا صلاح بر این باشد که نقش‌ها عناوین کلی‌تری داشته باشند تا برخی جریان‌های فکری را نمایندگی بکنند، بدین معنی همان‌طور که شما هم اشاره کردید این کارکتر‌ها بیشتر تیپیکال به نظر می‌رسند.

 در آثاری به این شکل که بر اساس اتفاقات و شخصیت‌های تاریخی‌اند، میزان پایبند بودن به اصل واقعه مسئله است؛ این نمایش چقدر به تاریخ متعهد بود و چقدر به دراماتیک بودنش؟

همان‌طور که آقای خلیلی در مصاحبه‌هایشان هم گفته‌ درباره آن دوران تحقیق زیادی کرده‌. من هم در این تمرین‌ها که باعث شد خیلی بیشتر و دقیق‌تر تاریخ را ورق بزنم به این پی برده‌ام که تمام این اتفاقات بر اساس مستندات تاریخی است اما به نظرم سؤال دیگری که این بین پیش می‌آید، این است که چنین ویژگی‌ای چقدر می‌تواند نقطه قوام یا ضعف یک اجرا باشد. این پاسخی است که باید نویسنده و کارگردان نمایش بدهند اما نظر من این است که می‌شد به‌گونه‌ای درباره این شخصیت تاریخی اجرا کرد که لازم نباشد ما خیلی جوابگوی عین به‌عین تاریخ باشیم. درباره هر شخصیت تاریخی دیگر نیز چنین است و می‌توان این رویکرد را لحاظ کرد. ما همواره یک history داریم و یک Story، یا همان تاریخ و داستان داریم و این دو خیلی جا‌ها با هم شباهت دارند اما در ماهیت واقعی بودنشان است که با هم تفاوت پیدا می‌کنند. می‌شود با توجه به رخداد‌های تاریخی منظر انتقادی خاصی نیز در اثرمان داشته باشیم و از آن دوره این منظر را به تماشاگر پیشنهاد بدهیم. منظورم اصلاً این نیست که موضع سیاسی خاصی را دنبال کنیم و در یک‌سوی داستان قرار بگیریم یا علیه حزب یا جریاناتی در آن دوره موضع بگیریم و کاری سیاسی انجام بدهیم؛ این زاویه دید داشتن یا موضع داشتن لزوماً به سیاسی بودن یکی نیست؛ قرار نیست در چنین رویکردی دکتر مصدق را از زاویه فکری گروهی سیاسی بنگریم؛ خیر، مرادم آن است که چطور می‌شود از نگاه بازیگران عرصه سیاست آن دوره یا اشخاصی که در این اتفاقات نقش داشته‌اند، داستان را تعریف بکنیم؟ تعریفی که الان از ماجرا ارائه داده می‌شود یک گزارش مستقیم از اتفاقات آن دوران است. ممکن است این جمله که می‌گویم شوخی تلقی شود اما من به جد عرض می‌کنم؛ فرض کنید این داستان از منظر پری بلنده روایت بشود یا از نگاه دختر دکتر مصدق یعنی خدیجه این داستان دیده شود که این دومی به نظرم خیلی جذاب است. فرض کنید نمایش از دید دختری است که در آرزوی آن است تا پدر پرمشغله و سیاستمدار خود را یک دل سیر ببیند و با او حرف بزند که در همین نمایش هم حضور او را در چند صحنه داریم. ممکن است از منظر هر کسی که در این داستان دخیل است ماجرا را تعریف کرد، آن‌وقت مصدق می‌توانست هم آن شخصیتی باشد که با مستندات تاریخی می‌خواند و هم نباشد، با چنین رویکردی می‌شد وجود دیگری از او را تصویر کرد و کودتا را به شکلی متفاوت تصویر کرد که تا حالا این‌طور به آن نگاه نشده است. بله از منظری این نمایش وفادار به تاریخ است اما از سوی دیگر شاید تا دراماتیزه شدن فاصله دارد.

تاریخ همواره دچار ابهام است و در مورد هر اتفاق و شخصیتی روایت‌های متفاوتی ارائه می‌دهد، فردی مثل مصدق هم از این قاعده مستثنی نیست، مصدقی که در قالب نقش خود با او روبه‌رو بودید، کدام مصدق بود؟ ما همه، او را قهرمانی ملی و سیاستمداری وطن‌پرست می‌دانیم اما عده‌ای هم او را پوپولیست، می‌دانند! مصدق این نمایش که شما با او در ارتباط بوده‌اید، چگونه فردی است؟

خب با آن واژه پوپولیست که موافق نیستم و آن را درست نمی‌دانم.

 من هم موافق نیستم؛ برای نشان دادن تناقض در برداشت‌ها آن را به‌عنوان‌مثال عرض کردم...

بله آقای خلیلی سعی داشته‌ هر چه بیشتر و بهتر چهره‌ انسانی دکتر مصدق را آشکار بکند. به همین دلیل بیشتر صحنه‌های انسانی مثل موقعیت‌هایی که با دخترشان بوده‌ را به تصویر کشیده‌ است. ما در این نمایش حتی طرز خوابیدن یا نشست‌وبرخاست دکتر مصدق را هم می‌بینیم. کوشش بر این بوده که تصویری واقعی ارائه شود، اگرچه در بزنگاه‌های تاریخ ‌ایشان رفتار و بینشی را ارائه داده که موجب اتفاقات بزرگی در جامعه و دنیای آن موقع شده اما به‌هرحال او هم انسانی بوده و با مسائلی که همه ما در زندگی با آن‌ها روبرو هستیم، درگیر بوده است. قرار نیست کسی را اسطوره بکنیم و تصویری دست‌نیافتنی از او بسازیم؛ آدم‌های تأثیر‌گذار تاریخ به این دلیل بزرگ‌اند که در زندگی تشخیص درستی داده‌اند و با‌ایمان به تصمیماتشان عمل کرده‌اند. از طرفی هم پای آن تصمیمات می‌ایستند. هگل در باب انتخاب و آزادی تعبیری دارد که می‌گوید: آزادی پذیرش مسئولیت است! دکتر مصدق انسان آزادی‌خواهی بوده است تا جایی که به او انتقاد می‌شود کاش جلوی برخی از روزنامه‌های عوام‌فریب را می‌گرفت تا سقوط نمی‌کرد اما همان‌طور که در نمایش هم می‌بینیم، او می‌گوید من به آزادی مطبوعات اعتقاد دارم! این راهی است که او انتخاب می‌کند. ما ازاین‌دست شخصیت‌ها در جامعه خودمان نداریم، در عرصه سیاست جای چنین کاراکترهایی خالی است، انسان‌هایی که حرفی را بزنند و پای آن بایستند. ممکن است این حرف‌ها و نظرات از هر بینشی بیاید؛ چپ، راست، لیبرال یا نئولیبرال و... اما باید کسانی باشند که پای آن گفتمانی مطرح می‌کنند بایستند، اما می‌بینیم که آن چیزی را که عمیقاً باور ندارند به‌عنوان مرام‌نامه حزبی و فکری خود مطرح می‌کنند لذا جامعه ما مرتب دچار یک سری تغییرات آن به آن و لحظه‌به‌لحظه می‌شود. ما در طول این‌همه سال، از شکل‌گیری و مطرح‌شدن انسان‌های ویژه در سیاست محروم بوده‌ایم یا کمتر برخوردار بودیم. نمی‌دانم شاید این مطالب حاشیه باشد اما حرف اصلی من این است که آقای خلیل سعی کرد مصدقی واقعی را به ما نشان بدهد؛ مصدقی که خشمگین می‌شود و از طرفی کمی هم طنز دارد و در لحظاتی هم بیمار است اما در نهایت به یک‌چیز فکر می‌کند؛ آزادی و رفاه نسبی مردم!

 شخصیتی که شما بازی کردید خیلی مثبت و وفادار تصویر شده بود؛ همین‌طور که دکتر مصدق یک انسان خوب و بی‌نظیر به تصویر کشیده شده است، هر دوی این افراد سیاست‌مدارند و خب لااقل در دوران حاضر هیچ سیاستمداری را که این‌قدر مثبت باشد سراغ نداریم. به نظر نمی‌آید که این تصویر کمی کلیشه‌ای و یک‌سویه باشد؟

همان‌طور که گفتم چنین برداشتی به نوع پرداخت نویسنده-کارگردان مربوط است یا به ضیق وقت که اجازه نمی‌دهد به همه ابعاد شخصیت پرداخت. این همان چیزی است که من می‌گویم و به نظرم اگر زاویه دید غیرمستقیمی انتخاب می‌شد و از زاویه دید شخصی دیگر داستان روایت می‌شد خیلی متعهد نبودیم تا به مستندات تاریخی پایبند باشیم و از طرفی فرصت پرداختن به نکات انسانی‌تر و پرسش‌برانگیزتر بیشتر فراهم می‌شد که با این نگاه می‌شد ویژگی دراماتیک بیشتری به کار اضافه شود. قبلاً هم اشاره کردم که به‌طور مثال اگر داستان از زاویه دید دختر دکتر مصدق تعریف می‌شد واقعه ۲۸مرداد و خود نخست‌وزیر رنگ و لعاب دیگری می‌گرفت و آن‌وقت ابعاد دیگری از این کارکتر هم فرصت نمود پیدا می‌کرد. فیلم مشهوری به نام «روز به‌خصوص» است که داستان آن در روزی اتفاق می‌افتد که قرار است موسولینی در آن شهر سخنرانی بکند و این سخنرانی هم استناد تاریخی دارد. کاراکتر اصلی داستان که آن را سوفیا لورن بازی می‌کند، زنی است خانه‌دار که از پنجره آپارتمان روبرویی را تماشا می‌کند و در آن مردی را می‌بیند که مشغول بازی ماستریانی است. این دو نفر به هم علاقه‌مند می‌شوند و تنها یک روز می‌توانند یکدیگر را ملاقات کنند و آن روز هم همه مردم شهر رفته‌اند تا سخنرانی موسولینی در جنگ جهانی دوم را تماشا کنند. در این فیلم، این اتفاق تاریخی از زاویه دیگری روایت می‌شود که باعث می‌شود تاریخ برای ما جذاب‌تر روایت بشود. همه این حرف‌ها به این معنا نیست که من این کار را دوست ندارم؛ فقط دارم بلندبلند افکارم را درباره این نمایش بازگو می‌کنم...

 چه چیزی درباره این نقش و نمایش برایتان جذاب بود که حاضر شدید در این پروژه شرکت کنید؟

در وهله اول خود شخصیت دکتر مصدق و تأثیرگذاری او برایم مهم بود، همچنین اینکه از دوران پهلوی تاکنون فرصتی برای پرداختن به این شخصیت در تئاتر و سینما به وجود نیامده است، پروژه را برایم جذاب می‌کرد. یکی از ضعف‌های سینما و تئاتر ما این است که ژانر زندگینامه نداریم. در تمام دنیا به‌خصوص هالیوود می‌بینیم که در مورد شخصیت‌های تاریخی‌شان فیلم‌های زیادی ساخته‌اند، البته دستشان هم برای این کار باز بوده تا به خیلی از ابعاد کارکتر بپردازند و فقط تعریف و تمجید نباشد و به‌عنوان یک انسان با آن شخصیت‌ها برخورد کنند. این ژانر متأسفانه در سینما و تئاتر ما نیست یا خیلی کمرنگ است، ما هیچ‌وقت فیلمی در مورد زندگی کسی نساخته‌ایم که تماشاچی بخواهد در مورد فلان شخصیت فیلمی را ببیند. به‌طور مثال در مورد زندگی ثمین باغچه‌بان فیلمی ساخته نشده که با داستانی دراماتیک و بازی‌های خوب تولیدشده باشد و مردم بروند آن را ببینند. درباره زندگی مصدق، احمد قوام، مدرس و خیلی‌های دیگر فیلمی نداریم، به همین دلیل من احساس کردم به سهم خودم در چنین پروژه‌ای نقشی داشته باشم و از آن بهره ببرم.