مهرداد اسکویی؛ کارگردان ایرانی در گفتوگو با همدلی:
مستندساز اجتماعی، چشم و گوش و زبان مردم است
همدلی| علی نامجو: نام مهرداد اسکویی با سینمای مستند گره خورده است. کارگردان، پژوهشگر و عکاس 52سالهای که بیش از دو دهه از زندگی خود را به دنیای مستندسازی اختصاص داده و در این مدت جوایز معتبر داخلی و خارجی زیادی را به خود اختصاص داده است. تنها انتخاب بهعنوان چهره فرهنگی سال جهان از سوی نهاد فرهنگی «پرنس کلاوس» هلند و کسب عنوان بهترین فیلمساز مستند سال ۲۰۱۶ جهان از جشنواره «ترو فالس» آمریکا، اسکویی را به چهرهای ویژه تبدیل نکرده، بلکه او علاوه بر تألیف کتابهای متعدد درزمینه عکاسی، کتابی گویا با محتوای عاشقانه را به انتشار رسانده است. با این مستندساز پرافتخار از فیلم «رؤیاهای دمصبح» صحبت کردیم، به «سهگانه عاشقی» رسیدیم و نقبی هم به نقش مطبوعات در نقد اجتماعی زدیم. گفتوگوی ما با مهرداد اسکویی را در ادامه میخوانید:
آثار مهرداد اسکویی با هیچیک از فیلمهایی که پیشازاین بهعنوان سینمای مستند در ایران ساخته شده، قابل قیاس نیست. این تفاوت از فرم سرچشمه میگیرد یا محتوای موردنظر شما متمایز است؟
نکتهای که در درجه اول اهمیت قرار دارد، سینما بوده و هست. من سینماگر بودم، هستم و خواهم بود. من تنها میخواهم تفکرات خود و دغدغههایم را در ظرف سینما به مخاطب ارائه دهم تا او را با آنچه به آن میاندیشم، آشنا کنم. سکوت، طراحی، روایت و... همگی در ظرف بیان سینما شکل میگیرد. همچنین من و همکارانم ساعتها روی یک اثر زمان میگذاریم. ما میخواهیم خروجی کار دقیقاً چیزی باشد که مطابق خواسته ماست. بهطور مثال مونتاژ فیلم آخر من یک سال زمان برد، چون زمانی که کار میکنم، بر این باور هستم که مهمترین فیلم زندگیام را میسازم. فیلم بالاتر از من و مجموعه سازنده قرار میگیرد. درواقع تمرکز من هنگام ساخت مستند بر دو بخش است؛ فرم روایی یعنی چگونگی انتقال مفهوم و مهمتر اینکه میخواهم به مخاطب چه بگویم؟ تا زمانی که خودم ندانم چه حرفی برای گفتن دارم و میخواهم مخاطب خود را با چه دغدغهای از مسائل اجتماعی درگیر کنم، نمیتوانم اثری تأثیرگذار بسازم.
مستندسازی یکی از سختترین ژانرهای سینما محسوب میشود و اهالی فن بر این باورند که هر کارگردانی جرأت ورود به این عرصه را ندارد. شما را میتوان موفقترین مستندساز ایرانی دانست که درعینحال نگاهی متفاوت به مقولههای سیاسی و اجتماعی دارد. اگر یک پدیده اجتماعی خاص را در نظر بگیریم، یک نویسنده، یک شاعر، یک سینماگر و یک سیاستمدار هر یک واکنشی خواهند داشت اما نگاه مهرداد اسکویی کاملاً متفاوت از دیگران است. این تفاوت از کجا برمیخیزد؟
من فراوان شعر و رمان میخوانم. گاهی اوقات بنا بر درک و حالم، دستبهقلم نیز میشوم. البته باید در این میان پرانتزی باز کنم و تأکید کنم که دست سرنوشت مرا در ایران نگه داشته است. اگر عمل جراحی انجام نداده بودم شاید در حال حاضر در خیابانهای خارج از ایران پرسه میزدم. مدتها پیش در این فکر بودم اما به دلیل بیماری در ایران، ماندنی شدم. بههرحال ماندم و به فعالیت هنری خود ادامه دادم. ماندم و همینجا دغدغههایم را به اثر هنری تبدیل کردم تا بتوانم حرفهایم را بزنم. گاهی اوقات شما دغدغهای ذهنی دارید. بهطور مثال در مورد ظالمان، شعر میگویید اما زمانی دیگر شما تصمیم به انتقال دغدغه خود به هر قیمتی میگیرید. این کار و این حرکت برای شما هزینه دارد؛ هزینهای جسمی و روحی که میتواند به سلامت شما لطمه بزند. چون وقتی دغدغهمند هستی، غصه میخوری. غمگین میشوی وقتی میبینی ظلم جهان را فرا گرفته اما کاری از دستت برنمیآید. پس همهچیز را درون خود میریزی و ناگهان متوجه میشوی باید زیر تیغ جراحان بروی. انسان دغدغهمند، انسانی دردمند است؛ دردی که بهصورت فیزیکی نمود پیدا میکند و سلامت هنرمند را در معرض خطر قرار میدهد. هرچند درد جزئی از کار من است. من در جریان ساخت فیلم «رؤیاهای دمصبح» هم ازنظر جسمی و هم ازنظر روحی بهشدت آسیب دیدم؛ موضوعی که هنگام نمایش فیلم در نقاط مختلف دنیا برای تماشاگران قابللمس بود. افراد زیادی به من گفتهاند چگونه شرایط سخت را تاب میآورم، اما من معتقدم همه ما در هر جایگاهی که هستیم و هر شغلی که داریم باید کمک کنیم جهانی زیباتر بسازیم. من نیز معتقدم نمیتوان ظلم و جور و بیعدالتی را از جهان محو کرد، اما باور دارم که هرکدام از ما میتوانیم گامی هرچند کوچک در جهت بهتر شدن جهان برداریم. نمیتوانیم به این بهانه که کاری از دست ما برنمیآید، کنار بکشیم و از زیر بار مسئولیت، شانه خالی کنیم.
ژانر مستند همانگونه که از نامش پیداست قرار است تصویری واقعی از دغدغه سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی کارگردان را ارائه دهد. برخی از کارشناسان و اهالی فن، سینمای شما را در موردی خاص با سینمای اصغر فرهادی مقایسه میکنند. این عده بر این باورند که مهرداد اسکویی گاهی از مرز انعکاس واقعیت فراتر رفته و به سیاهنمایی میرسد. چه نظری در مورد این نقد دارید؟
من تنها مستند اجتماعی میسازم اما متهم به سیاهنمایی میشوم. جالب اینکه برخی به من میگویند برای کسب جایزه میخواهی اشک بیننده را درآوری، اما من توجهی به مسائل حاشیهای و انتقادها ندارم. تکلیف من با خودم روشن است و میدانم با چه هدفی در این راه پای گذاشتهام و در چه راستایی گام برمیدارم. تهمتها، کارشکنیها و انتقادهای مغرضانه مرا سست و مردد نمیکند. به حدی در هدف خود مصمم هستم که حاضرم به مسئولان رده بالای کشور پاسخ دهم. مهرداد اسکویی پس از بیش از دو دهه فعالیت در عرصه فیلمسازی و مستندسازی، خطوط قرمز را میشناسد و میداند چه باید بسازد. دل من برای ایران و مردم سرزمینم میتپد. عدالت، دغدغه من است. این مسئله تنها مختص به ایران نیست و مرز نمیشناسد. یعنی من دیدی فراملی دارم و بیعدالتی در هر نقطه از این کره خاکی، مرا آزرده میکند. بهطور مثال من اشعار شاعران کرد و عرب با درونمایه آوارگی، عشق، جنگ و... را بر روی ملودی خواندم و منتشر کردم، چون حس میکنم وظیفهای بر گردن من است و باید از هر راهی که میتوانم به مردم جهان کمک کنم. این کمک میتواند در قالب ساخت یک فیلم مستند یا انتشار یک قطعه موسیقایی یا نوشتن یک کتاب باشد. چنین دغدغهای است که مرا به سمت کانون اصلاح و تربیت میبرد. عده کثیری از ما حتی به برخی از مسائل، فکر هم نمیکنیم چراکه اندیشیدن به این موضوعات هم سخت است، اما من به موضوعات متفاوت ولو دردناک میاندیشم و با سختی زیاد در موردش مستند نیز میسازم. من از هر راهی بهره میگیرم تا دغدغهها و مفاهیم موردنظرم را انتقال دهم. برایم تفاوتی ندارد این کار را با مستندسازی انجام دهم یا عکاسی. گاهی یک عکس از نقطهای در آنسوی مرزها میتواند مفهوم موردنظر من را به مردم انتقال دهد. من یک هنرمند و یک فیلمساز هستم. رسالت من این است که مردم جهان را با حقایق هرچند تلخ آشنا کنم و به آنها بگویم اتفاقاتی در این جهان رخ میدهد که شاید در مخیله شما هم نگنجد اما شما باید ببینید، بدانید و در حد توان خود به بهبود شرایط کمک کنید.
شما جوایز بسیاری از جشنوارههای معتبر داخلی و بینالمللی کسب کردهاید. در حال حاضر در گوشهای از ذهن خود به کسب عناوین بیشتر میاندیشید یا همچنان انتقال مفاهیم اجتماعی، دغدغه شماست؟
من در بیش از 500جشنواره داخلی و خارجی حضور داشتهام و بیش از صد جایزه گرفتهام. کسب جایزه و دیده شدن در یک جشنواره چندان اهمیتی برای من ندارد. من در حال حاضر 52سال سن دارم اما نمیدانم چند سال یا حتی چند روز دیگر زنده هستم، بنابراین میخواهم دغدغهام را تصویر کنم و به مخاطب ارائه دهم. این موضوعی است که اهمیت دارد. جهان کنونی، جهانی سرشار از خشم و بیرحمی است. من میخواهم بهعنوان یک هنرمند صدای افرادی باشم که میخواهند عشق، دوستی، صلحطلبی و عدالت را فریاد بزنند، اما کسی صدای آنها را نمیشنود. ایران فرهنگی کهن و عمیق دارد که از هزاران سال پیش پیام انساندوستی و صلح را به همراه داشته است. اگر کمی بر تغییر و تحولات سیاسی گسترده در تاریخ این سرزمین درنگ کنیم و انقلابها را موردبررسی قرار دهیم، درمییابیم همهچیز تنها از جنگ و جدال سیاسی برنخاسته بلکه عدهای به امید احقاق حق و همچنین بهبود شرایط زندگی، قیام کردهاند. پدر من به مدت 5سال در زندانهای ساواک بود و دندان و دندههایش خرد شد. وقتی چنین خاطرهای در مورد پدرم در ذهن من بهعنوان یک مستندساز اجتماعی، نقش بسته، طبیعتاً دغدغه من اقدام پیشگیرانه است تا از بروز اتفاقات مشابه در آینده جلوگیری شود. من اصلاً سیاسی نیستم و فیلم «رؤیاهای دمصبح» هم بههیچعنوان فیلمی سیاسی محسوب نمیشود. شما وقتی فیلم «رؤیاهای دمصبح» را میبینید، میتوانید از کشیده شدن 4 دختر به سمت خلاف، پیشگیری کنید. این فیلم تماشاگران زیادی در دانشگاهها، جشنوارهها و مراکز مطالعاتی دارد و به همین دلیل میتواند روی برخی افراد تصمیمساز، تأثیر کوچکی بگذارد. گریه و خنده مخاطبان این فیلم چندان اتفاق بزرگی نیست، اما امیدوارم قلب بینندگانش به تپش بیفتد و مخاطبانش تلنگری بخورند. این هنر و البته وظیفه سینما است. من هم تلاش کردم چنین کاری را انجام دهم. سینما برای من صرفاً سرگرمی نیست بلکه ابزار بیان است. هرگاه دغدغه دارم و میخواهم حرفی بزنم به سمت سینما میروم و هر زمان که میخواهم حسی را انتقال دهم به سمت شعر میروم. درواقع از تمام ظرفیتهای وجودی خود بهعنوان کسی که میخواهد در جهان مؤثر باشد، بهره میبرم.
مهرداد اسکویی همانطور که اشاره کردید مستندساز است، عکاسی میکند و هرازگاهی شعر هم میگوید اما همهچیز به همینجا ختم نمیشود. شما روی 3 کتاب گویا کار کردید که خود آنها را «سهگانه عاشقی» مینامید...
وقتی احساس میکنم صدایی که روی آن کار کردهام خوب است و مردم صدایم را دوست دارند چرا شعرهایی را نخوانم که مردم بشنوند. من 10سال در نقاط مختلف ایران تدریس کردهام. امروز شاگردان من خود به درجه استادی رسیدهاند و فیلمسازهای بسیار خوبی محسوب میشوند. دیگر انگیزهای درون خود برای تدریس احساس نمیکنم اما انگیزه فراوانی برای شاگردی پیدا کردهام. به همین دلیل گاهی سر کلاس شاگردهایم مینشینم تا بیاموزم. فیلم، عکس و شعر وجود مرا ارضا میکند. در این صورت احساس میکنم هنوز یک انسان هستم و میتوانم برای جامعهام مفید باشم.
فیلم «رؤیاهای دمصبح» دغدغهای اجتماعی دارد اما کمتر فیلمسازی سراغ چنین موضوعی رفته است. ماجرا زمانی حساستر میشود که اتفاقات فیلم در کانون اصلاح و تربیت دختران میگذرد. این فیلم مورد تحسین واقع شده و جوایز معتبری را هم برای شما به ارمغان آورده است...
علاوه بر دو جایزهای که این فیلم کسب کرد، من در آمریکا بهعنوان بهترین مستندساز سال 2016 جهان انتخاب شدم. فیلم من تنها گزارشی در مورد شرایط چند دختر در کانون اصلاح و تربیت نبود وگرنه نمیتوانست به جشنوارههای معتبر راه پیدا کند. داوران خود مستندساز هستند و مهمترین جوایز فیلمسازی مانند «گلدن گلاب» و «اسکار» را گرفتهاند. میدانم که در ایران میگویند این فیلم به خاطر بار سیاسی، جایزه گرفته اما کمی هم احتمال بدهیم که جایزه گرفتن فیلمهایی ازایندست فقط به خاطر بار سیاسی نیست. من قبول دارم فیلم «رؤیاهای دمصبح» تلخ است، اما این تلخی مثل دارو است. من از ابتدا اصرار داشتم فیلمم حتماً در جشنوارههای داخلی ایران نمایش داده شود. این فیلم در جشنواره سینماحقیقت در 6بخش کاندیدا شد و بیشترین جوایز را گرفت. همچنین در 3بخش جشنواره فیلم فجر هم کاندیدا شد. واقعاً خوشحالم که فیلم من در بیش از 20 جشنواره جهانی حضور داشت و جشنوارهها و دانشگاههای زیادی از ما دعوت کردند. احساس میکنم گروه ما توانسته کار کوچکی انجام دهد تا فیلمهایی که در حوزه آسیبهای کودکان و نوجوانان تولید میشود، موردبررسی قرار بگیرد. من اعتقاد دارم طرح سؤال باعث ایجاد حرکت میشود. ایدههای من همیشه سؤالی است. من با سؤال وارد یک جهان میشوم و بعد به جستوجو میپردازم. تلاشم نیز در این راستاست که به عمق نفوذ کنم، گزارشی را به وجود آورده و مفهوم موردنظرم را به مخاطب ارائه دهم.
به نظر شما بهعنوان سازنده فیلم «رؤیاهای دمصبح» کدامیک از المانهای اجتماعی فیلم باعث جلب نظر مخاطبان در سطح جهان شد و چه مردم عادی و چه داوران بینالمللی جشنوارههای معتبر به آن روی خوش نشان دادند؟
فیلم «رؤیاهای دمصبح» میتواند روی ذهن تماشاگران تأثیر بگذارد. موضوع فیلم و شخصیتها بهگونهای هستند که مخاطب را با خود درگیر میکنند. این ارتباط از دل شخصیتها بیرون میآید. مضمون فیلم مختص به یک جغرافیای خاص نیست. هرچند موضوع فیلم در ایران اتفاق میافتد، اما دغدغهای اجتماعی و فرامرزی را مطرح میکند که هرکسی با هر تفکری در هر گوشهای از دنیا با آن ارتباط برقرار میکند. خوشبختانه این فیلم به سطحی از فرم در کارگردانی رسید که بهخوبی مسئلهای اجتماعی را مطرح کرد. همهچیز به موضوع و روایت بستگی دارد. شما میتوانید یک فیلم ساده را در نظر بگیرید که هدفش تنها اطلاعرسانی است. خیلیها ممکن است از چنین فیلمی استقبال نکنند، اما همین فیلم هم در حد اطلاعرسانی کار خود را انجام میدهد. نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم این است که برخی از پرفروشترین مستندهای جهان، مستندهایی هستند که با زبانی برّنده، سیستم بهداشتی، سیستم امنیتی یا سیستم زندانها را نقد میکنند یا در مورد فسادهای کلان در سطح مدیریتی حرف دارند. بخش مهمی از سینمای مستند جهان، سینمای مستند اجتماعی است. وقتی فیلمهایی مثل «نمک زمین» بندرز را میبینیم، متوجه میشویم که چرا باید کار او موردتوجه قرار بگیرد، فیلم او راجع به یک عکاس است که عکسهایش به موضوعاتی در مورد درد و رنج مردم اختصاص دارد. چرا فیلم او یا آثار مایکل مور یا فیلم مورگان استر لاک موردتوجه قرار میگیرد؟ چون صادقانه دراینباره صحبت میکنند که چه اتفاقی در حال وقوع است و مشکلات مردم را مانند آیینهای در برابرشان قرار میدهند. آنها میخواهند با فیلم خود کاری کنند تا تغییر مسیر یا اصلاحات در مورد موضوعات رخ دهد. مملکت ما تشنه عدالت است. اگر فرزندان یک مدیر یا مسئول در شرایط خیلی خوبی زندگی میکند پس مردم دیگر هم حق دارند رفاه داشته باشند. مستندساز اجتماعی، چشم و گوش و زبان مردم است. هیچکس با سیاهنمایی جلوه دادن کار ما نمیتواند دغدغهها و ارزش کار مستندساز اجتماعی را از بین ببرد و این وظیفه را از او سلب کند. مستندساز اجتماعی خود را آماده میکند تا به خاطر نقد و دغدغه اجتماعی در معرض هجمه دیگران قرار بگیرد چون من اعتقاد دارم در چارچوب قوانین کشورم، فیلم میسازم.