«صف»آرایی رنج
مظاهر گودرزی (روزنامه نگار)این روزها مردم ایران زیاد در صف میایستند. گاهی صف روغن، گاهی صف برنج، گاهی مرغ و صف پوشک بچه یا شیرخشک نوزاد و حالا صف واکسن. البته باید به این صف، نوبتدهی قطع برق هم اضافه کرد. اما این صفبندیها به طبقه زندگی آدمها ربط مستقیمی دارد؛ چراکه مثلاً کسی در صف مرغ میایستد که پول خرید مرغ را داشته باشد. کسانی در ارمنستان، یا لب مرزهای این کشور برای تزریق واکسن صف میکشند که پول یک مسافرت ده روزه به کشور همسایه را داشته باشند، از این روی خانواده کسانی مانند نازنین، همان دختربچه سیستانی که گریههایش برای نداشتن آب دل خیلیها! را لرزاند، بهدلیل فقر و قرار گرفتن در طبقه محروم قرار نیست صف خریدن گوشت و مرغ یا ایستادن در صف تزریق واکسن در ارمنستان را تجربه کنند، صفهای این طبقه از جامعه مربوط به نیازهای بنیادیتری مانند آب است. یعنی برای پر کردن بشکههای آب صف میایستند، یا مثلاً در بخشی از سیستان و بلوچستان افراد در صف کپسول گاز ساعتها منتظر میمانند؛ چراکه آنجا خدمات گاز کشی وجود ندارد. خلاصه صفبندی آدمها کالامحور شده است. آنکه فقیرتر است و خدمات شهری ندارد وسعاش به گوشت و مرغ که نمیرسد بنابراین در صف آب و گاز میایستد، اوکه جزو طبقه متوسط شهری است میرود در صف مرغ و روغن، و توانمند اقتصادی یا کسی که دستش به دهنش میرسد صف واکسن را انتخاب میکند یا در صف تهیه بلیت برای عزیمت به دیگر کشورهای همسایه قرار میگیرد تا برچسب توریست سلامت بهخودش ببیند، البته از ما بهترهایی هم هستند که صف آنها فرق دارد، آنها بهجای گوشت و مرغ، کالا و واکسن در صف قدرت ایستادهاند تا نوبتشان برسد، بههر صورت صف هست، اما بسته به جایگاه اقتصادی و طبقه اجتماعی سیاسی افراد فرق دارد، آنکه بامش بیشتر در صفهای شیکتر میایستد و آنکه از دار دنیا چیزی ندارد در صف مایحتاج و آب و نان، وقت خود را میگذراند. این همان نظام عدم توزیع منصفانه ثروت، خدمات و قدرت است، جاییکه آدمها باید با یکدیگر تفاوت داشته باشند تا همچنان این چرخه معیوب به گردش خود ادامه دهد. فقیر فقیرتر، ثروتمند ثروتمندتر، و فرد دارای قدرت قدرتمندتر شود. اما این نابرابری تاوان دارد. این نوشتار قصد ندارد وارد عرصه شورشهای شهری شود که آن هم خودش یک بخشی از تاوان نابرابری است. اما قصد دارد به «رنج» اشاره کند. امروز تصاویر زیادی از این صفها در فضای مجازی دیده میشود. باید پرسید چند نفر با دیدن آن صحنهها گریه کردند؟ چند نفر به نازنین، دختر تشنه سیستانی گفتند الهی دورت بگردم؟ میدانید چند نفر بهخاطر صفهای آب در خوزستان، از کمر خمیده زنانی که بشکههای آب پر شده از تانکرهای اهدایی را کول کردند گریه کردند؟ چند نفر با دیدن تصاویر معلولین جسمی و حرکتی که در گرمای تابستان حتی از داشتن باد خنک کولر محروم شدند، غصه خوردند؟ چند نفر وقتی تصاویر دزدی علنی دو جوان در اتوبان را دیدند ترسیدند، چند نفر به حال آن جوانان آه کشیدند؟ چند نفر وقتی صفهای ایرانیان برای تزریق واکسن در ارمنستان را دیدند برای ایران دلشان لرزید؟ چند نفر وقتی صفهای شلوغ لب مرز برای ورود متقاضیان واکسن به ارمنستان را دیدند احساس کردند به غرور ملیشان خدشه وارد شده است؟ چند نفر از آنهایی که در صف خرید مرغ یخزده دولتی ایستاده بودند صورت خودشان را پوشاندند، پشت به دوربین خبرنگاران کردند تا چهرهشان دیده نشود، چند نفرشان غصه خوردند؟ خیلیها!، خیلیها از دیدن این صحنهها غصه خوردند، گریه کردند، و رنج کشیدند، بله رنج تاوان نابرابری است، رنجِ مداوم مردم کشور را خسته میکند، وگرنه آقایان مسئول خودتان میدانید و صفهای مملکتتان.