کرونا «اگر» نمیشناسد
عادل جهانآرای (روزنامهنگار)این روزها که برخی از جناحهای سیاسی در فکر رجزهای انتخاباتی خود هستند و نامزدهای معرفی شده شورای نگهبان هم از طرح و برنامههای خود میگویند، اما کمتر نشان و حساسیتی از مرگ روزانه دهها تن در میان است. کافی است نگاهی به سخنان و برنامههای نامزدها بیندازید تا دریابید انگار آنها در کشوری زندگی میکنند که یا خبری از کرونا نیست؛ یا آنکه مهار این پاندمی اولویت اول آنها به شمار نمیرود. اما در بسیاری از کشورهای دنیا شیوه مواجهه دولت و مردم با کرونا، به بحث درازدامنی تبدیل شد که حتی توانست برخی از نظامهای سیاسی را با چالش جدی روبهرو کند، نمونه بارز آن در ایالات متحده رخ داد که باعث شد دولت و سیاستهای این کشور تغییر کند. بیتردید اگر سهلانگاریها و عادیانگاریهای شخص ترامپ و برخی از عوامل دولتش نبود، چه بسا بایدن برای برنده شدن با چالشهای عدیدهای روبهرو میبود و حتی به اعتقاد تحلیلگران مسائل سیاسی آمریکا، وی شانس کمی برای نشستن بر صندلی کاخ سفید داشت. کرونا اگر چه ترامپ را از پا نینداخت، اما او را از صندلی قدرت به زیر کشاند. کرونا پاشنه آشیل ترامپ بود که او البته آن را به دلیل غرور ناشی از وجود طرفداران میلیونیاش ندید و از همین نقطه ضربه خورد. اما در ایران اگر عمر دولت روحانی یا هر دولتی، رو به پایان نبود و چهار سال اول خود را طی میکرد، به دلیل نوع عملکرد خود در مواجهه با کرونا، هیچ شانسی برای ادامه نداشت، ولی روحانی خوششانس بود که عمر دولتش رو به پایان است و سوءمدیریتهای مختلف در زمینه کنترل، درمان یا واکسیناسیون نتیجهای در سرنوشت آن ندارد، ضمن آنکه هیچ رئیس دولتی بعد از پایان کارش، به هیچ کس برای کمکاریهایش پاسخگو نخواهد بود. با این حال، ایران همچنان با بلای کرونا دستوپنجه نرم میکند و هر روز نزدیک به 200تن- آن هم براساس آمارهای رسمی- جان خود را از دست میدهند، اما هنوز برای کنترل این پاندمی یا واکسیناسیون عمومی مشکلات عدیدهای پیش پای مردم است. طی روزهای اخیر نکته درخور توجهی در سخنان نامزدهای ریاست جمهوری در کشور دیده نشد، ولی از سوی دیگر همه مسئولان دولتی و بهداشتی به نوعی مسئله واکسیناسیون را مطرح کردند، اما چشمانداز روشنی از حرفهای آنها دیده نمیشود. مسئولی پایان خرداد، دیگری مرداد یا شهریور و روحانی که از یکسو با وجود بسیاری از نارساییها و سوءمدیریتها در تزریق واکسن مدعی است:«واکسیناسیون با نظم و برنامهریزی خاصی» انجام شده است، گستره این چشمانداز را بازتر میکند و معتقد است «اگر واکسن به اندازه کافی در داخل تولید شود و همزمان واکسن مورد نیاز را خریداری کنیم، میتوانیم از مردادماه واکسیناسیون عمومی را شروع کنیم و تا آذرماه این کار به اتمام برسد.» انگار آقای روحانی نمیداند حتی یک روز تعلل در تهیه واکسن و واکسیناسیون مردم، جان صدها و هزاران تن از هموطنان ما را با خطر روبهرو خواهد کرد و هزینههای هنگفتی را بر دوش مردم – نه دولت- خواهد گذاشت. از آنجایی که این «اگرها»ی آقای روحانی، خود براساس تردید گفته میشود، مشخص است نمیتوان به آنها دل بست، گرچه ایشان مردادماه کلید پاستور را به رئیس بعدی خواهد داد و هیچ مسئولیتی هم در این زمینه نخواهد داشت، اما بهتر است به جای آنکه همه چیز را به «اگر»های خود گره بزند، کمی از هم از واقعیتهای جامعه بگوید، نه آنکه با وجود همه مشکلات پیش آمده به دلیل کرونا، موفقیت دولت خود را مشعشع بداند.
واقعا دولت روحانی چه کار درخور و شایستهای انجام داد که بتوان آن را نمونه موفق در کنترل یا کاهش بیماری قلمداد کرد. شکی نیست اگر فداکاری و از جانگذشتگیهای کادر درمان در کشور نبود، چه بسا تعداد جانباختگان بیماری کرونا بیش از این رقم روی نشانگرها خودنمایی میکرد، وگرنه شیوههای سیاسی و تصمیمگیریهای جزیرهای اتفاقا خود در ایجاد موجهای متعدد موثر بود. با وجودی که در برخی از کشورها حداقل 40درصد از مردم آنها دوز دوم واکسن را تزریق کردند و حتی ماسکزدن اجباری هم لغو شده است و برخی از بیمارستانها آخرین بیماران کرونایی را ترخیص کردهاند، در کشور ما تاکنون(11خرداد1400) فقط«سه میلیون و ۷۸۶ هزار و ۲۶۸ نفر دوز اول واکسن کرونا و ۵۲۶ هزار و ۳۲۶ نفر نیز دُوز دوم را تزریق کردهاند.» آیا این آمار میتواند نشانه موفقیت دولت در مهار پاندمی کرونا باشد.
شاید انتظار نادرستی نباشد که دولت مستقر تمام سعی خود را در کنترل بیماری و خصوصا خرید و سپس انجام واکسیناسیون به کار بگیرد و مردم را به «اگر» واکسن خریداری شود یا «اگر» تولید داخلی کافی باشد، واگذار نکند، کرونا اتفاقا «اگر» نمیشناسد و کار خود را میکند و جان عزیزان هموطن ما را میگیرد و چه بسا جان ما را.