غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


امیر دژاکام؛ کارگردان و نویسنده تئاتر در گفت‌وگو با همدلی:

هنر باید درباره آسیب‌های اجتماعی افشاگری کند

همدلی| علی نامجو:« در میان اهالی هنر، به‌ویژه در عرصه نویسندگی کارگردانی و بازیگری، گروهی توجه به مشکلات و معضلات جامعه سنتی ایران را به‌دور از کلاس هنری می‌دانند و معتقدند باید مدام از آثار کلاسیک(به معنای آنچه در غرب مرسوم است) یا آثار مدرن برآمده از جوامعی دور از ما، سخن گفت. این افرادِ در اصطلاح روشنفکر به نظر می‌رسند اما این‌که آیا واقعاً فکر روشنی دارند یا نه، نیاز به تأملی بیشتر دارد. گاهی هنرمندانی که در آثارشان به زن جامعه سنتی، پیرمرد کارگری که در همسایگی ماست یا پسربچه فقیری که برای رفتن به مدرسه نیاز به مداد و دفتر دارد، مورد هجوم این گروه قرار می‌گیرند و مواخذه می‌شوند. در این فرصت، امیر دژاکام نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون با روزنامه همدلی گفت‌وگویی انجام داده و به تبیین آثار غربی پرداخته که مورد وثوق برخی از جریان‌های فکری امروز است. او دغدغه اجتماعی را اصل و اساس نمایشنامه‌های نامداران بزرگ اروپایی معرفی کرده و از این رهگذر به کارهایی که در زمینه نمایشنامه‌نویسی انجام داده، پلی زده است.  مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید:

 برخی معتقدند هنر باید نگاه اجتماعی را در خود داشته باشد و بعضی دیگر می‌گویند، هیچ‌کس نمی‌تواند از بیرون برای هنرمند الزام ایجاد کند. مشتاقیم نظر شما را در این رابطه بشنویم... 

در این جریان ما با دو گزاره روبهرو هستیم. گزاره اول می‌گوید نگاه هنرمند باید اجتماعی باشد و دغدغه‌های اجتماعی را مطرح کند و گزاره دوم معتقد به آزادی هنرمند است. این دو می‌توانند در طول هم قرار بگیرند یا در عرض هم باشند. می‌توانند منافی هم باشند و می‌توانند یکدیگر را کامل کنند. درواقع هرگاه درزمینه فرهنگ با انواع وسایل اجبار، ورود کنید، نفی غرض کردهاید. فرهنگ یک جریان آزادانه با قابلیت تأثیرگذاری بر روی مغز، قلب و عواطف است. در طول تاریخ تمدن بشری فرهنگ آزادانه حرکت کرده است و بر همین مبنا، هیچ کجا نمی‌توانید فرهنگی را بیابید که با جبر بر دل‌وجان مردمی وارد شده باشد.  شاید گاهی یک قدرت، با بهره‌گیری از نیروی نظامی، تجهیزات جنگی، اسلحه و قدرت اقتصادی به لحاظ فیزیکی بر یک جامعه فائق آمده باشد و همین تسلط باعث تغییر در برخی از زمینه‌ها در جامعه مغلوب شود، اما این جریان نمی‌تواند به‌صورت بلندمدت ادامه پیدا کند و مردم در طول دوران به‌آرامی از کنارش می‌گذرند. فرهنگ‌هایی که در جهان جاری می‌شوند و بر قلبها تأثیر می‌گذارند، آنهایی هستند که قانع‌کننده‌اند. یا عواطف را قانع می‌کنند یا عقل را یا توأمان هر دو را. درنتیجه فرهنگ پدیده‌ای است که در ذات خود شامل گفت‌وگو، بایدونباید استدلالی،  ارزشی، هنجاری، زیبایی‌شناسی، ایمان، تجربه، علم و عرفان است. نمی‌توان در عرصه فرهنگ وارد شد و دستور داد  باید این کار انجام شود. درست مثل ازدواجی که خطبه عقدش با زور خوانده‌شده باشد. بااین‌که ممکن است چنین عقدی تمام مراسم و صورت‌های تشریفاتی را داشته باشد، اما در شریعت ما نقص شده است. فرهنگ نیز به این صورت است. با این توضیح اگر درباره نگاه اجتماعی در هنر از زاویه استدلال ورود کنید، سنجیده‌تر و مؤثرتر خواهد بود. برای مثال اگر هنرمندان به اجتماع اطراف خود اهمیت بدهند و بدون اجبار به گفت‌وگو و تبیین و چاپ مقاله بپردازند، این اقدامات تأثیر مثبتی در پی خواهد داشت. 

 مواجهه شخص شما در پرداخت یک اثر هنری این‌گونه(مبتنی بر نگاه اجتماعی) است؟

من، نمی‌توانم از منظر عقلانی و احساسی  نسبت به مسائل و موضوعات اطرافم بی‌تفاوت باشم. دراین‌باره می‌خواهم یکی از ماجرای تلخی را بیان کنم که تأثیر خود را در کارهایم گذاشته است. روزی، برای خرید میوه به مغازه میوه‌فروشی رفته بودم. همان‌طور که می‌دانید میوه‌فروش‌ها اجناس لک‌دار و در حال فساد را زیر طبق‌های میوه می‌ریزند و اگر کسی بخواهد، درهم به او می‌فروشند. خانم بارداری را دیدم که چادری بر سر داشت و جوراب خیسش را در دمپایی فرو کرده بود. او می‌خواست از زیر پیشخوان میوه‌فروشی، میوه‌های لک‌دار و درهم را بخرد.  این ماجرا دلم را لرزاند و غم سنگینی بر دلم نشاند. این را بگویم که فرهنگ من اجازه نمی‌دهد بی‌تفاوت از کنار چنین موضوعاتی بگذرم و در مواجهه با صحنه‌هایی تا این حد دل‌خراش بی‌مسئولیت باشم. بنابراین من با در نظر گرفتنِ مسائل اجتماعی اطرافم، شروع به نوشتن نمایشنامه یا فیلم‌نامه می‌کنم. یک‌بار دختری را دیدم که 6 خواهر داشت و مادرش به سرطان حنجره مبتلا بود. پدرش هروئینی بود و مادر بیمارش درنهایت پس از مدتی مقابله با سرطان جان داد.  او 6خواهر خود را عروس کرد و برای  آن‌ها جهیزیه خرید. این دختر در چنین شرایطی، توانست مدرک دکترای خود را بگیرد. همین‌جا است که می‌توان گفت در میان لجن، نیلوفری رشد کرده است. مثل این ماجرا، موضوعات اجتماعی در جامعه ما زیاد هستند و می‌توانم بسیاری از این اتفاقات را برای شما نام ببرم. دختر جامعه ما مسئله تهیه جهیزیه دارد، پسر جامعه ما دغدغه پول شام عروسی‌اش را دارد، پدر خانواده نگران خرید هدیه‌ای برای نوه تازه متولدشده است و مادربزرگ نگران خرید هدیه‌ای برای روز تولد عروسش است. کارمند ما نگران پرداخت اجاره خانه چندمیلیون تومانی است و بعد از 8 ساعت کار در روز به مسافرکشی برای تأمین هزینه زندگی می‌پردازد. در میان این‌همه خستگی مرد، آیا چیزی از عشق بین او و همسر و خانواده‌اش باقی می‌ماند؟ من به‌عنوان هنرمند در جامعه چگونه می‌توانم نسبت به رویدادهای انسانی و اخلاقی اطرافم بی‌تفاوت باشم؟ تعدادی انسان اطراف ما مشغول زجر و گریه هستند، انسان‌هایی زیر آوار مانده‌اند، برخی‌ها گرسنه‌اند. منِ هنرمند چطور می‌توانم با دیدن این مسائل سکوت کنم؟ فارغ از دلیل شکل‌گیری جنگ‌های اطرافمان، نگاهی به تأثیرات آن بر خانواده‌ها و کودکانمان داشته باشید. در جهان انفجارهایی رخ داده است، به زنان و دختران و کودکان ما تجاوزاتی شده که تأثیرات تخریب‌کننده‌ای بر آنان داشته است. این‌ها تنها بخشی از موضوعات و مشکلات اطراف ماست. این جهان دارد به کجا می‌رود که یک نفر می‌تواند وسیله‌ای را به خود وصل کند و باعث کشتن خودش و دیگر انسان‌ها شود؟ من فکر می‌کنم چنین فردی خانوادهای داشته که روزگاری مورد اصابت موشک و گلوله قرار گرفته‌اند یا این یک بهانه است و کسانی به او شست‌وشوی مغزی دادهاند و توانسته‌اند مسبب چنین اتفاقی باشند. همه این‌ها به‌عنوان سؤال و موضوعاتی در ذهنم وجود دارند و با نوشتن‌شان در غالب نمایشنامه  به مطرح کردن آن برای مخاطب می‌پردازم. دختر دانشجوی جامعه ما برای ادامه تحصیل، مخارج و شهریه خود را از کجا تأمین می‌کند؟ سید مهدی شجاعی دراین‌باره داستانی نوشت که البته مشکلاتی را برای او در پی داشت. متأسفانه این‌ها مشکلات اجتماعی موجود در جامعه ما هستند، اما نوشتن درباره آن‌ها مسئله‌ساز می‌شود. گاهی وقتی می‌خواهیم وارد مشکلات و مسائل اجتماعی بشویم حلال خدا، حرام است. 

 به نظر شما پرداختن هنر به زجر و آسیب‌های موجود در جامعه، چه اثری خواهد داشت؟

وقتی در مورد پلشتی‌ها، زشتی‌ها و آسیب‌های اجتماعی حرف می‌زنیم، تجربه خیالی فاجعه، تجربه خیالی جنایت، تجربه خیالی مشکلات اجتماعی می‌توانند برای دور ماندن از ناهنجاری‌ها، به جوان‌ها و خانواده‌ها کمک کنند. اطلاع‌رسانی و آگاهی درباره ناهنجاریها، اجازه نشت و گسترش را از آن‌ها سلب می‌کند. پسر یا دختر جامعه ما باید به لحاظ اجتماعی آگاهی پیدا کند و درباره  بیماری‌هایی که در جامعه وجود دارد، اطلاع داشته باشد. نمونه‌اش آگاهی در مورد ایدز است. 

 با درنظر گرفتن مشکلات و معضلات موجود در جامعه، به نظر شما چرا هنر اجتماعی تا این حد منزوی و کم‌رنگ است؟

به نظر من، هنر اجتماعی به دو دلیل در انزوا و تنهایی قرار گرفته است. اولین دلیلش کمک‌رسانی هنر اجتماعی به افشاشدن و پرده‌برداری از  سوءاستفاده‌ها و  بهره‌وری‌های مالی است که می‌تواند باعث کم کردن فاصله طبقاتی شود. طبیعتاً کسانی که پول و سرمایه را در دست دارند، مانع از رشد هنر اجتماعی می‌شوند، سازوکارهای فرهنگی ایجاد می‌کنند تا هنر اجتماعی را بد نمایش دهند و با روی آوردن به پروپاگاندا سعی در زشت جلوه دادن هنر اجتماعی دارند. از سوی دیگر، دیدگاهی با عنوان روشن‌فکری و آوانگارد بودن هنرمند وجود دارد که می‌گوید: من نباید درباره دختر دانشجوی سال دوم پزشکی نمایشنامه بنویسم، نباید در مورد زهرا زن رمضان قصه بنویسم، چه معنی دارد من درباره اصغر گاریچی نمایشنامه بنویسم و چرا باید در مورد مسعود آهن‌فروش بنویسم. این تفکر معتقد است هنر کالایی لوکس است که باید برای خرید آن بهایی سنگین پرداخت، درواقع با این کار هم طبقات محروم را از هنر محروم می‌کند و هم موضوعات اجتماعی را از هنر حذف می‌کند، یک سانسور بزرگ بدون هیچ سانسورچی، هنری تجاری که تمام عرصه‌های زندگی ما را در برمی‌گیرد، هرچند این هنر ظاهری مدرن دارد ولی هیچ بویی از عقل و علم نبرده است و به موضوعات نگاهی واپس‌گرایانه دارد. به‌هرحال این دیدگاه، سازمانی به وجود می‌آورد و شروع به نفی هنر اجتماعی می‌کند.

 اگر الزام از بیرون فضای هنری به هنرمندان ابلاغ شود و بر اساس آن هنرمند مجبور به پرداخت اجتماعی در آثارش باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟

گاهی سیاست‌گذاران اجبار را طرح می‌کنند و می‌گویند هنرمند باید به موضوعات اجتماعی بپردازد. هنرمند هم در مقابل، شروع به لجبازی می‌کند و می‌گوید من هنر اجباری و دستوری انجام نمی‌دهم. امر دستوری را نمی‌توان دوست داشت. کجای جهان هستی، خردمندان و علما و پیامبران دستور به دوست داشتن چیزی داده‌اند؟ فقط تبیین و توضیح دادهاند و در کارشان اجبار را وارد نکرده‌اند. 

 با توجه به توضیحات شما، نگاه اجتماعی یکی از ملزومات هنر است. با این توضیح برخی در جامعه هنری معتقدند که هنر یعنی ابداع، ابداع و ابداع و اگر غیرازاین باشد، ساختگی است و دیگر نمی‌توان بر آن نام هنر گذاشت...

البته اعتقاد به ابداع درباره هنر، اعتقاد درستی است. من در این لحظه مرغ زیرکم و فریب این جملات را نمی‌خورم. هنر با ابداع، هیچ تعارضی ندارد. آیا نمایشنامه گلدونه خانم از اسماعیل خلج ابداع نیست؟ یا مگر نمایشنامه مش رحیم  و یا نمایشنامه آسید کاظم یا جای خالی سلوچ از محمود دولت‌آبادی ابداع نیست؟ محمود دولت‌آبادی در این کار به تمام واقعیت‌ها و لایه‌های اجتماعی پرداخته است. اسماعیل خلج نیز در گلدونه خانم به همین منوال جلو رفته است. شب روی سنگفرش خیس خیابان از استاد رادی مگر ابداع نیست؟ من می‌خواهم بگویم کسانی که می‌خواهند به هنر اجتماعی اعتراض کنند از زاویه دیگری به این کار بپردازند. مگر سعدی شاعر اجتماعی نیست؟ چه کسی دقیق‌تر و درست‌تر از سعدی در مورد جامعه‌شناسی و موضوعات مختلف سخن گفته است؟ سعدی حکایت بسیار قشنگی دارد در مورد فردی که ستاره‌شناس است (در مورد علم فضا و کهکشان‌ها بسیار گفت‌وگو شده و البته در کلام‌الله نیز به این موارد اشاره شده است) این فرد وقتی به خانه خود میرسد، متوجه می‌شود همسرش با فاسقی نشسته است، جنگ و درگیری می‌شود. فردی می‌گوید تو که نمی‌دانی در خانه‌ات چه خبر است در آسمان‌ها به دنبال چه می‌گردی؟ به نظر من، سعدی جواب این گروه از انسان‌ها را بسیار زیرکانه و دقیق داده است. الآن در خانه و کنار دست ما چه اتفاقاتی در حال گذر است؟ بگذارید نام‌هایی چون تنسی ویلیامز، چخوف، دیوید ممت، ایبسن یا ریموند کارور را که رمان‌نویس خوب و توانایی است، بیاورم. اگر شما نگاهی به تنسی ویلیامز و مجموع آثارش بیندازید متوجه خواهید شد این فرد تا چه اندازه به موضوعات و مشکلات موجود در اجتماع خود دقت داشته است؟ او در مورد اقتصاد، صنعت، کارگران کارخانه‌های پنبه‌پاک‌کنی و درباره مادر و فرزند، نمایشنامه نوشته است. او در کارهایش به جامعه‌شناسی و تأثیر انسان‌ها در اجتماع  اهمیت داده است. نمایشنامه معروف هنریک ایبسن به نام «دشمن مردم» کاملاً موضوعی اجتماعی است که از یک مشکل اجتماعی آغاز می‌شود. رمان «جنایت و مکافات» داستایوفسکی در مورد جامعه‌شناسی روابط انسان‌ها است. در این زمینه، می‌توان آثار هنری زیادی را نام برد که هنرمندان با الهام از مسائل اجتماعی محیط اطراف خود ساخته و پرداخته‌اند. 

 آیا مشکل فقط بر سر این است که برخی از هنرمندان ژست روشنفکری می‌گیرند و به همین بهانه از بیان مسائل اجتماعی سر باز می‌زنند؟

نه. گاهی هنرمندان وقتی می‌خواهند در مورد مسائل و مشکلات اجتماع صحبت کنند، خودشان را سانسور می‌کنند. موضوعات اجتماعی شامل مسائلی ازجمله فقر، دزدی، اعتیاد، بیکاری، کلاه‌برداری است. در مقابل نیز معرفت، شجاعت، ازخودگذشتگی و امانت‌داری وجود دارد. نمی‌توان گفت مسائلی از قبیل فقر، دزدی، اعتیاد، بیکاری، کلاه‌برداری را کنار بگذاریم و آن‌ها را در زمان نوشتن نادیده بگیریم و فقط از معرفت، شجاعت، ازخودگذشتگی و امانت‌داری بنویسم. این امر، غیرممکن است. کافی است شما از احسنالقصص بخش‌هایی را حذف کنید. آیا چیز دیگری از آن باقی خواهد ماند؟ داستان یوسف پیامبر را می‌توانید در نظر بگیرید. در آن واقعه، در مقابل پاک‌دامنی یوسف چیزهایی وجود دارد. او در بخش‌هایی از قصه، تردید می‌کند و همین شک‌ها و تردیدها است که جهان اطراف ما را می‌سازند. در هنر اجتماعی نمی‌توان بخش سیاه را حذف کرد.  ما در هنر اجتماعی نمی‌توانیم بخش منفی زندگی را حذف کنیم و اگر این کار را بکنیم، چیزی جز دروغ باقی نخواهد ماند. درست مثل‌این‌که بگوییم از زندگی روزانه و عادی خواب را حذف کنیم یا مثلاً در مورد خستگی صحبت نکنیم و دلیل بیاوریم که اظهار خستگی و نیاز به خواب کار بدی است و نباید گفته شود. این‌ها نکاتی است که در هنر اجتماعی باید به آن توجه داشت. درمجموع می‌خواهم بگویم هنرمندان هنر اجتماعی در هر زمینه‌ای ازجمله درام‌نویسی، داستان‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی، موسیقی و در شعر ابداع کرده‌اند. مولانا، سعدی، میرزاده عشقی، علما و خردمندان بزرگ در مورد جامعه حرف‌های زیادی زده‌اند. 

 با توجه به آنچه تا اینجا گفته شد، از دیدگاه امیر دژاکام چه هنرمندی ماندگار خواهد شد؟

هنرمندانی که در میان مردم ماندگار و تأثیرگذار می‌شوند، آن‌هایی هستند که جامعه را به‌درستی و به‌خوبی می‌شناسند و با مردم ارتباط دارند. موزیسین‌ها و مجسمه‌سازها و دیگر اقشار هنری در جامعه اگر مردم را به‌خوبی بشناسند، ماندگارترند. چون اثر هنری باید در تاریخ، قلب‌ها و ذهن‌های مردم نگه داشته شود.

 به نظر می‌رسد رسانه ملی در پرداخت به گونه، کارهای چندانی انجام نداده است. در اغلب برنامه‌های تلویزیونی موضوعاتی از قبیل فحشا و سایر گناهان را حذف می‌کنند یا در داستان کم‌رنگشان می‌کنند...  

در ابتدا باید بگویم که من تحقیقات متمرکزی درباره تولیدات تلویزیونی انجام نداده‌ام اما تا آنجا که می‌دانم،  ما در سریال‌های تلویزیونی یک فرد معتاد و با سیگار و لباس‌های نامرتب را نمی‌توانیم نشان دهیم. وقتی به سریال‌های تلویزیونی دقت کنید، متوجه خواهید شد که بخش تیره زندگی را حذف می‌کنند درحالی‌که زندگی بر اساس سایه‌روشن‌ها شکل می‌گیرد و زمانی که سایه‌روشن حذف شود و تنها روشنایی بماند این نور امکان دیده شدن ندارد. طلوع و روشنایی سپیده‌دم به خاطر شب معنا پیدا می‌کند و اگر شب را حذف کنیم، زیبایی طلوع خورشید دیده نخواهد شد. در حقیقت روال خواب‌وبیداری بشر به خاطر وجود روز و شب معنادار و زیبا است. این‌که انسان قدرت انتخاب دارد، قشنگ است. به نظر من، هنر ما با نوعی از نگاه خودبینانه همراه است، چیزهایی که شرعاً حرام نیست، در آن  حرام می‌شود. موضوعات بدون ممیزی، ممیزی می‌شوند و جایی که خط قرمز نیست، خط قرمز شکل رسم می‌کنند.

 آقای دژاکام شما در نگاه اجتماعی به مسئله اقتصاد تأکید داشتید. آیا اقتصاد در بروز مشکلات و معضلات اجتماعی، اساسی‌ترین مسئله است؟ 

جمله‌ای از حضرت رسول(ص) نقل می‌کنم که فرمودند: مردم را فقیر نگه ندارید تا کافر نشوند. این جمله در آخرین خطبه‌های حضرت رسول بعد از 48 ساعت تب وقتی برای خداحافظی در میان مردم حاضر شدند نقل شده است. در جایی دیگر هم شنیده‌ایم حضرت رسول و حضرت علی(ع) می‌فرمایند: وقتی فقر از در وارد می‌شود  عشق و ایمان از پنجره خارج می‌شود. با توجه به تأکید این دو بزرگوار معلوم می‌شود که مسئله اقتصاد بسیار مهم است.
 از سوی دیگر، با نگاه به نیازهای اساسی و اولیه هر انسانی نمی‌توان بحث اقتصاد را نادیده و کم‌اهمیت جلوه داد زیرا بسیاری از نیازها و خواسته‌های انسان در مقوله اقتصادی گنجانده می‌شود. اگر دختری بخواهد ازدواج کند، نیاز به جهیزیه دارد، اگر کودکی به مدرسه برود، باید لوازم اولیه و اساسی را داشته باشد، وقتی فردی مریض می‌شود، نیاز به دارو و پزشک دارد و تمامی این موارد با پول تأمین می‌شود. فقر کرامت‌های انسانی، شرافت و ناموس را از بین می‌برد. ملی شدن صنعت نفت باعث سرازیر شدن دلار حاصل از فروش آن در مملکت شد. با این توضیح در وهله اول این پول باید به دست مردم برسد. سران مملکت باید حواسشان به مردم باشد البته نه‌فقط به‌صورت شعاری و در قالب سخنرانی بلکه در عمل.