شما بگویید، قول میدهیم اوقات ما تلخ نمیشود
عادل جهانآرای (روزنامهنگار)مناظره نامزدهای ریاست جمهوری در روزهای اخیر، چه بخواهیم و چه نخواهیم، یکی از موضوعهای مهم روز در محافل رسانهای و حتی نشستهای خانوادگی است؛ گرچه نشست هفت نامزد در دور اول، شباهت چندانی با مناظره نداشت و بیشتر به جلسه پرسش و پاسخ شبیه بود، پرسشهای تکراری که هیچ نامزدی هم نمیتواند و نمیتوانست پاسخی درخور یا کاربردی به آنها بدهد، ولی آنها در مقابل، هر چه دلشان خواست گفتند. اما آنچه مورد نظر این یادداشت است، یک جمله از حرفهای نامزد جناح راست، یعنی آقای زاکانی است که در پاسخ به حرفهای آقای همتی بیان کرده بود. وی گفت:«تهمت نزنید، چون مجبور میشویم حقایقی را بگوییم که اوقات شما و مردم تلخ میشود.» اینکه آقای زاکانی معمولا در شعارها یا سخنان خود، چه اکنون و چه دورههای قبل مدعی شفافسازی است، ولی چرا فکر میکند، گفتن حقایق باعث تلخ شدن اوقات مردم میشود، جای سوال دارد و کاملا متناقض با دیدگاهها یا ادعاهای ایشان است. البته از آنجا که در کشور ما شفافیت در کل محلی از اِعراب ندارد و اگر کسی یا کسانی بخواهند در این زمینه ورود کنند و مفاسدی از جمله رانت، ویژهخواری، باندبازی، فساد اقتصادی یا دیگر موارد را برملا کنند، شاید با عواقب ناخوشایندی روبهرو شوند، در نتیجه اصل اخلاقی شفافیت همیشه با چالش روبهرو است و کمتر افراد دل به دریا میزنند تا بتوانند در حوزهای شفافسازی کنند. حال اگر واقعا شفافسازی یا بیان حقایق اوقات مردم را تلخ میکند و کسی که مدعی شفافسازی است، از آن خودداری میکند، پس تلویحا بر طبل عدم شفافیت، نگفتن حقایق یا به نوعی میتوان گفت بیان حرفهای غیر واقعی میکوبد. در کدام کشور یا در چه جایی گفتن حقایق باعث تلخی اوقات مردم شده است، چه حقایقی را آقای زاکانی و هر مسئول دیگری میداند ولی نمیگوید و چرا از گفتن آنها استنکاف میکند. پرسشی که اینجا به ذهن متبادر میشود این است که چه عوامل یا دستهایی در پس پرده هستند که یک نامزد ریاست جمهوری مدعی است مجبور است از گفتن حقایق خودداری کند، یا شاید گفتن آن حقایق اوقات برخی افراد را تلخ کند که البته ربطی به مردم ندارد. اگر نامزدی واقعا حقایقی را میداند و نمیگوید، حقایقی که باعث شفافیت شود و خط و خطوط یا رانتها یا ماجراهای پشت پرده را افشا کند، ولی از آن خودداری میکند، اینگونه احساس میشود که نکند با گفتن به اصطلاح حقایق، منافع خودش هم آسیب ببیند، وگرنه چه دلیلی دارد که حقایق را بگوید و حداقل بخشی از ادعاهای خود را ثابت کند.
بیتردید بخشی از مشکلات جامعه امروز ما، از گرانی، تورم، فقر، بیکاری، از بین رفتن محیط زیست، اختلاس، باندبازی، بیاعتمادی، ناامیدی، اضمحلال خانوادهها، طلاق، اعتیاد تا تحریم مستمر، بیارزش شدن پول ملی، سوءمدیریتها و دهها و صدها موضوع مشابه آن، نتیجه نگفتن حقایق و نبود شفافیت در همه حوزههای اداری و نهادی و تشکیلاتی کشور است. وقتی شفافیت نباشد و کس یا کسانی که حقایق را به ادعای خود میدانند و نمیگویند، هر نماینده مجلس، هر وزیر یا معاونی و حتی هر رئیس قوهای میتواند براساس منافع خود یا منافع دوستان و نزدیکان خود تصمیم بگیرد، بیآنکه کسی از کار آنها باخبر شود یا مجبور باشد به کسی و خصوصا به مردم پاسخ دهد. وقتی همه در بیخبری باشند، به راحتی میشود منویات شخصی خود را عملی کرد. به این نامزد محترم ریاست جمهوری و هرکس که نگران اوقات تلخی مردم است، عرض میکنیم که شما حقایق را بگویید، اوقات مردم تلخ نمیشود، نگران اوقات مردم نباشید، اتفاقا همه خوشحال میشوند. اوقات مردم با زدوبندها تلخ میشود، با نداشتن چشماندازی برای فردای زندگی خود تلخ میشود، با بیکاری و گرانی کمرشکن و دربهدری تلخ میشود، اوقات مردم برای نبودن واکسن تلخ میشود. اگر راست میگویید، حقایق را کتمان نکنید.