غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


انتخابات و فریادهای خاموشی که باید شنید

محسن صنیعی (مدرس دانشگاه )

انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم در ۲۸خرداد ۱۴۰۰ برگزار شد. با وجود فضای سردی که از ماه‌ها پیش بر فضای سیاسی کشور حاکم بود و موج تحریم انتخابات که از داخل و خارج از کشور، تقویت می‌شد و علی‌رغم نبود فضای رقابت موثر میان کاندیداها، انتخابات با مشارکت حدود ۲۹میلیون نفر یعنی مشارکت ۴۸.۸٪ برگزار شد و در آن سیدابراهیم رئیسی با رای نزدیک به ۱۸میلیون نفر به عنوان رئیس جمهور منتخب دولت سیزدهم انتخاب شد. از نکات جالب این دوره از انتخابات، عدم شرکت حدود 30 میلیون نفر در انتخابات و ریختن حدود چهار میلیون آرای باطله در صندوق‌های رای است که هم رکورد عدم مشارکت در این انتخابات شکسته شده است و هم رکورد آرای باطله. یعنی قریب ۵۸٪ عملا در انتخابات، شرکت نکرده‌‌اند که کمترین رکورد مشارکت در همه انتخابات‌های بعد از انقلاب است. جالب است که هم عدد آرای انتخابات ۱۴۰۰ کمتر از شرکت‌کنندگان در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ است و هم رای کاندیدای منتخب کمتر از رای آقای سیدمحمد خاتمی در سال ۷۶. پس از انتخابات مجلس یازدهم که درصد مشارکت ۴۲٪ اعلام شد و آمار آرای باطله، هیچ‌گاه اعلام نشد، به نظر می‌آید که ما با پدیده عدم مشارکت در انتخابات مواجه هستیم. آقای رئیسی، رئیس جمهور منتخب در مناظره سوم مطرح کردند که اقتدار در خارج، از اقتدار در داخل می‌گذرد، حال سخن این است که آیا عدم مشارکت ۵۸٪ در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، اقتدار در داخل است؟ نظام جمهوری اسلامی بر پایه جمهوریت و اسلام سازگار با جمهوریت و آزادی شکل گرفته است. همان‌طور که همه می‌دانیم جمهوریت یعنی دخالت همه آحاد جامعه در سرنوشت خود. به نظر می‌آید که پس از انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، حاکمیت بیشتر از آن که در فکر خواسته‌های آنانی باشد که با شنیدن شعارها و برنامهها در انتخابات شرکت کردند و مهر تاییدی بر وعده‌های انتخاباتی زده‌‌اند‌‌، باید صدای کسانی را که در انتخابات شرکت نکرده‌‌اند بشنود و جالب آن است که شنیدن صداهای بی‌صدا، احتیاج به شنوایی بسیار بالاتر و گوش‌های تیزتر دارد. در این انتخابات، پس از رد صلاحیت شخصیت‌های برجسته سیاسی و اجرایی کشور از جمله آقایان جهانگیری، لاریجانی و پزشکیان و ایجاد فضای بدون رقابت موثر میان کاندیداها، اکثریت مردم، کاندیداهای موجود در صحنه را کسانی ندیدند که توانایی خارج کردن کشور از بحران‌ها را داشته باشند، از این‌رو، عدم مشارکت را انتخاب کردند و دعوت نخبگان سیاسی و احزاب و گروه‌های سیاسی به مشارکت نتوانست آرای آقای همتی را به بیش از دوونیم میلیون افزایش دهد. به نظر من باید حاکمیت مورد ارزیابی قرار دهد که چرا علی‌رغم تکلیف شرعی و واجب عینی دانستن رای دادن از طرف مراجع عظام تقلید و نیز از طرف مقام رهبری، قریب ۵۸٪ در انتخابات یا شرکت نکردند یا رای باطله به صندوق ریختند؟ باید این نکته بررسی شود که چرا اکثریت مردم، شرکت در انتخابات را یک امر سرنوشت‌ساز در سرنوشت کشور تلقی نمی‌کنند؟ چرا مردم، همه شعارها، وعده‌ها و برنامه‌های انتخاباتی کاندیداها را وعده‌های انتخاباتی غیرقابل تحقق دانستند؟ چرا فکر می‌کنند رفتن آن دولت و آمدن این دولت، تفاوتی در جامعه ایجاد نمی‌کند، پس ضرورتی به مشارکت نیست؟ اگر مردم، دولت‌ها را موثر در سرنوشت خود می‌دانستند، حتما در انتخابات شرکت می‌کردند. متاسفانه بر خلاف نظر کسانی که می‌گویند درصد مشارکت در کشورهای غربی هم پایین است، باید گفت درصد مشارکت در کشورهای غربی در حدود ۶۰ تا ۷۰درصد است، به علاوه در دیگر کشورها، هیچ‌گاه شرکت کردن در انتخابات را یک تکلیف شرعی و عینی نمی‌شمارند که ترک آن جزو گناهان و محرمات کبیره محسوب شود. در دیگر کشورها شاهد نوسانات شدید در مشارکت مردم نیستیم و درصد مشارکت به یک حد متعادل رسیده است که همین نشان از نظام باثبات و پایدار است. به علاوه بسیار مهم است که بررسی شود چرا جامعه، نسبت به دعوت همه نخبگان و گروه‌های سیاسی که دعوت به مشارکت در انتخابات را تبلیغ می‌کردند، پاسخ منفی داد. این زنگ خطر را باید شنید که چرا جامعه نسبت به شنیدن دعوت گروه‌های مرجع روحانیت، مراجع، دانشگاهیان، احزاب و گروه‌های سیاسی بی‌تفاوت شده است. موقعی که گروه‌های مرجع داخلی بی‌تاثیر می‌شود، تاثیر گروه‌ها و رسانه‌های خارج از کشور که بعضا از طرف دشمنان این کشور تغذیه می‌شوند، بسیار پررنگ می‌شود.