ابراز تاسف اهالی فرهنگ از درگذشت «علی مرادخانی»
مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد
همدلی| علی نامجو:دوشنبه؛ هفدهم خردادماه بعد از تحمل بیماری در روزهای پیدرپی در بیمارستان خاتمالانبیا درگذشت. کرونا پای او را هم به بیمارستان باز کرد و هرچند یک روز قبل از رفتنش اعلام کردند که شرایطش تثبیت شده اما هیچوقت از کما بازنگشت و رفت به سرای دیگر. معاون سابق هنری و مدیر موزه موسیقی بعدازاینکه کرونا با او به مصاف آمد، سه هفته در بیمارستان بستری شد.
«علی مرادخانی» از سال ۱۳۵۹ وارد کارهای اجرایی در حیطه هنری شد. لیسانس روانشناسی داشت؛ از دانشگاه تهران. اولین مسئولیت او مدیرکل تولید فیلم و عکس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در شهریور سال ۱۳۵۹ بود. بعدازآن از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵ مدیرکل همکاریهای سمعی و بصری این وزارتخانه شد و از سال ۶۵ تا ۶۷ بهعنوان مدیرکل آموزش فیلمسازی کارش را ادامه داد.
مشاوره معاون سیاحتی و زیارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای ۶۷ تا ۶۹ از دیگر سمتهای او در دهه ۶۰ بود. با وجود همه فعالیتهایی که پیشتر بر عهده داشت، مدیریت مرکز سرود و آهنگهای انقلابی (بعدها مرکز موسیقی) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نامش را با گوش اهالی موسیقی آشنا کرد. مرادخانی در کنار روانشاد فرید سلمانیان و ایرج نعیمایی، از سال ۱۳۶۹ سکان مدیریت موسیقی کشور را به دست گرفت. دوران ورود او به عرصه مدیریتی موسیقی درست همزمان با ایامی بود که بعضیها عزمشان را برای به محاق بردن این هنر در ایران جزم کرده بودند. مرادخانی اما از بدنه قوای حاکمه باعث شد موسیقی رونق بیشتری بیابد و آیینهای گوناگونی برای این هنر بعد از انقلاب در ایران دستوپا شود. توسعه جشنواره موسیقی فجر که در دورهای تا ۱۶ روز هم اجرا شد، طراحی و اجرای جشنواره موسیقی جوان، جشنواره فصلی موسیقی جوان، جشنواره موسیقی نواحی ایران، جشنواره ذکر و ذاکرین و انتشار مجموعه ۹۶ساعته از موسیقی نواحی ایران، طراحی و اجرای اولین جشنواره موسیقی پاپ، جشنواره بانوان (گل یاس) و جشنواره ملل مسلمان و نیز بنیانگذاری ارکستر ملی ایران با همکاری استاد فرهاد فخرالدینی از جمله اقدامات او بود.
از تحرک در ارکستر سمفونیک تا راهاندازی ارکستر ملی
دوره او با تحرک ارکستر سمفونیک تهران به رهبری زندهیاد فریدون ناصری و علاوه بر آن با دعوت از برخی از رهبران مهمان همانند لوریس چکناواریان، نادر مشایخی، منوچهر صهبایی و ایرج صهبایی... همراه بود. مرادخانی را باید ازنظر زمانی مدیر رکورددار در حوزه موسیقی در تاریخ ایران به شمار آورد. ایده خانه موسیقی هم در همان ایام عملیاتی شد. دفتر اولیه این نهاد، در آغاز در اتاقی که مرکز موسیقی وزارت ارشاد در ساختمان خیابان مرجان مرکز موسیقی در اختیار هیأت مؤسس و هیأتمدیره اولیه قرار گرفت. او در تمامی این سالها جزو مشاوران ارشد این نهاد موسیقایی بود. سال ۱۳۸۳ مرادخانی از مرکز موسیقی وزارت ارشاد رفت و تنها عنوان مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشت. بعدازآن او ایده اجرای موزه موسیقی را به شهرداری تهران داد و در ادامه خودش مدیریت و راهاندازی آن را برابر با سال ۱۳۸۷ بر عهده گرفت. این موزه زیرمجموعه شهرداری تهران است و در چند دوره جشنواره ایکوم معرفی و موردتقدیر قرار گرفت.
مدیری با کولهباری از تجربه
عضو مؤسسین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۳۶۰، عضو شورای طرح و برنامه شبکه اول صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران؛ ۱۳۶۲، مدیر ۱۴ دوره جشنواره بینالمللی موسیقی فجر از سال ۶۹ تا ۸۲، مدیریت، طراحی و نظارت بر تولید 96 ساعت آثار موسیقی نواحی ایران در انجمن موسیقی ایران؛ ۱۳۷۵، طراحی و مدیریت تولید و اجرای سمفونی عاشورا (خسوف)؛ ۱۳۸۰، مدیر تولید سرود کتاب و سرود دانش برای کتابخانه ملی ایران و برای دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، مدیریت تولید آلبوم آثار قرآنی؛ ۱۳۷۵، عضویت در هیأت مؤسس و همچنین اولین هیأتمدیره بنیاد فرهنگی و هنری رودکی، ایجاد خانه هنرمند (اختصاص بخشی از منازل شخصی هنرمندان موسیقی به موزه شخصی)؛ ۱۳۷۶، همکاری در تأسیس و مدیریت ارکستر موسیقی ملی با استاد فرهاد فخرالدینی، مدیر تولید مجموعه زبان فارسی برای غیرفارسیزبانان (امور بینالملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، از دیگر مناسبی بود که او در طول دوران فعالیتش بر عهده داشت. در سالهای اخیر علی مرادخانی علاوه بر مدیریت موزه موسیقی دبیر تخصصی ۲ دوره جشنواره موسیقی شمسه (شهرداری تهران سالهای ۹۰ و ۹۱) بود که با شرکت حدود هفت هزار نفر از هنرمندان جوان موسیقی این جشنواره در سطح محلات تهران برگزار شد. او با ردیفهای موسیقی و بهخصوص لحنهای مختلف قرآنی آشنایی داشت.
مومن، کاردان، انساندوست و هنرپرور
با اعلام خبر ایستادن قلبش از شماره، بسیاری از چهرههای نامآشنای عرصه هنر، مدیریت و سیاست دست به قلم بردند تا در رثای او بنویسند. سیدمحمد خاتمی؛ رئیسجمهور اسبق کشورمان در پیام تسلیتی به همین بهانه نوشت:
«بسمالله الرحمن الرحیم
درگذشت تأسفانگیز برادر مؤمن، کاردان، روشناندیش و خدمتگزارِ صدیق انقلاب و ایران و مدیر توانایِ انساندوست و هنرپرور «جناب آقای علی مرادخانی» موجب تأثر فراوان گردید. من این مصیبت را به همه دوستداران انقلاب و ایران و به جامعه گرانقدر هنر کشور و بهخصوص به خاندان شریف مرادخانی، به همسر و فرزندان ارجمندش صمیمانه تسلیت میگویم و از خداوند منان برای این فقید سعید آمرزش و رحمت الهی و برای بازماندگان محترم تندرستی و شکیبایی و پاداش نیکو مسألت میکنم.
یادش گرامی و روانش شاد باد.»
مرادخانی مورد احترام اصحاب فرهنگ و هنر بود
سیدعباس صالحی؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم دراینباره نوشت:
«انالله و اناالیه راجعون
خبر درگذشت مدیر توانا و انسان والا، همکار عزیز، معاون سابق امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرحوم علی مرادخانی موجب تأسف و تأثر عمیق گردید. دوران طولانی و مستمر مدیریت در عرصههای فرهنگی و هنری، در کنار اقدامات تأسیسی، نظام بخش و خلاقانه در این حوزه، او را به مدیری توانمند، کاربلد و کارآمد و مورد وثوق و احترام اصحاب فرهنگ و هنر بدل کرده بود. اینجانب این ضایعه اندوهناک را به خانواده آن مرحوم، جامعه فرهنگ و هنر و همکاران و علاقهمندان ایشان صمیمانه تسلیت میگویم. از درگاه خداوند متعال برای آن فقید سعید، علو درجات و آمرزش الهی و برای بازماندگان مکرم صبر و اجر مسألت دارم.»
مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد
«سیدمجتبی حسینی»؛ معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در پیامی که درگذشت مرادخانی را در آن تسلیت گفت، آورد: «چلچراغ هنر انقلاب، سوگوار سزاوارمردی شد که جانی جدا از جان هنر نداشت. همه عمر به مدارا و مردمداری زیست و در خلعت خدمت به هنر، یگانه بود و هیچ همتا نداشت. علی مرادخانی به خداوندگار هنر پیوست و نام او از پس بسیار خیراندیشیها و همراهیها و هموارسازیها به نیایش شنیده خواهد شد که کارنامه هنر انقلاب سرشار از مراقبتها و مجاهدتهای آن بزرگمرد فقید است. به درد و اندوه و حسرت، جامعه سوگوار هنر بدرقهاش خواهند کرد که: مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد»
او پلی بود میان هنرمندان و مسئولان
حسین انتظامی؛ رئیس سازمان سینمایی، در سوگ رفیقش دلنوشتهای منتشر کرد. او آنجا آورد: «در این سالها سابقه آشنایی و همکاری با مدیران فرهنگی بسیاری داشتهام، اما بهصراحت میگویم مدیرانی که از فهم فرهنگی بالا برخوردار بوده و در کنار مدیریت، زیست فرهنگی داشتهاند، اندک شمارند و علی مرادخانی یکی از معدود مدیرانی بود که دستی در مسئولیت داشت و دست دیگرش در دستان گرم و پرمهر اهالی هنر بود. مدیران، اصولاً و بهویژه در عرصه فرهنگ، دو گونهاند. یا عبوس و با اتکا به ضوابط خشک و حتی در میلی افزون آفرین، به دنبال سختتر کردن شرایطاند و یا با نگاهی مثبت و غیرمحصور در ذهنیات غالب و با رویکردی اقتضایی به دنبال روزنه آفرینی و حل مشکل صاحبان حرفه و خالقان و کارآفریناناند. حتی اگر نتوانند راهی برای حل مشکل بیابند بهعکس گروه اول، عقده ندارند و شادمان از سنگاندازی نیستند بلکه با رویی گشاده تلاش میکنند لااقل مرهم باشند. مرادخانی عزیز، آشکارا از سنخ دوم بود. حضور مستمر و مسئولانهاش در عرصه مدیریت فرهنگی و تجربهاندوزی در این مسیر، در کنار اخلاق نیکو و مبادیآداب و روابط انسانی کمنظیر و صمیمانه با فرهیختگان فرهنگ و ادب و هنر، از او انسانی شایسته و امین و مورد اعتماد هنرمندان ساخته بود. او مانع فرهنگ و هنر نبود، بلکه پلی بود میان هنرمندان و مسئولان برای رفع دغدغهها، برداشتن موانع و شناسایی و شکوفایی خلاقیتهای هنری هنرجویان و هنرمندان این سرزمین. رفتنش زود بود، خیلی زود و باور رفتنش به همان میزان دشوار است. گویی علی عزیز بیش از این نامرادیهای چرخ کجمدار را تاب نیاورد. او دلداده اهلبیت و عاشق سالار شهیدان بود و برای آرامش روح او و تسلای خاطر رنجور ما کدام کلام، آرامشبخشتر از سخنان امام حسین (ع) در روز عاشوراست: الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لامرک، لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین. این ضایعه جبرانناپذیر را به خانواده آن مرحوم و وابستگان، دوستان و دوستداران او، مدیران فرهنگی و همکارانش و اهالی فرهنگ و هنر تسلیت میگویم و از خدای رئوف، برای آن عزیز سفرکرده، رحمت و مغفرت و برای بازماندگان صبر و بردباری خواستارم.»
همنشین همیشگی هنرمندان
«محمد الهیاری»؛ مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در پیامی نوشت: «متأسفانه باخبر شدیم که یکی از مدیران باسابقه هنری و همراه و همنشین همیشگی هنرمندان، مرحوم علی مرادخانی، دعوت پروردگارش را برای حضور در تماشاگه راز، لبیک گفته است. و بهراستی جز تسلیم در برابر مشیت حضرت حق، پناهگاهی نیست... ثمرات معنوی و سابقه سالهای متمادی حضورش در دفتر موسیقی و معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین در کنار هنرمندان این مرزوبوم ، جاودان خواهد ماند. در پایان درگذشت جناب آقای علی مرادخانی را به همسر و فرزندان محترم ایشان، دوستداران و خانواده بزرگ هنر تعزیت و تسلیت عرض نموده و از درگاه پروردگار منان، علو درجات و آرامش ابدی برای آن مرحوم مسئلت میکنم.»
اهالی موسیقی را شاید بشود جامعهای دانست که بیش از سایرین به مرگ مرادخانی واکنش نشان دادند. فرهاد فخرالدینی، هوشنگ کامکار، داریوش پیرنیاکان، داود گنجهای و محمد سریر از این جمله بودند.
هماهنگی برای تزریق واکسن کرونا به هنرمندان
استاد «فرهاد فخرالدینی»؛ رئیس شورای عالی خانه موسیقی در پیامی نوشت: «سینه از آتشدل در غم جانانه بسوخت. خبر درگذشت جانگداز آقای علی مرادخانی دوست و دلسوز هنرمندان، دل همه ما را به درد آورد. ایشان در سمتهای مختلف خود همواره در کنار هنرمندان بهخصوص هنرمندان موسیقی به خدمتشان ادامه دادند و آخرین خدمتشان هماهنگی واکسیناسیون کرونا برای این عزیزان با همکاری موزه موسیقی بود که متأسفانه وجود نازنینشان مبتلا به این بلای خانمانسوز شد. با تأسف و تأثر فراوان فقدان این چهره فداکار و خادم هنر را در دورانی که ارجوقرب هنر و هنرمند به فراموشی سپرده شده از طرف خود و شورای عالی خانه موسیقی به خانواده گرامی این انسان شریف و به همه هنرمندان و هنردوستان تسلیت میگویم.»
تا آخرین روزهای عمر ارزشمندش دست از خدمت به هنر برنداشت
«هوشنگ کامکار»؛ آهنگساز نامآشنای کشورمان هم در پیامی این فقدان را به جامعه هنری تسلیت گفت. او نوشت: «چند روز پیش از طریق تماس تلفنی با پسرش محمد، باخبر شدم که در بیمارستان بستری است و تحت مراقبتهای ویژه است. او اظهار امیدواری کرد و گفت که انشاءالله حال پدر رو به بهبودی خواهد رفت. و من از شنیدن صدای محمد عمیقاً دلگرم و خوشحال شدم. امروز صبح که ناگهان خبر فوت دوست خوبم علی مرادخانی را شنیدم، باورم نمیشد تا اینکه از قطعیت این خبر تلخ و این ضایعه بزرگ مطمئن شدم.»
سرپرست گروه کامکارها در ادامه پیام خود آورد: «مرحوم علی مرادخانی، را از اوایل انقلاب میشناختم. او از چهرههای نادر و از معدود مسئولینی بود که به هنر و بهویژه موسیقی توجه خاصی داشت و اقدامات اثرگذاری انجام داد. کمکهای هنری و محبت بیدریغ او در مورد اکثر هنرمندان همیشه در خاطراتم باقی خواهد ماند و هرگز از یاد نخواهم برد که تا آخرین روزهای عمر ارزشمندش، دست از خدمت به هنر و فرهنگ این مرزوبوم نکشید. کوچ ابدی علی مرادخانی را از طرف خودم و تمام اعضای گروه کامکار به خانواده محترم او و جامعه هنرمندان ایران از عمق جانودل تسلیت میگویم.»
آمد به سرم از آنچه میترسیدم
«داود گنجهای»؛ عضو شورای عالی خانه موسیقی هم درباره زندهیاد علی مرادخانی گفت: «علی مرادخانی ستون محکم فرهنگ و هنر کشور و مردی که برای هنر بهخصوص موسیقی ایران زحمات فراوانی کشیده بود از میان ما رفت. حالا آمد به سرم از آنچه میترسیدم» او همواره با عشق و علاقه برای هنر ایران کار کرد و همواره در دل و جان ما جای دارد. اثرات خدماتی که طی سالها برای موسیقی انجام داده بود همواره برای ما و نسلهای آینده نمایان است. اگرچه رفتن مرادخانی بسیار زود بود اما از خود نام نیک بر جای گذاشت.»
در میان اهالی تئاتر که مرادخانی در طول دوران معاونت هنری خود در وزارت ارشاد به این حوزه هم توجه ویژهای داشت، چند تن از نامداران پیام دادند و در سوگ او سخن گفتند اما شاید سوزناکترین پیام را بشود، نوشته اکبر زنجانپور دانست. او نوشت: «از ملک ادب
حکم گذاران همه رفتند
با خبر شدم که مردی بزرگ و عظیم آقایی علی مرادخانی بدرود حیات گفتهاند؛ خبری تکاندهنده بود و من در سوگش به گریه مینشینم.»
مدیری از جنگ هنر و فرهنگ
فرشته طائرپور؛ تهیهکننده نامآشنای سینما هم یکی از دیگر هنرمندانی بود که به درگذشت این مدیر شناختهشده واکنش نشان داد. او گفت: نمیدانم هنوز چند مدیر در عرصه فرهنگ و هنر کشور باقیمانده، که صاحبِ ظرفیتِ شنیدن و اهلِ مهربانی و بذلهگویی و نشانه خوانیهای هنری باشد. او در سوگ علی مرادخانی نوشت: «هوالباقی
بعضیها وقتی میروند تازه قدرشان در این وانفسای مدیریت، معلوم میشود. نمیدانم هنوز چند مدیر در عرصه فرهنگ و هنر کشور باقیمانده، که صاحبِ ظرفیتِ شنیدن و اهلِ مهربانی و بذلهگویی و نشانه خوانیهای هنری باشد. مرادخانی بهراستی مدیری از جنس هنر و فرهنگ بود و اهالی این جزیره سرگردانی را - فارغ از ارتباط حرفهایشان با حوزه مدیریت خودش- میشناخت و دوست میداشت. اگر شاعری بیمار میشد احوالش را میپرسید؛ اگر خواننده یا نوازندهای کمکار میشد، سراغش را میگرفت؛ اگر سینماگری را میدید، زبان مناسب گفتگو با او را که خوب بلد بود، بهکار میبرد، و... چقدر شرمندهام که دیر از خبر بیماریاش مطلع شدم و فرصتی دست نداد تا احوالش را بپرسم و پاسخهای همیشه شوخ و دلنشینش را بشنوم. انگار با شنیدن خبر فوتش، جایی از دلم برای همیشه غمزده خواهد ماند. امیدوارم خدا بهپاس مهربانیهایش، با او مهربان باشد و به خانواده محترمش- بخصوص پسر برومندش- در تحمل این جداییِ موقت، صبوری عطا کند.»