صبر انقلابی چقدر باید تمدید شود؟
کامران طباطبایی (روزنامهنگار)اوایل انقلاب بود. به خاطر شرایط خاص آن زمان مثل بیتجربگی مدیران انقلابی، تعطیلی بسیاری از مراکز تولیدی و صنعتی، ناآرامیهای پراکنده و آشفتگی در روابط بینالملل و ... کشور با کمبودهایی در بعضی حوزهها مواجه شده بود. بزرگان حکومت انقلابی مردم را به «صبر» دعوت میکردند. ازآنجاکه رهبران نظم جدید عمدتاً روحانی بودند و روحانیون تا آن زمان غال با بیشترین تجربه کاریشان در تبلیغ و تبیین علوم دینی و موعظه و سخنرانیهای مذهبی بود بهزودی ترکیبی ساختند و مردم را به «صبر انقلابی» دعوت کردند. در باور اکثریت مردم صبر انقلابی نهتنها بهسرعت جا افتاد بلکه بهعنوان یک وظیفه مؤثر در فرآیند تکاملی انقلاب پذیرفته شد. صبر انقلابی که بهعنوان بخشی از تبعات انقلاب بهمثابه یک ضرورت یا فریضه موردپذیرش اکثریت مردم قرارگرفته بود، رفتهرفته با طولانی و نامحدود شدن مدت آن و فزونی یافتن مشکلات و کاستیها به برخی نارضایتیها و شکایتها انجامید. البته این نارضایتیها عمدتاً در حد ابراز گله و شکایت در جمعهای خانوادگی و دوستانه باقی میماند و کمتر نمود جمعی و اجتماعی مییافت. شاید این خویشتنداری و عدم بروز کاستیها و مشکلات به بخش کمتر پرداختهشده جامعه انقلابی مربوط میشد، یعنی به رابطه عاطفی مردم با انقلاب بهمثابه یک موجود ملموس که آمده بود تا رستگاری دین و دنیای ملت را تضمین کند.به خاطر دارم که صبرانقلابی حتی برای بچه7-8 سالهای مثل من هم به یک «دغدغه» تبدیلشده بود بهطوریکه یکبار از پدرم پرسیدم: «صبر انقلابی چقدر طول میکشد؟» و پدر جواب داد: «میگویند 9 سال» و من از آن روز به بعد ناخودآگاه بین بازههای زمانی مهم و سرنوشتساز با عدد9 و بازه زمانی 9سال ارتباطی ضروری و اساسی قائل شدم تا این اواخر که پدر در بستر بیماری میان هوش و هذیان مثل کسی که مخاطبش خودش باشد گفت:
«9 سالها تمامی ندارند!»
حالا نگاهم به صبر 9 ساله دچار تردید شده. گاهی از خودم میپرسم مگر زندگی چند 9 سال طول میکشد؟ یا مگر من چند 9 سال دیگر زنده هستم؟ و به گمانم سؤال نامعقولی نیست. چون از وقتی پدر گفت که گفتهاند صبر انقلابی 9 سال طول میکشد، این عدد دیگر برای من یک عدد معمولی ایستاده در صف لایتناهی اعداد نیست بلکه معانی بیشماری دارد. مبدأ یک اتفاق است؛ نماد یک دوران خاص است؛ نقطه آغازی بر دوره نامشخصی از امید و یأس است؛ خاطره غمانگیزی است برای بعضی از مردم که از پدر یا بزرگتری شنیدهاند و باور کردهاند که این نوع منحصربهفرد از صبر، 9 سال طول میکشد اما حالا سالهاست که آن پدر یا بزرگتر چشم از جهان فروبسته بیآنکه پایان دوره صبر انقلابی را ببیند! و همچنان که زمان میگذرد این مفهوم از صبوری، معانی گستردهتری نیز پیدا میکند. صبوری در 9 سال نخست انقلاب، هم موجهتر بود، هم تحملپذیر تر اما بهمرور، نمودی دیگر یافت و هرچه به طول انجامید، میزان بردباری جامعه را نیز به چالش کشید. در این میان یک شکاف اساسی میان بخشی از حاکمیت با اکثریت غالب مردم بر سر میزان و سهم هریک در تحمل دشواریهای وضع موجود، رفتهرفته خود را نشان میداد.میتوان گفت از یک مرحله به بعد، صبر انقلابی شکلی هندسی گرفت و مثلث شد! بسیاری از افراد و جریانهایی که در رأس هرم قرار داشتند در واقع کسانی بودند که وظیفه داشتند از شدت فشار کمبودها و مشکلات کم کنند اما برخی کسانی که باید چارهای برای حل مشکل میاندیشیدند نهتنها ضرورتی برای پایان دادن به این وضعیت نمیدیدند بلکه بهعنوان بخشی از مسئولانی که گذار جامعه از شرایط دشوار انقلابی به وضعیت طبیعی پس از استقرار، بر عهده ایشان بود، غالباً نه تخصص مربوط به مسئولیتشان را داشتند و نه نگرانی جدی از سازوکاری نظارتی و پرسشگر احساس میکردند. البته در دهه نخست انقلاب این شکاف به دلایل متعددی، عمق کمتری داشت. از آن جمله آرمانگرایی، تشویق اشرافیت گریزی و ساده زیستی حاکم بر فضای عمومی جامعه و وجود جنگ با عالیترین درجات فداکاری در میان جوانان مدافع وطن بود که پیوندی جدی با مسائل دینی و اعتقادی داشت و به تقویت روحیه ایثار و جانبازی و معناگرایی در سطوح مختلف جامعه دامن میزد.
معالوصف طیف قابلتوجهی از مسئولان جدید بهسرعت فریفته اشرافیتی شدند که خود علیه آن شعار میدادند و همزمان بلندگوهای بیشماری، مردم را به زهد و سطح حداقلی زندگی بهعنوان فضایل جامعه دینی دعوت میکردند. این در حالی بود که در ساده زیستی بنیان گزار انقلاب و پرهیز وی از دنیاپرستی و تجملگرایی تردیدی نبود.
اکنون با گذشت بیش از چهار دهه انقلاب بزرگشده و قد کشیده است و یکی دو سال مانده تا پنجمین دوره 9 ساله صبر خود را به پایان برساند. متأسفانه در هیچ فرهنگ واژگان سیاسی ذکر نشده که سن بلوغ یک انقلاب، چقدر است؟ اما اگر چهلسالگی را سن عقل یا پختگی انسان فرض کنیم با نگاه به این واقعیت که- صرفنظر از دولتمردان و سیاسیونی که به هر دلیل در این چهل و اندی سال از گردونه قدرت کنار رفته یا برکنار شدهاند - شاکله اصلی نظام را همچنان همانهایی تشکیل میدهند که از سال 57 و پیروزی انقلاب اسلامی، قدرت را در دست گرفتهاند و حالا سالهاست که با هر جمع و تقسیمی باید، آدمهایی پخته و کاردان در اداره کشور باشند اما آمار و نمودارها، معیشت شهروندان و وضعیت اجتماعی، روابط بینالملل و سایر نشانهها چنین چیزی را نشان نمیدهد. صبوری و میزان تابآوری یک ملت صفت ارزشمندی است و میتواند بهعنوان یکی از سرمایههای هر نظام سیاسی دیده شود اما صبر در غالب موارد، کیفیتی دوسویه دارد؛ مانند صبوری انسان در مقابل انسان دیگر یا صبوری انسان در مقابل نهادهای رسمی یا حکومتی. با هر ملاکی که محاسبه شود این مدیریت ناکارآمد حاکم است که کشور را وارد رابطهای یکسویه کرده است. رابطهای که پس از 43 سال حکمرانی همچنان از مردم صبر انقلابی میخواهد و در مقابل نرخ رشد اقتصادی پایین و انواع شاخصهای منفی و نامطلوب به آنها میدهد. این وضعیت در حالی جریان دارد که مقامات نظام سال 1400 را بارها بهعنوان زمان استقرار توسعه و رفاه و آسایش ملت و کشور در زمینههای گوناگون، وعده داده بودند، وعدهای که در وضعیت کنونی داخلی و بینالمللی کشور بهسختی میتوان چشمانداز روشنی از تحقق آن در سالهای پیش رو متصور شد.
اگرچه حل معضلات موجود، همچنان بدون عزم ملی و حضور و فداکاری و تحمل دشواریها از سوی مردم امکانپذیر نیست اما بیش و پیش از آن مستلزم بازنگری و اعمال اصلاحات بنیادین در شئون گوناگون و کیفیت تدبیر امور مملکت است. باید پذیرفت که بهرغم بسیاری پیشرفتها در زمینههای گوناگون خصوصاً در صنایع نظامی، پزشکی و علوم پایه، کشور در بسیاری از موضوعات با بحرانهای جدی روبهروست. مسائلی که حل آنها در مرحلهی نخست مستلزم جدیتر نگریستن به خواست عموم مردم و حرکت به سمت حذف شکاف طبقاتی و فقرزدایی و پرهیز جدی از درجهبندی شهروندان و تقسیم آنها به خودی و غیرخودی است و در مرحله بعد تجدیدنظر در برخورد با نیروهای کارآمد و دلسوزی است که در سالهای اخیر با شتابی باورنکردنی از گردونه انقلاب خارج شدهاند. باید پذیرفت که راه رسیدن به رستگاری فردی یا اجتماعی لزوماً راهی نیست که در آن قرار داریم. گاهی لازم است قدم در مسیرهای تازه گذاریم.