ماه عسل انتخاباتی رسانه ملی با مفهوم ایران
علی نامجو (روزنامهنگار) قرار بود پیش از پایان عمر دوره قبل، در صحن علنی مجلس شورای اسلامی مطرح شود و آنقدر پیش از آمدنش به مجلس و بعدازآن در کمیسیونهای چندگانه موردبررسی قرار گرفته بود، که تصویب شدنش قابل پیشبینی باشد. بهیکباره اما انگار سرخورده باشد داخل گنجه بایگانی فراموشی دیگر نه از آن اسمی برده شد و نه نشانی ماند برای اینکه سراغش را بگیریم؛ طرح«حمایت از مالکیت فکری در حوزه رسانهها». ظاهراً در صد و پنجاهودو ماده نگاشته شد و جلسات زیادی با حضور کارشناسان و نمایندگان نهادها و ارگانهای مختلف برگزار کردند تا کارش به سرانجام برسد؛ این سرانجام اما هیچوقت از راه نرسید. تا پیش از توئیت اعتراضی ترانهسرای یک قطعه موسیقایی مشهور هم کسی ظاهراً سراغی از این طرح نگرفته بود تا اینکه همین چند روز پیش گفته شد پیش از آنکه این طرح به صحن علنی برسد، با ملاحظاتی خاص گفته شد که به مصلحت نیست، صدایش را هم درنیاورید. حکایت نقض حقوق صاحبان آثار در صداوسیما قصه امروز و دیروز نیست، اما هرچند سال یکبار که فصل انتخابات میرسد، انگار زخمی نو که سر باز کرده دردش به جان آسیبدیدگان این حوزه میافتد و اوقاتشان را تلخ میکند. چرا؟ چون کمی پیش از انتخابات است که موسیقی رنگ و رویی پیدا میکند برای تهییج افکار عمومی و ایجاد موج وطنپرستی و ایراندوستی در زمان انتخابات، ابزاری فراهمتر از موسیقی پیدا نمیشود. این هنر همیشه توانسته در بزنگاههای تاریخی در ایجاد موجی از غرور و شادمانی(حتی گاه از نوع کاذبش) اثری خیرهکننده داشته باشد. به همین خاطر هم همواره در این دوران مشتری پروپاقرصی همچون صداوسیما داشته است. هرچند این ماه عسل معمولاً زیاد دوامی ندارد و بعد از خوابیدن تب انتخابات، دوباره سرد میشود و حتی گاهی تا مرز یخزدگی پیش میرود. این رفتار تکراری در این روزها هم همچون سالهای گذشته دارد از رسانه ملی سر میزند و انگار واحد موسیقی این بخش حاکمیتی به همه استانها و شهرستانها مأموریت داده آثاری تحویل بدهند که در کلامش حتماً از کلیدواژههایی نظیر ایران، وطن، میهن، وحدت و غرور استفاده شده باشد. تنها یک هفته باقیمانده تا برگزاری انتخابات دوره سیزدهم و صداوسیما که هنوز دستکم در ظاهر خود را رسانهای تعیینکننده میداند...
از چند ماه پیش همه نیروهایش در سراسر کشور را بسیج کرده تا مدام بسازند و بسازند و بسازند؛ انگار شورای موسیقی هم به استراحت رفته زیرا گاهی کارهایی از تلویزیون پخش میشود که هم در ملودی، هم در تنظیم و هم در کلام پر از ایرادهای ریزودرشت و البته باورنکردنی است؛ انگار تنها معیار و ملاک برای پخش کارها این بوده که بتواند در خود این گزاره را -هرچند به شکل تصنعی- داشته باشد که«در اداره کشور ما همه اقوام از هر جنسیتی با هر عقیده و باور و منشی حضوری پررنگ و فعالانه دارند.» تا اینجا میشود به مسئولان رسانه ملی انتقاد کرد که با یک بازه زمانی دوماهه و البته بدون پشتوانه عملی نمیشود چنین گزاره سنگینی را به تایید عموم جامعه رساند؛ جامعهای با مردمی که اغلبشان زیر بار مشکلات اقتصادی و معیشتی حتی گاه نمیتوانند کمرشان را راست کنند چه رسد به اینکه برای خودشان نقشی پررنگ در اداره کشور قائل باشند. در این مجال باید از آقای علی عسگری و همکارانش پرسید شما این بهرهگیریهای بیموقع و بدون اجازه را میبینید یا نه؟ چطور ممکن است یکی از اعضای نظارت بر مناظرههای تلویزیونی و برخوردار از قدرت تشخیص توهین و ناسزا و طفره رفتن نامزدها از پاسخ به پرسشها باشید، اما متوجه سرقت هنری همکارانتان نشوید؟ رسانه ملی ما امروز بدل به الگویی شده که سرقت فرهنگی هنری را مجاز نشان میدهد و در جهت عکس، مشغول فرهنگسازی(بخوانید تخریب فرهنگی) است.