توافق، کلاه من و یک پرس آرامش
علی داریا (جستارنویس)... با توافق موافقم، با توافق موافقم، با توافق -
. - چه شد؟ یعنی این جستار و ستون هم آلوده سیاست شد، پس شما هم دارید از برجام حرف میزنید
- نه! بینی بینا...نه! من دارم از سفرههای آبهای زیرزمینی حرف میزنم که با آواز و نجوا میگذرند، آشتی جویانه عبور میکنند و در ستیز و جنگ با هم نیستند.
- هم میفهمم و هم نه! جنگ و ستیز نه در ژرفاها و اعماق طبیعت که بر زمین جریان دارد، من هر بار که میشنوم در کابل یا بدخشان انفجاری رخداده است دلم به درد میآید. اصلاً خداوند انسان را برای زیستن آفریده و سکانس پایانیاش مرگ است که تازه به قول شاعر: «مرگ پایان کبوتر نیست.» به همین خاطر اصالت با زندگی است و آمار دردناک تصادفات جادهای باشد یا انفجار در کابل، یا مرگ در اثر سوانح طبیعی اندوهبار است.
- آن بخشی که درک آن برای تو دشوار است این است که مردم این سرزمین و حتی جغرافیای وسیعتری که شرق مینامندش ژرفای وجودشان مثل همان آبهای روان است، شاعرشان حافظ است که آسایش دوگیتی را تفسیر دو حرف که عبارت است از «مروت و جوانمردی با دوستان و مدارا با دشمنان» میداند.
- و البته تا آنجا که میدانم مردم کشورمان علیرغم اندک تنوع و تفاوت فرهنگی اقوام، همواره یکپارچه، مقاوم و متحد در برابر هر تهاجم و نیرنگ دشمن ایستاده و میایستند، تاریخ کشورمان در فرازهای گوناگون شاهد این مدعاست.
- به همین خاطر توافق توأم با هوشمندی معنایش تسلیم نیست.
. - حالا چرا حرف به اینجا رسید
- راستش اصلاً قضیه توافق و برجام و این حرفها نبود، کشاکشی در درون خودم جریان داشت، داشتم در درون خودم، در مورد امری شخصی به تفاهم و آشتی میرسیدم که شما مچگیری کردید و الی ترجیح من این است که هر کار را به کاردان و به اهلش سپرده و برای دانش، تخصص و تجربه البته توأم با مسئولیت، خودباوری و تعهد احترام قائل باشم.
. - درک شهودی انسان کجای این دانش و تجربه با ویژگیهای برشمرده است
- معلمی داشتیم زندهیاد که هر پرسش ما را پرسشی خوب معنا و توصیف میکرد، همیشه میگفت دانش آدمی پرسشهای اوست نه پاسخهایش.
. - اما میخواستید از دانش شهودی چیزی بگویید؛ چیزی که بهنوعی الهام و درک عمیق هم مرتبط میشود
- راستش دانش شهودی دانش ناخودآگاه هست، دانشی بینیاز از استدلال، فهم حسی و سرراست از یک موضوع با یه حسگر درونی، البته دامنهاش گسترده است. در عوالم مختلف ازجمله فلسفه و روانشناسی همینطور جامعهشناسی تعاریف، مضامین و جهتگیریهای گوناگونی دارد اما در زندگی روزمره ما شاید پرکاربردتر باشد. دیدید ما غالباً میگوییم حسی به من میگوید بهعنوانمثال: این ازدواج سر میگیرد یا نمیگیرد، این بار به مقصد میرسد یا نه یا چشمم آب نمیخورد، حسی به من میگوید این کار نشد است.
البته من حس میکنم این بار این توافق به شکلی برجامی شدنیتر از همیشه است. -
- بهعنوانمثال برای شناخت بیشتر نگرش شهودی قابلپذیرش است اما ترجیح من همان هست در ابتدای جستار گفتم.
- من هم کلاه توأم! چندان از دایره فکری تو دور نمیشوم اما دروغ چرا از منم با توافق موافقم، چون یک حسی درونی از همان حسهای شهودی و الهام گونه در ضمیر من نجوا میکند: در صورت توافقی خوب به قول متولیان امر وضعیت اقتصادی مردم لااقل آن بخشهای متصل و اثرپذیر از تحریمها کمی تعدیل و بهتر میشود و این برای همه مردم بهویژه اقشار ضعیف و کمدرآمد جامعه اتفاق خوشایندی خواهد بود.
- البته کمتر کسی هست که از اتفاقات خوشایند و تأثیرگذار در زندگی مردم خوشحال نشود و امید که چنین باد اما آرزوی بهتری که برای همه، خودم و تو کلاه محبوب دارم این است که حس خوب و امیدبخش فزایندهای داشته باشیم و بهویژه با کاهش دامنه سرایت ویروس موذی کرونا و کم شدن بستریها و مرگومیر کادر زحمتکش درمان در همه سطوح بتوانند دورانی از آسایش و آرامش را تجربه کرده و خستگی آن روزهای تلخ و دشوار را به زمین بگذارند که الحق فداکاریهای شبانهروزی آنان شایسته بهترین قدردانی و سپاس است.