پیامدهای قهر با صندوق آرا
ستاره لطفی (روزنامه نگار) انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری نیز تمام شد و سیدابراهیم رئیسی با کمترین میزان مشارکت در چهار دهه اخیر پیروز انتخاباتی کمرمق شد.
انتخابات امسال در قیاس با انتخابات پیشین ریاست جمهوری از حیث مشارکت مردم بسیار ضعیف بود، جوری که برای اولین بار در تاریخ چهلواندی ساله جمهوری اسلامی میزان مشارکت به نصف واجدین شرایط سقوط کرد.
به گفته وزارت کشور در این دوره بیش از ۵۱درصد از واجدین شرایط شرکت در انتخابات به پای صندوق رای نیامدند و فقط ۴۸درصد در انتخابات شرکت کردند. بدیهی است اگر رایهای باطله را نیز از آمار مشارکت کسر کنیم، میزان مشارکت مردم کمتر از این آمار نیز خواهد شد.
البته تاثیر انتخابات شورا بر میزان مشارکت را نیز نباید نادیده گرفت، انتخابات ریاست جمهوری همزمان با انتخابات شوراها برگزار شد. انتخابات شوراها به دلیل ویژگی محلی بودن و غالب بودن تعصبات قومی و قبیلهای، ذاتاً مشارکتزاست. بدون تردید اگر این همزمانی نبود تعداد آرای انتخابات ریاست جمهوری بسیار کمتر از آمار کنونی بود. عدم استقبال مردم از انتخابات این دوره ریاست جمهوری میتواند حاوی پیامهای مهمی برای حاکمیت به ویژه آن طیفی باشد که با نادیده گرفتن کثرت، تنوع و تعدد آرا و نظرات در ایران، همواره بر طبل تکصدایی در کشور کوبیدند و میکوبند.
اگر تعارفات معمول را کنار بگذاریم و واقعیتهای این انتخابات را ببینیم، باید به قهر مردم با صندوق رای اعتراف کنیم و پیام آن را بشنویم.
عدم حضور بیش از نیمی از واجدین شرایط انتخابات پای صندوقهای رای یک پیام روشن دارد و آن این است که بخش زیادی از مردم برای ایجاد تغییر از صندوقهای رای ناامید شدند و صندوق رای را برای بیان مطالبات خود کارساز نمیدانند.
بدیهی است صندوق رای هم برای حاکمیت و هم مردم میتواند نعمت بزرگی باشد، چرا که بیواسطهترین ابزار ارتباطی بین مردم و حاکمیت است، مردم میتوانند به وسیله این صندوقها مطالبات خود را به گوش حاکمیت برسانند و حاکمیت نیز به وسیله صندوق رای از سلایق و خواستههای مردم اطلاع پیدا کند.
اما وقتی صندوق رای مورد بیتوجهی مردم قرار میگیرد به این معناست که این صندوق جایگاه و کارکرد خود را در جامعه از دست داده و مردم دیگر آن را باور ندارند. ریشه این نوع نگاه را شاید بتوان در نتیجه انتخابات دورههای گذشته و عملکرد روسای جمهور جستوجو کرد.
ناامید شدن مردم از صندوق رای میتواند پیامدهای سهمگینی داشته باشد. بدیهی است اگر مردم انتخابات و صندوق رای را در ایجاد تغییر بیتاثیر بدانند شاید برای رسیدن به مطالباتشان ناخواسته به راههای دیگر سوق داده شوند؛ راههایی که شاید همیشه مسالمتآمیز هم نباشد. اکنون که بخش زیادی از واجدین شرایط شرکت در انتخابات به صندوق رای پشت کردند، لازم است عواقب این قهر و ناامیدی از سوی حاکمیت درک شود و در کنار برگزاری جشن پیروزی و کوبیدن بر طبل شادانه، آنان در اتاقهای فکر خود وضعیت اضطراری اعلام کنند و چرایی این وضعیت را بررسی کنند. بدیهی است نادیده گرفتن دهها میلیون ایرانی که رأی ندادن یا رای باطله به صندوق انداختند، خطای بزرگ استراتژیکی است که در صورت تداوم میتواند عواقب جبرانناپذیری هم برای کشور و هم مردم داشته باشد و حتی بقای حاکمیت را به خطر اندازد. توصیه به شنیدن صدای ۳۰ میلیون ایرانی واجد شرایط که گزینهای برای انتخاب نداشتند و پای صندوقهای رای نیامدند، یک توصیه اخلاقی نیست، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است. در این شرایط به نظر میرسد دو استراتژی پیش روی حاکمیت است، یا صدای این معترضان خاموش را بشنود و رویهای را که منجر به این نتیجه شده است، بدون تعصب و با عقلانیت بررسی و تغییر دهد، یا منتظر پیامدهای قهر مردم با صندوقهای رای باشد. بدیهی است انتخاب استراتژی دوم میتواند هم برای مردم و هم برای نظام پرهزینه باشد.