بدرود آقای صدر!
تو که موسیقی فوتبال را میشناختی
رسول اسدزاده (فعال اجتماعی)اوایل نوجوانی بود؛ سالهایی که صفحه تلویزیون رنگیِ بیست و یک اینچ برای چشمهای حریصِ و جستوجوگرِ من دریچهای کم نور بود. در قحطیِ رنگ و موسیقی و هیجان، یکی از جذابترین برنامههای تلویزیون برای نسل من فوتبالِ مردهای بود که از طریق برنامه جهانِ فوتبال پخش میشد. مسابقاتِ بیجانی که برای ما غنیمتی بزرگ بود. استادیومهای عجیب انگلستان، نزدیکی تماشاگر به زمین چمن، چمنهایی که با باران شدید گلآلود نمیشدند، تماشاگرانِ زن، روماریو و روبرتو باجو و موسیقیِ تیتراژ جهان فوتبال لنگه کفشی در بیابانِ تلویزیون بود. حضور علی دایی و کریم باقری در آلمان سبب شد، شبکه سه به فوتبالِ باشگاهی خارجی جان بدهد. فوتبال که زنده شد، همزمان با ظهورِ گزارشگران جوان و جدید، پای کارشناسان و مفسران فوتبال هم به تلویزیون ایران باز شد. در بزنگاههای فوتبال مانند جام ملتهای اروپا، مراحل نهایی لیگ قهرمانان و جام جهانی نامِ یک نفر ارزش افزوده و اعتبارِ فراورزشی به برنامه میداد. دکتر حمیدرضا صدر با کلام متین و صدای همیشه آرامش چیزی به فوتبال میافزود که کمتر کسی مشابه آن را انجام داده است. صدر علاوه بر تفسیر تاکتیک و وقایع ورزشیِ مستطیلِ سبز، چیزهایی از حواشی تیمها از تاریخچه و از داخل استادیومهایی میگفت که خودش در آنها حضور داشته، همین کلام جادویی او بود که سبب طیالارض بیننده از جلوی صفحه تلویزیون به درون استادیوم میشد. حمیدرضا صدر موسیقیِ فوتبال را بلد بود، در کنار تماشاگرانِ مِهآلود انگلیسی زندگی کرده بود، از فضای ناپل و سیسیل در ایتالیا، از جنگِ تن به تن در بارسلون و مادرید خبر داشت. او مچاله شدنِ انگلیسیها در سال ۸۶ و پس از دست خدای مارادونا را از نزدیک دیده بود، قهرمانی آلمان در سال ۹۰ را هم.... حمیدرضا صدر با خودش زیباییشناسیِ فراورزشی را به برنامههای تلویزیون میآورد. مخلوطی از مهندسی، معماری، ژورنالیسم، نقد فیلم و جامعهشناسی، سیاست، موسیقی و فوتبال، و تاریخ سخنان او را برای بیننده تلویزیونی و مخاطبان کتابهایش خاص و به یاد ماندنی کرده است. او امروز در میان ما نیست و من میدانم طرفدارِ تیم ملی انگلستان بود. نمیدانم مسابقاتِ اخیر اروپا را دید یا بیماری امانش نمیداد. نمیدانم در فینالِ ایتالیا و انگلیس ترانه Football is coming home را زمزمه کرد یا نه، نمیدانم هنگام وداع از این جهان به این اندیشید که نوعِ نگاهِ میلیونها ایرانی به فوتبال را تغییر داد یا نه؟ نمیدانم در ذهنش چینشِ پنالتی زنهای انگلیس را اصلاح کرد یا نه؟ چهره آرام، مدل موهای بیتلزی، لحن گیرا و تاثیرگذار و نگاهِ مهربان او هرگز از یادم نمیرود. یادم هست سالها پیش که تیم ملی ایتالیا در جام جهانی کره و ژاپن حذف شد به تناسب سنم افسردگی و غم سراغم آمده بود. شکست ایتالیا چند ماه بعد از آن بود که بایرلورکوزن در فینال چمپیونز لیگ به رئال مادرید باخته بود و من از بختِ بد به شدت هوادارِ لورکوزن بودم. (همان فینالی که زیدان آن والی فراموش نشدنی را از پشت محوطه جریمه به تور آلمانها دوخت) حمیدرضا صدر چندی پس از شکست لورکوزن گفت مربی این تیم (کریستوف دام) در مصاحبهاش پس از بازی که از او پرسیدهاند احساست چیست و پس از این شکست چه خواهی کرد، پاسخ داده یک یا چند سیگار خواهم کشید، کمی خواهم نوشید و به زندگی ادامه خواهم داد تا دوباره عاشق بشوم و دوباره شکست بخورم. به راستی زندگی چیست به جز فاصله بین شکستها و پیروزیها و خاطراتی که برای دیگران به جا میگذاریم.
بدرود آقای صدر ....