وقتی پرداختن به سوژه بهصرفه نیست
کاندیداها غافل از فرهنگ
همدلی| علی نامجو:«آیا در جریان مشکلات معیشتی و بلاتکلیفی بیمهای فعالان حوزه فرهنگ و هنر از سینما، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی، نشر و... قرار دارند یا نه؟ برای بهبود وضع موجود آیا برنامهای دارند یا نه؟ با توجه به تأکیدهایی که به مقوله اقتصاد میکنند، «اقتصاد فرهنگ و هنر» را مطالعه کردهاند یا خیر و اگر این اتفاق از سوی آنان رخ داده، چه مسیری را برای موفقیت در این زمینه برای کشور، در نظر گرفتهاند؟ چه راهکارهایی را برای تقویت فضای مجازی (نه محدودسازی آن) در دولت خودشان پیشبینی کردهاند و فکر میکنند چه زمانی ممکن است محتوای ایرانی در پلتفرمهای فضای مجازی مخاطبان جهانی پیدا کند؟ آیا دولت آنان برای حل بحران پیچیده و سرنوشتساز «کپیرایت» برنامهای دارد یا همچون سالهای قبل این موضوع بیاهمیت تلقی خواهد شد و طرحی که بنا بود در مجلس قبلی به قانون بدل شود، همچنان با توجه به بایکوت یک مقام بالادستی در پستوی بهارستان خاک خواهد خورد؟ اساساً وضعیت بازار نشر که در خوشبینانهترین حالت ممکن شمارگان کتابهایش به۱۰۰۰ نسخه رسیده، در حوزه سیاستگذاری در دولت آنان میتواند روزهای بهتری را تجربه کند یا بناست در مسیری که در پیش گرفته حرکت کند و به سمت دره سقوط پیش برود؟ اهالی هنر (نهفقط تعداد محدودی سلبریتی) در حوزههای گوناگون این عرصه میتوانند به آینده کاری خود دلخوش کنند یا همچنان باید در فضای هنر ورشکسته چشم به آسمان و خسته و نالان روزگار بگذرانند؟»؛ این پرسشها تنها بخش کوتاهی از سؤالاتی بود که میشد در مناظرههای تلویزیونی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری پرسیده شود که نشد. انگار اصلاً مقولهای به نام فرهنگ و هنر به آن معنایی که عموم جامعه هم میدانند در این ملک وجود ندارد که آقایان نامزدها بخواهند دربارهاش کلامی به زبان بیاورند.
ارتباط حوزه فرهنگ و هنر و سبد رأی نامزدها
نپرداختن به موضوع فرهنگ و هنر در مناظرههای انتخاباتی و البته در بقیه محتواهایی که در این ایام در فضای مجازی و صداوسیما بهعنوان تبلیغات انتخاباتی هر نامزد پخش شده است، البته علت چندان پیچیدهای ندارد؛ احتمالاً یکی از مهمترین دلایل عدم طرح چنین پرسشهایی و البته توضیح ندادن درباره این موارد از سوی نامزدها، این باشد که عموم جامعه ایران مدتهاست ارتباط خوبی با فرهنگ و هنر ندارد؛ سرانه مطالعه که سالهای سال است دستمایه تولید طنز در رسانههای گوناگون قرار گرفته و داشتن سرعت بالای اینترنت یکی از مطالبههای عمومی شده تا کاربران بتوانند در بازه زمانی کوتاهی فیلمها و موسیقیها و بهطورکلی محتواهای هنری داخلی و خارجی را بدون پرداخت هزینه، دانلود کنند. از سوی دیگر چند ماهی از درگذشت استاد محمدرضا شجریان هم گذشته و بهاینترتیب آوردن نام این هنرمند فقید و بیان سخنانی همچون پخش ربنای او از صداوسیما و امکان دریافت مجوز برای آلبومهایی با صدای او دیگر رونق سابق را ندارد. در چنین وضعی نامزدی که اهلمعامله است، میگوید: «مگر گفتن از اهالی فرهنگ و هنر و پرداختن به دغدغههای آنان چقدر در سبد رأی من میتواند اثرگذار باشد؟» و بعد هم با خودش فکر میکند: «چرا باید وقتم را برای آنچه احتمالاً درنتیجه این مسابقه تأثیری ندارد، تلف کنم.»
برخورد ایدئولوژیک با هنر
مسئله بعدی این است که نامزدهای ایدئولوگ که اغلب از سمت جناح اصولگرا در انتخابات نامزد شدهاند، برای اغلب رشتههای هنری، منهای آن گونههایی که میتواند سیاستهای حاکمیت را در جهان تبلیغ کند، اساساً ارزشی قائل نیستند.
کافی است به توئیتر سعید جلیلی سری بزنید تا بهطور کامل، در جریان این بخش از این نوشته قرار بگیرید. او در یکی از توئیتهایش فیلم سینمایی «بزرگان در اتاق» را معرفی کرده و درباره آن آورده: «آخرین فیلمی که دورهم با خانواده در تعطیلات دیدیم «بزرگان در اتاق» درباره مذاکرات دولت یونان با اتحادیه اروپا؛ بود. برای من که خودم زمانی مذاکرهکننده بودم، فیلم جذابی بود و نوع رفتار مستکبرانه اتحادیه اروپا با یک عضو خودش را نشان میداد. دیدن این فیلم را توصیه میکنم.» این کارگردان یونانی سیاستپیشه در اکثر فیلمهایش به مسئله سیاست میپردازد. «ضد» و «حکومتنظامی» هم دو فیلم مشهور دیگر او هستند. وی فیلمی هم درباره جنایات صهیونیستها علیه مردم فلسطین ساخته است. او نهم خردادماه همزمان با معرفی «بزرگان در اتاق»، کتابی را هم معرفی کرد؛ کتابی که آن زمان گفت آخرین اثر در دست مطالعه اوست: «آخرین کتابی که خواندم کتاب ۷۰۰ صفحهای با عنوان «چین» از هنری کسینجر درباره روابط آمریکا و چین بود.» او تصویر جلد اصلی کتاب را هم ضمیمه نوشته خود کرده بود تا مخاطب احساس کند، این نامزد انتخابات ریاست جمهوری نسخه اصلی کتاب را خوانده است. کسینجر کتاب «چین» را سال ۲۰۱۱ در امریکا منتشر کرد. این اثر خیلی زود در فهرست آثار پرفروش قرار گرفت. «چین» چند سالی هست که از سوی ناشران داخلی در ایران ترجمه و روانه بازار کتاب شده است.
بیان صادقانه و تبلیغ معکوس
هرچند در سطح کلان توجه به ابزارهای فرهنگی و هنری برای انتقال پیام از سوی دولتها، موضوعی مهم و غیرقابلانکار است، اما همه هنر و فرهنگ این نیست؛ یعنی محض رضای خدا هیچیک از این نامزدها موسیقی مورد علاقه ندارند؟ کتابی بهجز با موضوعات سیاسی موردپسندشان نیست و دیدن یک تابلو بهغیراز تابلوی کاریکاتور افراد جناح مقابل و روسای دولتهای متخاصم آرامشان نمیکند؟ البته پرداختن به موضوع فرهنگ و هنر را تا همین حد هم نمیشود در میان بقیه نامزدهای انتخابات دوره سیزدهم سراغ گرفت و بهغیراز محسن رضایی که در متوقف شدن پخش سریال «پایتخت کهن» یکی از چهرههای اثرگذار بود و البته سرود «دایه دایه» را یکی از سرودهایی میدانست که در ایام جنگ او و بقیه رزمندهها را سر شوق میآورده، ظاهراً بقیه نامزدها هیچ انس و الفتی با فرهنگ و هنر ندارند. در این وضع شاید انتخاب کنونی نامزدها، بهترین انتخابی باشد که امکان داشته است زیرا اگر آنان بخواهند در لنز دوربین خیره بشوند و بگویند ما به فرهنگ و هنر فقط به چشم یک وسیله نگاه میکنیم برای رساندن منویاتمان به گوش و چشم جهانیان، آنوقت ممکن است بسیاری از کسانی که احتمال داشته به آنان رأی بدهند از تصمیم خودشان منصرف شوند.
وعده که نباشد، مطالبهگری هم نمیخواهد
شرایط موجود، میتواند مایه ناامیدی اهالی فرهنگ و هنر از انتخابات پیش رو باشد و در این اوضاعواحوال برخلاف دوره قبل که بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر از بازیگر، خواننده و آهنگساز گرفته تا کارگردان، نقاش، طراح، نویسنده و... به میدان آمده بودند تا حسن روحانی به پیروزی برسد، کسی از اهل فرهنگ و هنر به میدان نخواهد آمد تا از نامزدی حمایت کند.
بااینهمه اما یک نکته مثبت در این دوره وجود دارد که نمیشود از آن بهراحتی عبور کرد؛ در این دوره هیچیک از نامزدها درباره حوزه فرهنگ و هنر هیچ قولی ندادند بنابراین لازم نیست مطالبهای از آنان بابت عمل نکردن به وعدههایشان در آینده صورت بگیرند درست برعکس دو دوره قبل که رئیسجمهور، پیش از انتخاب شدنش قولهای زیادی در حوزه فرهنگ و هنر داد؛ قولهایی که برای تحققش مطالبهگری اهالی این عرصه هم فایدهای نداشت، چون آن وعدهها ظاهراً از خاطر آقای رئیسجمهور رفته بود.