انتخابات، منافع اجتماعی و حق شهروندی
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)انسان اجتماعی انسانی است که مرحله «وضع طبیعی» را پشت سر نهاده و بنا به گفته ژان ژاک روسو بر اساس عقل جمعی و ضرورت یک قرارداد اجتماعی دور هم گردآمدهاند و به جامعه مدنی گام نهادهاند که قانون و قانونمندی حکمفرماست و حقوق طبیعی انسان یا به تعبیر امروزی حقوق شهروندی باید رعایت و حفظ شود. در قرارداد اجتماعی گر چه عامه مردم برای اداره امور جامعه حاکمانی را برگزیدهاند، اما از نظر روسو همین حاکمیت تا زمانی مشروعیت دارد که موفق به جلب رضایت مردم شود و در صورتی که حاکمیت نتواند وظایف خود را در چارچوب قرارداد اجتماعی انجام دهد، مردم این حق را دارند که آنها را برکنار و افراد جدیدی را جایگزین آنها کنند. کارل پوپر معتقد است که خلع زمامداران همیشه معضل اصلی در سیاست بوده و کارکرد اصلی انتخابات را همین خلع مسالمتآمیز زمامداران میداند و معتقد است که انتخابات این فرصت را به مردم میدهد که با مسالمت قدرت را به منتخبین یا منتخب دیگری واگذار کنند. صیانت از حق برگزیدن و برگزیده شدن هر شهروند با هر مسلک و مرامی اصل خدشهناپذیر هر انتخابات است. برای بقا و پیشرفت و توسعه و پویایی یک جامعه قانونمند و دارای آزادیهای دموکراتیک و نهادینه شدن دمکراسی، دفاع آحاد جامعه از حق شهروندی و انتخابات آزاد ضرورت مبرم دارد. اما واقعیتی است که در جامعه ما علاوه بر محدودیت قانون اساسی، کارکرد برخی نهادها بر اساس نوعی تبعیض بینشی - جناحی استوار است که بخشی از جامعه را از حق انتخاب شدن محروم میکند. از طرف دیگر حس دفاع و صیانت همگانی خود مردم از این حق شهروندی مطلوب نیست. چرایی مسئله عدم دفاع مطلوب خود مردم برمیگردد به روحیه و فرهنگ ترجیح منافع فردی بر منافع اجتماعی که این خود نوعی کوتهفکری است که بازده اجتماعی، آیندهسازی و دورنمای پیشرفت و توسعه کشور را از نظر دور میدارد و سعادت و بهروزی فرد را جدا از سعادت و بهروزی جامعه میپندارد. اینکه چرا جامعه ما دچار چنین نقیصه فرهنگی شده است اول از هر چیز ریشه در استبداد دیرینه و عدم اعتماد مردم به حاکمیتها دارد و در نتیجه پرورش روحیهای است که هر که باید گلیم خود را از آب بیرون کشد و نسبت به حق دیگران و سرنوشت درازمدت جامعه احساس مسئولیت نداشته باشد. نمود این عدم مسئولیت اجتماعی در زمینههای مختلف مشهود است. به نمونه انتخابات پیشین و انتخابات فعلی میپردازیم. آیا کاندیداها به حق کاندیدا شدن هر شهروند با هر مسلک و مرامی اعتقاد دارند و از آن دفاع میکنند؟ جواب امیدوار کننده نیست. علت چیست؟ مضاف بر نقیصه قانونی علت را باید در این جستوجو کرد که دمکراسی، حق شهروندی و برابری همه در برابر قانون و آزادیهای دموکراتیک در جامعه ما نهادینه نشده است. همچنین جامعه دچار نوعی بیماری و ناهنجاری، روحیه خودپرستی و ترجیح منافع خود یا گروه خود بر منافع اجتماعی و مردم است. ولتر خطاب به ژان ژاک روسو گفته است:«من با نطرات شما شدیدا مخالفم، اما برای دفاع از آزادی اندیشه و بیان شما حاضرم جانم را فدا کنم.»
کدام یک از کاندیداهای ما پس از تایید صلاحیت خود از آنهایی که احراز صلاحیت نشدهاند دفاع و خواهان احقاق حق آنها شدهاند؟ هر کس خوشحال از تایید صلاحیت خویش و گاه خوشحال از حذف رقیب از میدان رقابت است. این خود نوعی خودپرستی و ترجیح منافع خود بر منافع جامعه است و از همه مهمتر نشان از جدایی بین خواستههای مردم و اهداف انتخاب شوندگان دارد. موضوعی که میتواند در میان علل مشارکت پایین در برخی انتخابات جای گیرد.