غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مذاکره برای منافع ملی

سید کامران طباطبایی (روزنامه‌نگار)

حدود بیست سال از مذاکرات هسته‌ای ما می‌گذرد. مذاکره بر سر مسئله‌ای که بر جامعه ایرانی، ابعاد گوناگون زندگی مردم، کیفیت رابطه دولت - ملت و مسائل سیاسی داخلی و خارجی ما سایه افکنده است. در این مدت که تیم‌های مذاکراتی ما به نمایندگی آقایان روحانی، لاریجانی، جلیلی، ظریف و باقری کنی سرتیم دیپلماتیک کنونی ما در وین مسئولیت گفت‌وگوها را بر عهده داشته‌اند، نتیجه قابل‌توجهی در هیچ دوری از مذاکرات به دست نیامده است مگر گفت‌وگوهایی که به امضای توافقنامه نسبتاً مطلوب برجام در23تیر94 انجامید که آن‌هم به‌وسیله ترامپ ناکام ماند! شاید مهم‌ترین عامل بی‌سرانجام ماندن تلاش‌ها در این واقعیت نهفته است که ما هیچ‌گاه حاضر به گفت‌وگوی بی‌واسطه با آمریکا به‌عنوان طرف اصلی اختلافات نبوده‌ایم. در گفت‌وگوهای برجامی که یک رودررویی نیم‌بند با طرف آمریکایی در دستور کار قرار گرفت و وزرای خارجه دو کشور (ظریف و کری) توانستند مستقیماً به گفت‌وگو بپردازند، به‌رغم حضور تأثیرگذار اتحادیه اروپا و پنج عضو دائم شورای امنیت به‌اضافه آلمان، مذاکرات توانست به درک نسبی متقابل و در نتيجه به نقاط مشترک ارزشمندی بینجامد.تجربه برجام صرف‌نظر از سرنوشتی که به آن دچار شد، حاکی از این است که اساساً مذاکرات دیپلماتیک زمانی ثمربخش خواهند بود که طرفین اصلی دعوا وارد گفت‌وگو شوند زیرا حضور سایر قدرت‌ها که ممکن است به هر دلیل تمایلی به حل بنیادین مسائل ایران و آمریکا نداشته باشند، می‌تواند دستیابی به یک توافق جدی و پایدار را با دشواری‌های گوناگون مواجه نماید.آنچه اساس رفتار دولت‌ها را شکل می‌دهد، منافع ملی آن‌هاست؛ نه اخلاق و نه دوستی. اگر این نظریه را که از بدیهیات روابط بین‌الملل است بپذیریم، باید برای شکستن تابوهای تحمیل‌شده بر موضوع مذاکره مستقیم فکری کنیم و چنانچه رهبر انقلاب گفت‌وگو با رعایت سه اصل عزت، حکمت و مصلحت را زیربنای تعامل با دنیا دانسته‌اند، وارد میدان دیپلماسی فعال شویم.
حقیقت این است که قدرت‌های حاضر در مذاکرات اولا با فرض داشتن حسن نیت هم توان مجاب کردن آمریکا به تغییر رفتار با ایران را ندارند و بر عکس چنانچه مثلاً اروپا مایل به عادی‌سازی روابط با کشور ما باشد از بیم مجازات و رفتارهای تنبیهی توسط آمریکا خودبه‌خود پا پس می‌کشد؛ ثانیه به‌رغم اهمیت بازار ایران، حجم بالای مبادلات تجاری و مصالح و منافع همه طرف‌ها از چین و روسیه تا اروپا با ایالات‌متحده، اولویت آن‌ها حفظ وضع موجود در رابطه با واشینگتن است و نه تهران. این وضعیت را بیش و کم می‌توان به روابط همه طرف‌های مهم سیاسی- اقتصادی کشورمان تعمیم داد. اما با فرض دستیابی به نتایج مطلوب در مذاکرات کنونی، هرچند در کوتاه یا میان‌مدت گره‌هایی خصوصاً در حوزه اقتصاد و معیشت مردم گشوده خواهد شد اما همواره بیم عهدشکنی طرف آمریکایی و خروج از توافق به قوت خود باقی می‌ماند کما اینکه در توافق موسوم به برجام به‌رغم آنچه طرفین روی کاغذ متعهد شده بودند و قطعنامه ۲۲۳۱ با محتوای رفع کامل تحریم‌های هسته‌ای نیز در شورای امنیت سازمان ملل با تائید 15عضو این شورا صادرشده بود، ایالات‌متحده توانست بدون هیچ مشکلی برجام را کان لم یکن کند. واشنگتن تنها در صورتی ملزم می‌شد بر تعهدات خود باقی بماند که توافقنامه پس از تصویب در سنا و طی مراحل پیچیده حقوقي به‌صورت قانون داخلی ایالات‌متحده درمی‌آمد که در آن صورت حتی روسای جمهور بعدی این کشور نیز قادر به نادیده گرفتن آن نبودند. تیم مذاکره‌کننده ما به‌رغم اشراف کامل به موضوع، در این جهت حرکت نکرد زیرا تردیدی نبود و نیست که بسترهای لازم جهت رسیدن به چنین قانونی مطلقاً فراهم نخواهد شد زیرا ساختار قدرت در آمریکا اساساً مسائل حل‌نشده زیادی را در رابطه با پرونده‌ی ایران روی میز دارد.
با این وصف جمهوری اسلامی ایران تنها دو راه در پیش دارد؛ اول اینکه راهبرد کنونی حل تک‌موضوعی اختلافات _ مانند برنامه هسته‌ای_ را ادامه دهد و در بهترین حالت به چیزی شبیه برجام دست یابد و البته با پیدایش کسی شبیه ترامپ، همه‌چیز را بربادرفته ببیند؛ دوم اینکه وارد مذاکره جدی جهت حل گسترده اختلاف‌های فی‌مابین شود.
گشودن باب گفت‌وگو برخلاف نظر افرادی که همواره مذاکره با آمریکا را مترادف با خسران و ذلت و صفاتی ازاین‌دست می‌دانند، دقیقاً در راستای منافع ملی و حفظ عزت و کرامت کشور ما بوده و می‌تواند از تضییع حقوق حقه ما و مشکلات عدیده‌ای که آمریکا با ناجوانمردی بر ما روا داشته است، جلوگیری کند. در سال‌های اخیر برخی از جریان‌های سیاسی داخلی با تأکید شدید بر ایده نگاه به شرق و طرح این موضوع که ما باید مناسبات بین‌المللی خود را با دنیای منهای آمریکا به‌پیش ببریم، این مهم را نادیده می‌گیرند که اولا اولویت کشورها در تأمین منافع ملی همراه با حفظ استقلال و احترام به‌حق حاکمیت است و لذا آنچه متضمن استقلال و منافع کشور و حفظ منزلت و شأن دولت و ملت است، برقراری ارتباط برابر و تلاش برای حفظ و کسب حداکثری حقوق و مطالباتی است که تاکنون به‌ناحق از ما دریغ شده؛ ثانیه تجربه چهل‌ساله اخیر نشان داده که اگرچه آمریکا تمام جهان نیست اما از اهرم‌های فشاری برخوردار است که به اتکای آن می‌تواند در روابط ما با سایر کشورها اخلال و بلکه انسداد ایجاد کند. ساده‌ترین شاهد این واقعیت نیز مطالبات منجمدشده ما در کشورهای مختلف است به‌طوری‌که همسایه دیواربه‌دیوار ما عراق هم با وجود قرابت و مشترکات بسیار، نتوانسته است مطالبات بلوکه‌شده ما را بپردازد؛
ثالثاً توجه به این امر بدیهی که در سیاست و روابط بین‌الملل، خط‌مشی و شعارها تابع منافع ملی کشورهاست نه بالعکس. چنانکه ما در موارد متعددی شاهد تغییر به هنگام و هوشمندانه رویکرد جمهوری اسلامی بوده‌ایم که از آن جمله می‌توان به برقراری مجدد روابط تعطیل‌شده ما با عربستان و پذیرش قطعنامه 598 اشاره کرد.
و آخر اینکه اتفاقاً اقتدار و استقلال ما در گرو تعامل حداکثری با همه قدرت‌های بزرگ اعم از شرق و غرب است و حذف هر کدام از این قدرت هادر مناسبات ما می‌تواند زمینه سوءاستفاده و احیاناً باج‌خواهی طرف یا طرف‌های باقی‌مانده را فراهم آورد.
یکی از مشکلات ما در تعامل با جهان، تأویل و تفسیر ما از شعار «نه شرقی نه غربی» است که از ماهیت استقلال طلبانه انقلاب اسلامی ناشی می‌شود و مراد آن، عدم وابستگی به دو اردوگاه غالب دوران جنگ سرد و نداشتن روابط استعماری با آن قدرت‌هاست نه بستن درهای کشور و فرو رفتن در انزوا. لذا روابط برابر توأم با رعایت حقوق متقابل با همه قدرت‌ها نافی این شعار اساسی انقلاب اسلامی نیست.