دکتر جلال خالقی مطلق؛ شاهنامهپژوه نامدار ایرانی در گفتاری اختصاصی برای همدلی تشریح کرد:
همبستگی ملی؛ نیاز امروز جامعه ایرانی
همدلی| آنطور که در نوشتههای برجایمانده از تاریخ و تمدن ایرانی آمده، نوروز و مهرگان و سده و بسیاری از جشنهای باستانی دیگر، تا قرن 6 و 7 در ایران برگزار میشد. اما بنا به دلایل مختلف کمکم این جشنها به دست فراموشی سپرده شد و دیگر خبری از آنها نبود. در دوره معاصر برخی از علاقهمندان به نمادهای باستانی فرهنگ ایرانی دوباره این جشنها را احیا کردند تا خوشبختانه امروز بسیاری از این جشنها در ایران گرامی داشته شود. من بدون هیچگونه تعصب نسبت به بخشی از ایران صحبت میکنم و دلبسته و عاشق سراسر تاریخ ایران هستم. مفاخر ایران را در هر عصری که زندگی کردهاند، دوست دارم . اصلاً به آن دسته و این دسته تعلق ندارم. اگر مثنوی نمیخوانم اما مثنوی را دوست دارم. منظورم این است که اگر تماموقتم را بر سر این کتاب عزیز صرف نمیکنم، اما در همان دقایقی هم که مثنوی را نمیخوانم از عمق جان دوستش دارم. دلیل این دوست داشتن آن ابراز خوشبختی از آغاز دوباره جشنهای ایرانی و ارج نهادن به چنین رسم و پیشینهای علاوه بر وامداری و تعلقخاطر هر ایرانی به گذشته خویش متأثر از درونمایه ژرفی است که چنین آیینهایی از آنها بهرهمند هستند و انسان ایرانی را به همان سمتوسو رهنمون میشوند.
ما باید مفاخرمان را ارج بگذاریم و در برابر نقاط ضعف و منفی تاریخ خودمان مسئولیت به عهده بگیریم. این امکان وجود ندارد که فقط خوبیها را بپذیریم و بدیها را انکار کنیم. باید مسئولیت کارهای ناشایست کشورمان در برخی اتفاقات تاریخی را به عهده بگیریم و درعینحال به تمام نقاط ایران با هر زبان و رسمی عشق بورزیم. ما بدون آنکه تعصب بورزیم، باید تاریخمان را دوست داشته باشیم. این توجه ما را در جهان غنیتر میکند. در غیر این صورت به ما خواهند گفت: ایران دارای یک تاریخ 3000 هزارساله است. این برای حیثیت ملی ما خوب نیست که تاریخش را نیمه کنند و بخشی از آن را دور بیندازند. فرقی نمیکند که این نادیدهانگاری مربوط به نیمه اول باشد یا نیمه دوم تاریخ این سرزمین یا دوم. وقتی با نگاهی دقیقتر و موشکافانهتر به همنشینی میان فرهنگ ایرانیان پیش از اسلام و فرهنگ ایرانیان بعد از اسلام توجه میکنید درمییابید فرهنگ قبل و بعد از اسلام باهم عجین شده، بسیاری از افکار نیاکان ما و بینشهای ملت ما پیش از اسلام در متون اسلامی هست و بنابراین این دو تمدن در همنشینی قابلاحترام و زیبا با یکدیگر پیکر یکپارچه و واحدی تحت عنوان فرهنگ ایرانی را برساختهاند. از همین رهگذر است که خیلی ساده و بیمقدمهچینی باید بگوییم بهتر است از تعصبات چشمپوشی کنیم و به همه تاریخ و فرهنگ خود عشق بورزیم.
یکی از دلایلی که موجب میشود این همنشینی برقرار شود و زاینده باشد آن است که در مردم ایران نوعی تساهل وجود دارد. آنها میتوانند مفاهیم مختلف را بربتابند و قائل به حذف و جزماندیشی نشوند. اتفاقاً همین موضوع باعث ماندگاری تمدن ایرانی در طول تاریخ شده است. اگر غیرازاین بود امروز مردمان ایران جز نامی در کتابهای تاریخی چیزی نداشتند و اثری از تمدنشان باقی نمانده بود. اساساً بقای ایرانیها به خاطر پذیرش عقاید دیگر ملل اتفاق افتاد و از همینروست که امروز همچنان تمدن پابرجایی دارد. بگذارید در اینجا پرسشی را مطرح کنم. پرسش من این است که چرا ما بعضی از جشنهای دیگر را اضافه نکنیم؟ امروزه در بسیاری از نقاط جهان جشنهای بسیار زیادی به بهانههای مختلف برگزار میشود. مثلاً در خیلی جاهای جهان کشاورزان جشن برداشت محصول دارند. ما چرا تیرگان را جشن نگیریم. این تقاضا را نمیشود از دولت داشت. بالاخره دولت دردسرهای زیادی دارد و نمیتواند به همه مسائل برسد. جشن نوروز و مهرگان قدیمیترین جشنهای ایرانیان هستند که در قدمت و سابقه نمیتوان بین آنها تفاوتی گذاشت. این دو جشن بهعنوان مهمترین جشنهای فرهنگی تمدن ایرانی گرامی داشته میشدند. نوروز بهعنوان جشن بهاره و مهرگان برای تبریک و شادباش آغاز پاییز به پا میشده است.
امروز هم خوشبختانه شاهد آن هستیم که علاقه مردم ایران به فرهنگشان و به تاریخشان و به ادبیاتشان همچنان غنی است و بهخصوص دانشجوها و جوانان به فرهنگ ایرانی بسیار علاقهمند هستند و من هیچ تردیدی ندارم که هویتشان را نه فراموش کردند و نخواهند کرد. جای بسیار خوشبختی است ازاینجهت که چنین خودآگاهی ملی، تاریخی و فرهنگی در میان همه مردم ایران و بهخصوص در میان جوانان وجود دارد.
در شرایط امروزی جامعه ایرانی، بیش از هر چیزی به همبستگی ملی نیازمند هستیم. باید اختلاف عقیدهها را کنار بگذاریم. امروز آن روزی نیست که بهخاطر اختلافات جزئی باهم مناقشه کنیم. امروز جهان برای بسیاری از ملتها تبدیل به یک دام خطرناک شده است. آنهایی که خواستار ماندگاریاند و میخواهند از این مخمصه جان سالم به درببرند، باید همبستگی و مهر و علاقه به مردمان سرزمینشان را حفظ کنند. اساساً راه ماندگاری در تاریخ همین است. ما مردم ایران هم اگر در طلب ماندگاری در تاریخ هستیم باید همچون گذشته دوستی و مهر را جایگزین کینه و دشمنی باهم کنیم. غیرازاین هیچ راه دیگری نداریم. ما بهعنوان مردمانی اهل سازش همانطور که در طول تاریخ تمدنی ژرف، قابلاعتنا و صلحدوست را به جهانیان ارائه دادهایم، امروز هم بهینه و بایسته است در این مسیر بکوشیم و جا پای نیاکان نیکاندیشمان بگذاریم. البته که هر یک از ما انسانها میتواند عقیدهای مخصوص به خود داشته باشد، اما مسئله این است که وقتی صحبت بر سر سرنوشت یک ملت است، اختلافات نباید به جداییها و دشمنیها دامن بزنند. آنها باید از میان برداشته شوند تا مهر و عشق جای آنها بنشیند تا فرجام کار مانایی آن ملت در تاریخ باشد. جشن شکوهمند و مانای نوروز که لبریز از مفاهیم ژرف انسانی و اخلاقی است، اگر همین یک پیام و درونمایه را به ما بیاموزند کار خود را بهخوبی انجام دادهاند.