پیام مردم خوزستان به مسئولان و تجزیهطلبان
ما مسالمت آمیزیم
فضلاله یاری: «آقا! آقا! آقا! آقا! مظاهرات سلمیه، چرا آتیش میزنی؟ کاملا سلمیه، چرا تیر میاندازی؟ توکه خاکتو نبردن، آبتو نبردن، ما مظاهرات سلمی میخوایم، ما آب و زمینمون را میخوایم، هیچ بیشرفی حق نداره...خجالت بکشین...زمین...آب... ناموس...» این صدای زنی است که در چند روز اخیر در فضای مجازی و رسانهای دست به دست میشود و بخشی از وضعیت امروز مردم خوزستان را فریاد میزند؛ زنی که گفته میشود در اعتراضات اخیر مردم تشنه خوزستان حضور داشته و این فریادهایش در حافظه گوشیهای تلفن همراه ضبط والبته در حافظه تاریخ نیز ثبت شده است.
همه این کلمات اگرچه پر از درد است، اما یک پیام بزرگ در آن نهفته است؛آنجا که فریادهایش را ادامه میدهد و میداند که مخاطبان پیامش ممکن است «مظاهرات سلمی» را متوجه نشوند، بلندتر از قبل به زبان فارسی ترجمه میکند:«ما مسالمتآمیزیم» پیامی با دو نوع مخاطب؛ اولی نظام و حاکمیت و دومی گروههایی که قصد دارند از نمد اعتراضات مردم خوزستان کلاهی برای سر بیکلاه خود تدارک ببینند. این فریاد ابتدا رو به به سوی حاکمیت دارد که مردم خوزستان تشنهاند، آب ندارند، خاکشان و زمینشان و همه نمادهای زندگیشان دارد به فنا میرود. همان که همه ما دلایل آن را میدانیم؛ تبعیضهای میان حاشیه و متن، بیتدبیریهای اجرایی دولتها در سامان دادن به وضعیت معیشت مردم خوزستان و مهمتر از همه این موارد، بیاعتنایی کامل همه دولتها به مسئلهای تحت عنوان محیطزیست؛ موردی که میخواهد از زمین، هوا و آب و معیشت و تنفس مردم خوزستان، نفت و برق و توسعهای ناتمام استخراج کند برای صدور به سرزمینهای دیگر. همان نگاهی که دهههاست خوزستان آباد، سرسبز و غنی را به ویرانهای خشک و فقیر تبدیل کرده است. همان که تصویری متناقض از فقر و فلاکت را در کنار شعلههای روشن نفت وگاز از خوزستان ارائه کرده است.این پیام مردم خوزستان به آن بخش از حاکمیت است که همیشه در صدای اعتراض مردم ایران، رگههایی از صدای بیگانگان و دشمنان کشور را نیز استخراج میکند تا هر اعتراضی را ساماندهی شده در خارج از مرزها جا بزند و تکلیفش را با آن مشخص کند و آن نیز سرکوب به هرقیمتی است. همان که در عملکرد غیرعقلانی بخشهایی از نظام سیاسی دربرابر اعتراضات مردمی سالهای گذشته خود را نشان داده و در کنار خسارتهای جانی ومالی به مردم، نظام سیاسی را نیز با هزینههای حیثیتی بزرگ بسیاری مواجه کرده است. این پیام در پی آن است که در میان بخشهایی از نظام حامیانی برای خود دست وپا کند.
میخواهد که خود نظام حکومتی متولی این اعتراض باشد و لابد خودش هم به آن پاسخ مناسب دهد؛ کاری که اگر در چند دهه اخیر شده بود، کار مردم و حاکمیت به اینجا نمیکشید. این پیام میخواهد بگوید هنوز هم دیر نشده. این پرچم سفید گفتوگوست.
اما این فریاد که بخشی از آن در کلمات عربی «مظاهرات سلمی» خود را نشان میدهد، مخاطبان دیگری نیز دارد. کسانی که چندین دهه است سودای جدایی خوزستان از ایران را در سر میپرورانند؛ همان که محرک دیوانهای بهنام صدام شد تا به خوزستان لشکر بکشد و از آن زمین سوختهای برجای بگذارد. همان که دستمایه تشکیل وتحرک گروههایی شد که نشان دادند با فریادهای عربی هم میتوانند زنان و مردان و کودکان عرب را گلولهباران کنند و جوی خون راه بیندازند. بخش دیگری از این مخاطبان کشورها و محافلی هستند که آرزوی جدایی سرزمینهای دیگری از ایران را در برنامههای خود دارند. همانها که ایران را ایران نمیخواهند.این کشورها، محافل و گروههای تجزیهطلب باید این صدا را واضحتر بشنوند که معترضان خوزستان مسالمتآمیزند.
فریاد مردم خوزستان خلاصه شده در صدای این زن، البته سرشار از خشم وعصبانیت نیزهست؛ آنجا که از گلویش کلمات دیگری نیز فوران میکند :«...توکه خاکتو نبردن، آبتو نبردن... هیچ بیشرفی حق نداره...خجالت بکشین...زمین...آب... ناموس...» طبیعی است که مردم به تنگ آمده از این همه مسئله نتواند مهاری بر اژدهای خشمشان بزنند. هرکسی که در این کشور و این استان کارهای هست، باید خودش را مخاطب این سخنان بداند. نشنیدن این صدای مسالمتآمیز شاید وضعیت را برای شنیدن کلماتی از جنس دیگر فراهم کند.