«قهرمان» کمی شادی آورده است
عادل جهانآرای (روزنامهنگار)قهرمان که نباید فقط وزنهبردار باشد، قهرمان که نباید فقط کشتیگیر باشد، قهرمان که نباید فقط یک دونده، فوتبالیست یا والیبالیست باشد. قهرمان حتما قرار نیست گل بزند یا پنالتیای را بگیرد، قهرمان میتواند دوربین به دست بگیرد و فضاهای تاریک جامعه را پیدا کند و نوری کمسو یا پرفروغی را به آن تاریکخانه بتاباند. حالا این «قهرمان» میتواند از هر چه که میبیند و میشنود، داستانی بسازد و فضای تازهای خلق کند. این «قهرمان» درست است که از جنس توپ و تشک یا شاید تفنگ نیست، این قهرمان میتواند از جنس دوربین و گاهی قلم هم باشد، میتواند بنویسد؛ میتواند عکس بگیرد یا تصویری را بسازد یا بازیگرانی را به خدمت بگیرد که بخشی از زندگی جامعه او را بازی کنند. قهرمانها در چهاردیواری خانه نمینشینند، باید به محیط بیرون از خانه بروند و جامعه را از آن انرژی یا هنری که دارند، آگاه کنند. برخی به زمین فوتبال میروند، برخی روی تشک، برخی در رینگ رقص پای خود را به رخ رقیب میکشند تا مشتی را حواله صورتی کنند، برخی پشت وزنهای میروند و وزنهای چند برابر وزن خود را بالای سر میبرند، برخی پشت خاکریز میروند و قهرمانانه جان خود را به کف میگیرند و برخی سر در سطلهای زباله فرو میکنند تا برای نان شبانه فرزندان خود از پسمانده غذای متمولان تغذیه کنند، برخی هم به فستیوالها میروند تا حقانیت قهرمان خود و نیز قهرمانی خویش را به رخ جهانیان بکشند. ما وقتی برای همه قهرمانهای راستین هورا میکشیم، مانند قهرمانهایی که در اینجا پشت سر هم قرار گرفتند، پس سزاوار است برای قهرمانی آقای فرهادی و «قهرمان» او هم هورا بکشیم. کرونا نفس همه را گرفت، تورم سفرهای برای مردم ما باقی نگذاشت، فساد از هر دری به ما تسخر میزند، رانتخواران جایی برای مردم باقی نگذاشتند، امید به فردا معنای خود را از دست داده است، مردم لبخند را فراموش کردهاند، ماسک هم اجازه نمیدهد کسی لبخند بزند، یا اگر لبخندی گذرا روی لبی مینشیند، ماسک آن لبخند را میدزد. واکسیناسیون شوخی خندهداری شد، مردم در لب مرزها واکسن را گدایی میکنند، اگر چه مدعی باشند پول آنها از دیگران بیشتر است، کرونا در کشور روزانه، به ظاهر، حداقل 200جان گرامی را میگیرد و جامعه را سیاهپوش میکند، کسی هم برای این جانهای نازنین پرچم را نیمهافراشته نمیکند. حالا اگر کسی بیاید از جنس ما و از سرزمین ما باشد، افتخاری بیافریند و نام ایران در پیش چشم جهانیان با افتخار بدرخشد، و پرچم کشور ما در میان پرچم دیگر کشورها از روی شادی بالا برود، این شادی برای حتی چند لحظهای هم، غنیمت نیست؟ بیتردید اگر امروز دلِ مردم خوشتر بود، مثل گذشته، به خیابان میآمدند و برای قهرمانی فرهادی و قهرمان او «هورا» میکشیدند؛ حال که نمیتوان خوشی و شادمانی را به راحتی دید، حال که لبخند را به سیری هم نمیفروشند، نه چشمی از شادی برق میزند، و حال که «قهرمان» کمی شادی آورده است، با قهرمانی فرهادی کمی لبخند میزنیم و برای لحظاتی اندوه را فراموش میکنیم؛ عمرِ اندوه کوتاه است، آیندهی جهان از آن شادی است.