مرگی که میتوانست نرسد
مظاهر گودرزی (روزنامهنگار)انسان مرگآگاه است. یعنی بر خلاف سایر موجودات میداند که یک روز خواهد مرد. اما میل بهزندگی سبب شد انسانها همواره درپی راه حلی برای افزایش مدت و کیفیت عمر خودشان باشند. همین مسئله سببساز اندیشه تکاملی فیلسوفان سیاسی و اجتماعی شد. یعنی اگر در روزگاری جنگهای پیدرپی سبب مرگ انسانها میشد آنها بهفکر ساخت حکومت افتادند، حکومتی که بیاید و برای او امنیت بیاورد. درست مانند وضع طبیعی در اندیشه هابز، یعنی وضع طبیعی را یک جنگ دائمی انسان با انسان تعبیر کرد، برای رهایی از چنین وضعیتی دست به دامان «لویاتان» شد. حکومتی که او در قامت این غول تصور میکرد قرار بود به وضعیتی که در آن انسان گرگ انسان است پایان دهد، چراکه امنیت دغدغه هابز بود. اما با وجود حکومتها جنگ ادامه پیدا کرد و مجددا انسانها کشته شدند. گاهی در داخل مرزها و گاهی در بیرون از مرزها، بسیاری آمدند این وضعیت را مرزبندی کردند، یعنی با تفکیک قوا تلاش کردند قدرت و اقتدار حکومتها را برای افزایش مدت و کیفیت زندگی انسانها کنترل کنند، جهت بدهند، به آن نظارت کنند و درصورت لزوم تغییر بدهند و اصلاح کنند. جنگهای فرامرزی هم همینطور بودند، بسیاری تلاش کردند به آن پایان دهند. برای همین گروهی اندیشه صلح مطرح کردند، کانت گفت دموکراسیها هرگز با یکدیگر جنگ نمیکنند و بسیاری از ارادههای اندیشهای و عملی دیگری که قرار بود و قرار هست اجازه ندهد انسانها جز برای مرگ طبیعی جان بسپارند وارد میدان شدند.بنابراین با گسترده شدن ایده حکومت، قرار شد انسانها کار کنند و در عوض اقتدار حکومتها برای آنها امنیت، بهداشت، تحصیل، سلامتی، درمان و شادی بیاورد. طوریکه حالا همه دولتها در تمام دنیا بهغیر از مرگ بهصورت طبیعی و کهولت سن برای شهروندانشان در سایر مرگها مقصر هستند. این مرگها میتواند تصادف، سقوط از ارتفاع، واژگونی خودرو، خودکشی، ابتلا به بیماری و هرآنچه دیگر باشد. بدون تردید با افزایش استاندارد ایمنی خودرو و جاده، همچنین افزایش کیفیت مهارتسنجی رانندهها میتوان بخش زیادی از تصادفات رانندگی را کاهش داد. با افزایش ایمنی محل کار تعداد زیادی از مرگهای حین کار کاهش پیدا میکند. عملکرد بهتر شرکتهای بیمهای درمان میتواند سبب افزایش مراقبتهای بهداشتی و درمانی از شهروندان شود تا آنها بتوانند عمر طولانیتر و با کیفیت زندگی بهتری داشته باشند. آموزش مناسب به شهروندان میتواند سبب مراقبت آنها از سلامت خودشان شود. کاهش دغدغههای اقتصادی بهمدد سیاست حکومتها میتواند بخش زیادی از آسیبهای روحی و روانی شهروندان را کاهش دهد. اینها فقط چند مثال ساده است که میتواند در سایر موارد به آن اشاره کرد.
اتفاقاً حادثه هفته گذشته مرگ دو خبرنگار جوان و پنج سرباز بر اثر واژگونی دو اتوبوس به همین مسئله برمیگردد. یعنی گویی مجموعهای از اتفاقات مانند دومینو به یکدیگر ضربه زدند تا این حادثه اتفاق بیفتد. تصور کنید اگر سیاستهای مدیریت آب در ایران بهگونهای بود که ما هدر رفت آب نداشتیم، یا مدیریت صحیح مصرف آب کشاورزی در حاشیه دریاچه ارومیه بهشکلی بود که حفر چاههای عمیق سبب خشک شدن سفرههای زیرزمینی نمیشد، یا ایده سدسازیهای متعدد در حوضه آبخیزداری این دریاچه مانع ورود حق آب دریاچه نمیشد، آیا دریاچه ارومیه روزهای سخت خشک شدن را سپری میکرد که قرار باشد برای ارائه رزومه از عملکرد احیای دریاچه تعدادی خبرنگار را برای بازدید به آنجا ببرند؟
اگر نظارت بر استانداردها طوری بود که اتوبوسها و وسایل نقلیه بدون کیفیت حق تردد و تولید در کشور را نداشتند، وقوع حوادثی مانند واژگونی اتوبوس کمتر نمیشد؟ آیا اگر تحریمها وجود نداشت و منابع لازم تامین میشد و البته مدیریت این منابع سبب افزایش کیفیت خودروهای وارداتی و تولیدی میشد، همچنان ما شاهد این تعداد وسیله نقلیه بدون کیفیت در کشور و افزایش مرگومیر جادهای بودیم؟ اگر استاندارد جادهها حفظ میشد، وقوع این قبیل حوادث کاهش پیدا نمیکرد؟ و تعداد بیشماری از این آیاها که هر کدام میتواند سهمی در کاهش تکرار این قبیل از حوادث داشته باشد. لذا صرفاً تعلیق راننده جواب مناسب برای حادثه پیش آمده نیست، نگارنده معتقد است مجموعهای از سیاستهای کلان سببساز وقوع هرچه بیشتر این حوادث میشود و تا آنها اصلاح نشود هربار باید منتظر وقوع یک اتفاق مشابه و حتی دردناکتر بود.