تلگرام
حسن صفرپور (داستاننویس)ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﺭﻡ که ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩ میاوﻣﺪ ﺩنبال ﻣن و ﻣﯽﺭﻓﺘﻢ خونهاش ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ میکردیم. اگه ﻓﯿﻠﻢ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻮﺩ بیش از یه ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩش ﺗﻮﺿﯿﺢ میداد و بحث میکرد. تو ایام قرنطینه کرونا ﺑﺎﺯ هم ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺷﺪ و ﺭﻓﺘﯿﻢ با هم ﻓﯿﻠﻢ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻨﯿﻢ؛ ﻓﯿﻠﻢ برای من ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ و من ﺳﺮﻡ رفت ﺗﻮی ﮔﻮﺷﯽ که یکی دو بار بههم تذکر جدی داد ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ میکنی، همش ﺳﺮﺕ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯽ کردی و منم چون حق با اون بود سکوت میکردم. ﻭﻗﺖ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺗﻮ ﺗﻠﮕﺮﺍﻡ میخوندم. خلاصه اینکه پیله شد ﮐﻪ ﺭﻭ ﮔﻮﺷﯽ ﻣﻨﻢ ﻧﺼﺐ ﮐﻦ و ﭼﻨﺪ ﮐﺎنال فیلم مستند عضوم کن. ﻣﺎ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺩﺍﺩﺍﺵ این که کاری نداره و ﺳﺮﯾﻊ براش نصب کردم و کلی ذوق کرد. ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﮐﻪ یه روز عصر ﻓﯿﻠﻢ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﮔﺮﻓﺘﻢ؛ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻡ ﭘﯿﺸﺖ ﺑﺎ ﻓﯿﻠﻢ ﺟﺪﯾﺪ، ﺑﺎ ﺳﺮﺩﯼ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ! ﺣﺪﻭﺩ ﺳﺎﻋﺖ ده شب ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩم، ﻓﯿﻠﻢ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻢ؛ﻣﺚ قبلا هیجان زده نبود و هیچی در مورد فیلم جدید نگفت.
از ﺗﻮﺿﯿﺢ وﺳﻂ ﻓﯿﻠﻢ هم خبری نشد! ﻓﻘﻂ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﺭﻭ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺸﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﯽ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ. نگاهش ﮐﺮﺩﻡ، ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺗﻠﮕﺮﺍﻡ ﻭ ﺍﻭﻝ ﺑﺴﻢﺍﻟﻠﻪ ﺯﺩ ﺭﻭ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﻓﯿﻠﻢ ﺿﺮﺑﺪﺭ ﺯﺩ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ. ﻣﺎﺷﺎﻻ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﻮﺩ؛ ﻋﻀﻮ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﻧﺎﻟﯽ شده بود. ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺎﻝ دانستنیﻫﺎﯼ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ، تا فیلمهای تخیلی و.... اینطور ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ اگه دانلود نکردی ضرر کردی ﻫﻢ نمیگذشت. تقریبا هر چیزی رو میدید ﺩﺍﻧﻠﻮﺩﺵ میکرد؛ طوری که ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺟﺎ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ ﻓﺮﺩﺍ باید جواب پس بده. ﻣﺸﮑﻞ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﻌﺪ از ﺳﮑﻮﺕ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ داشت صدایم میزد که یک ویدئو برات فوروارد کردم حتما ببین جان خودت! و بعد میدیدم که مثلا کلیپی ﺍﺳﺖ که مرده تو قبر زنده شده! ﻣن هم که حرفی برا گفتن نداشتم ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ میگفتم ﭼﻘﺪر ﺟﺎﻟﺐ! ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﯿﻔﯽ که ﺍﺯﯾﻦ ﺍﮐﺘﺸﺎﻓﺎﺕ داشت ﺳﺮ ﺗﮑﻮﻥ میداد ﻭ میگفت ﺑﻠﻪ اینطوﺭﯾﺎﺱ! آخر سر ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ ﺷﻮ و ﺑﯿﺎ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻢ. با نگاه معنیداری بهم خیره شد و با زبون تندی گفت!«ﺍﺻﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﯾﻨﻪ، ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﺩﺍﺭﯾﺪ الکی چت میکنی و ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺩﺳﺘﺘﻮﻥ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﺑﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻦ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯﺵ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنم و ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﻋﻠﻤﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﻡ». بدون حرفی اضافه دستی برایش تکان دادم و از در بیرون رفتم؛ پشت سرم صدایی نیامد.