غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


باید و نبایدهای اداره جامعه

جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)

چهار دهه از انقلاب می‌گذرد، اما واقعیت آن است که نمی‌توانیم ادعا کنیم انقلاب به اهداف اولیه خود دست یافته و انتظارات مردم از آن برآورده شده است. گرچه نوستالوژی خاطره‌ها و یادمانده‌ها برای افراد جامعه امری طبیعی است، اما اگر جامعه از لحاظ اقتصادی، رفاه و آسایش و امکانات برای گذشته‌اش افسوس و دریغ بخورد و حس نوستالوژی مانندی نسبت به آن گذشته داشته باشد،جای بسی سئوال است که باید بررسی کرد و چاره‌‌ای اندیشید و مذموم شمردن این امر صورت مسئله را حل نمی‌کند. هر جامعه‌‌ای میتواند به تمدن، فرهنگ و آیین اعتقادات خود افتخار منطقی کند، اما این به معنای نادیده گرفتن تجربیات و دستاوردهای نوع بشر در دیگر نقاط جهان نیست. نباید آیین‌ها و تمدن‌ها را در تضاد و خصومت با همدیگر دانست و بر پایه آن برای اداره کشور برنامه‌ریزی و سیاست‌ورزی کرد. باید بدون پیش‌فرض و پیش‌شرط از امکانات ممالک مختلف جهان استفاده کرد. روند جهانی شدن و تبادلات جهانی امری انکارناپذیر است. با در صدر امور قراردادن منافع ملی، برای رشد و توسعه کشورباید علاوه بر تکیه بر امکانات و منابع داخلی در صورت نیاز از امکان‌های همه کشورها بدون هیچگونه فرضیه‌های ذهنی  بهره جست و ارتباط بر قرار کرد. سیاست خارجی را نباید با مفاهیم و بافته‌های ذهنی خاص پیش برد و اقتصاد و مدیریت کشور را دچار بحران ساخت. عدم انسجام و تمرکز فکری بین دست‌‌اندرکاران امور مملکت مانع بزرگی برای رشد وتوسعه اقتصادی اجتماعی و مدیریت کشور است.‌ به راستی علت این عدم انسجام فکری و نظری و عملی چیست؟ واقعیتی است که گردانندگان امور برای اداره جامعه دارای آموخته‌ها و انباشت‌های ذهنی‌‌اند که پایه علمی ندارد‌‌ و علی‌رغم وجود تجارب علمی مدیریتی جهانی راه آزمون و خطا را میپیمایند. برای ایجاد تمرکز و انسجام فکری یک نکته یا فصل مشترک لازم است که این افکار و کردار را به هم پیوند دهد و انسجام لازم را به وجود آورد. این فصل مشترک و انسجام‌بخش همانا علم و آموزش علمی است که باید فصل‌الخطاب اداره امور مدنی جامعه  قرارگیرد، زیرا علوم اقتصادی، اجتماعی دارای  قوانین، اصول، کارکردها و سیاست‌های مشخص است و از پراکندگی،سلیقه‌گرایی و عدم انسجام جلوگیری میکند. عدم درک علمی و نوین از شرایط جامعه، جهان و روابط بین کشورها و نحوه اداره مملکت امری مختل کننده است. کم اهمیت‌پنداری علم و آموزش‌های علمی، تحقیق و پژوهش، حکمرانی غیرجمعی، نهادینه نشدن مشارکت بدون تبعیض، عدم آزادی انتقاد و اعتراض و عدم پویایی فکری و پذیرش واقعیت‌ها توسط مسئولان و اصرار بر آزمودن مکرر انباشته‌های ذهنی و آموزه‌های اثبات نشده خود بلایی است که دامنگیر جامعه ماست. واقعیتی است که مدیریت جامعه و توسعه و پیشرفت کشور با اقتدارگرایی فردی امکان‌پذیر نیست و نیاز به انسان‌های  علمی و مدیریت علمی – اقتصادی و مشارکت و حکمرانی دمکراتیک و عقل جمعی دارد. بنابراین نقش اصلی راهبردی را باید چهره‌های توانای مدیریتی و علمی تخصصی بدون هر گونه تبعیضی به عهده گیرند. با کمال تاسف معیارها به گونه‌‌ای است و کسانی در عرصه‌های مختلف جامعه نقش کلیدی دارند که با این آموزه‌های علمی و تخصصی بیگانه‌‌اند؛ یعنی ما عرصه علم و مدیریت جامعه را با دیگرعرصه  اشتباه گرفته‌ایم و نمی‌خواهیم قبول کنیم که بین این دو عرصه تمایزی وجود دارد و هر عرصه‌‌ای متخصصین خاص خود را  میطلبد. معیارهای ناروای گزینش مدیریت‌های سطوح مختلف باعث میشود که به تخصص و توانایی و کارآیی کمتر اهمیت داده شود. در نتیجه در سطوح مختلف مدیران فاقد توانایی لازم عهده‌دار وظایفی میشوند که از عهده انجام آن برنمی‌آیند. عوامل فرهنگی نظیر اقبال‌گرایی هم از موانع موفقیت جامعه ماست. به علت شرایط جغرافیایی-اقلیمی از دیرباز بخشی از کشاورزی ما دیمی بوده و بستگی به بارش‌های سالانه داشته است. این امر زمینه‌ساز اقبالگرایی در فرهنگ جامعه ما است که بالطبع  بر مدیران و امر مدیریت هم اثر منفی خود را بر جای میگذارد. فرهنگ و آموزه‌های تقدیرگرایی هم  برنوع مدیریت ما تاثیرگذار است.