ابوالفضل جلیلی به همدلی از تفاوت ساخت فیلم در داخل و خارج کشور گفت
خارج از ایران راحتتر کار میکنم
همدلی| علی نامجو_ مهدی فیضی صفت: یکی از نامدارترین و تحسینشدهترین کارگردانهای معاصر ایران محسوب میشود، اما بیشتر فیلمهایش زخم تیغ تیز سانسور بر تن دارند یا اصلاً به نمایش درنیامدهاند. ابوالفضل جلیلی، کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر صاحبنامی است که هیچگاه دغدغه گیشه نداشته و تمام عمر خود را صرف ساخت فیلمهایی با موضوعات اجتماعی بهویژه برای نسل جوان کرده است. هنوز هم بین علم یا ثروت، علم را برمیگزیند، حتی امکان همکاری با کمپانیهای فیلمسازی خارجی و حضور در جشنوارههای معتبر جهانی نیز وسوسه کسب درآمد چشمگیر از هنرش را به جانش نینداخته است. در 64 سالگی مشغول فعالیت سینمایی در ژاپن بوده و رضایت کاملی از همکاری با مردمان این کشور دارد. جلیلی از صداقت و پرهیز از دخالت ژاپنیها در کارش میگوید و از توقف ساخت جدیدترین فیلمش در ایران گله میکند. با این کارگردان به گفتوگو نشستیم تا از تفاوت ساخت فیلم در داخل و خارج ایران بگوید. او فعالیتهای هنری خود را خارج از مرزها ادامه میدهد و قرار است آبانماه در قامت رئیس هیأت داوران فستیوال سینمای ایران در «شانتیئی» فرانسه، به این کشور سفر کند. ماحصل گفتوگو با ابوالفضل جلیلی را در ادامه میخوانید:
در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان که در اصفهان برگزار شد، شما روی فرش قرمز حضور داشتید. نکته جالب درباره فیلم «مسیر معکوس»، زمان ساخت این فیلم بود که ظاهرا سال 1387 اعلام شده بود. چرا 12 سال طول کشید تا این اثر به اکران برسد؟
سال 1386 اولین باری بود که برای این فیلم، پروانه ساخت گرفتم، اما چون پول نداشتم، این فیلم ماند تا دو سال پیش که آن را ساختم. فیلم اصلی من بعد از جشنواره بیرون آمد. آن فیلم در واقع مونتاژ عجولانهای بود و زیاد هم خوب از آب درنیامد. سال 1387 که روی فیلم نوشته شده، در واقع سال 86 بوده که پروانه ساختش را گرفتم؛ مثل حالا که پروانه ساخت فیلمی به نام «داد» را گرفتهام. البته همه گفتند کمک و مشارکت میکنیم، اما همگی همزمان با همدیگر زیر حرفشان زدند. طبیعتاً این فیلم روی زمین میماند و ممکن است چند سال دیگر آن را بسازم، اما فیلم برای همان زمان نیست، بلکه برای حالا است. فیلمبرداری این فیلم دو سال قبل تمام شد و خیلی عجولانه تدوینش کردیم تا در جشنواره اصفهان حضور پیدا کند. الان اما یک تدوین درست و حسابی از این فیلم دارم که واقعا آن را تماشایی کرده است.
رئیس هیأت داوران فستیوال سینمای ایران در فرانسه هم شدید. این جشنواره چه زمانی قرار است برگزار شود؟
این جشنواره در آبانماه به صورت حضوری برگزار میشود. دو سال پیش نیز اولین دوره جشنواره برگزار شد. سال اول این جشنواره در در تابستان برگزار شد، اما دوره کنونی به دلیل کرونا به تعویق افتاده و قرار است در آبانماه برگزار شود. این جشنواره، جشنوارهای است که میخواهد به گونهای استعدادیابی کرده و جوانان را بیشتر با یکدیگر و همچنین فضای بینالمللی آشنا کند تا اگر کارشان خوب بود، بتوانند تهیهکنندهای پیدا و کار کنند.
هنوز هم با سینمای ژاپن همکاری دارید؟ در این باره نیز صحبت کنید. چرا علاقهمند به ساخت فیلم در این کشور هستید؟
با ژاپنیها همیشه همکاری میکنم. در حال حاضر فیلمی به نام «تاریخ سینما» دارم که آن را سه سال پیش در کشور کره ساختم. ژاپنیها فیلم را خیلی دوست داشتند و به من گفتند: «اگر از موزه سینمای ایران هم داخل فیلم بگذارید، ما این فیلم را میخریم». ژاپنیها، موزه سینمای ایران را بسیار دوست دارند. البته میخواستند فیلم را نه از من، بلکه از کشور کره بخرند. گفتم: «این موضوع، دیگر به من ارتباطی پیدا نمیکند» ولی چون فیلمم به سینما مرتبط بود، از موزه سینمای ایران هم در فیلم گذاشتم. این فیلم در طول یک هفته، دو بار در کشور کره پخش شد و مورد استقبال بسیار زیادی قرار گرفت. دومین بار در زندگیام بود که فیلمی از من تا این اندازه مورد استقبال قرار میگرفت. تهیهکننده گفت: «من پول خودم را درآوردم، به این دلیل که در ایران کار نمیکنی، مالکیت فیلم برای خودت باشد». حالا در حال انجام کارهایی هستم تا فیلم را به ژاپن بفروشم.
با توجه به ارزش پول ما در مقایسه با ارز دیگر کشورها، این تجربهها یعنی همکاری بینالمللی با سینمای دیگر کشورها، از نظر اقتصادی چه شرایطی را پیش روی شما قرار میدهد؟
همیشه با خودم فکر میکنم راهی را رفتهام و به یک دوراهی برخورد کردهام. در آن لحظه با خودم گفتهام: «اگر از این راه بروی، پولدار میشوی و اگر از راه دیگر بروی، علم تو بالاتر میرود». یک لحظه مکث کردهام. این خیالی است که از بچگی با من بوده است. گفتهام: «همان علم من بالا برود، بهتر است». بعد با خودم گفتهام: «تو چه وقت تا حالا به دنبال پول بودهای؟» من آدمی مذهبی هستم و دلم میخواهد یک بار درباره مذهب واقعی صحبت کنم. مثلاً دوست دارم یک بار به من تریبون بدهند و در تلویزیون راجع به اسلام با جوانان صحبت کنم و درباره مذهب حرف بزنم. بهقدری مسائلی را در مذهب تجربه کردهام که حد و حساب ندارد، اما نمیدانم چرا آقایان در مملکت ما هر اقدامی میکنند، علیه مذهب است.
وقتی با خارجیها کار میکنم؛ هر کاری، حتی زندگی کنار آنها برایم لذتبخش است، چون میدانم اسلام واقعی در آنجا پیاده میشود. هنگامی که فیلم «ابجد» را برای کشورهای فرانسه و ایتالیا میساختم، نماینده تهیهکننده از فرانسه به ایران آمد. در حال فیلمبرداری در یک مسجد جامع بودیم. در موضوعی گیر کرده بودم. از من پرسید: «چرا اینقدر پیچ و تاب میخوری؟» گفتم: «سر یک دوراهی گیر کردهام و نمیدانم اینجوری بگیرم یا جور دیگر.» در ادامه گفتم: «میتوانم خواهش کنم مشکلم را به تو بگویم و تو نظر بدهی؟» گفت: «هرگز.» گفتم: «چرا؟» گفت: «من هنرمند نیستم، من خریدار هنر هستم.» گفتم: «حالا نظرت را بگو.» گفت: «نه، این کار تو است و تو باید نظر بدهی. اگر من نظر بدهم، دیگر کار تو نیست.» هرقدر اصرار کردم و گفتم: «نمیگویم دخالت کن، بلکه نظر مشورتی بده»، قبول نکرد و گفت: «مشورت هم نمیدهم.» یک تهیهکننده چنین برخوردی میکند، اما وقتی در ایران فیلم میسازی، شرایط به گونه دیگری است.
به طور مثال همین فیلم «داد» را هنوز نساختهایم که چنین اتفاقاتی افتاده است. لابد یک نفر رفته و گفته به ابوالفضل جلیلی کار ندهید، به یکباره درهای تمام ارگانها بسته میشود. هیچکسی هم نمیآید با شما صحبت کند و بگوید: «ما اینگونه فکر میکنیم». به همین دلیل وقتی با خارجیها کار میکنید، خیلی خوب است. آنها برای نگاه و تفکر فیلمساز، احترام قائل هستند و اجازه میدهند او کارش را آنگونه که میخواهد انجام دهد، به همین دلیل شما به عنوان کارگردان و فیلمساز، آزادی عمل دارید تا آنچه را در ذهن دارید به تصویر بکشید.
ظاهراً آرامش فکری بیشتری نیز دارید...
بله، آرامش دارید و آدم اصلاً احساس دین میکنید. بهگونهای با شما رفتار و برخورد میکنند که نمیتوانید بهترین عملکرد و خروجی را ارائه ندهید. زمانی شما به من میگویید: «سؤالاتی میپرسم و دقیقاً به سؤالات من جواب بده»، در این صورت آدم محصور میشود، اما زمان دیگری میگویید: «من سؤالاتی دارم، اما دست خودت است و کمکی کن تا مصاحبه زیباتر شود»، آنزمان ببینید آدم چقدر زحمت میکشد و تلاش میکند نتیجه بهتر شود. وقتی با خارج از کشور کار میکنم، چنین حس و حالی دارم. در ژاپن نیز دقیقاً همینطور هستم. وقتی با مردم این کشور کار میکنم، یکبار ندیدهام که بگویند: «اینجای فیلم را چنین یا چنان کن». هر کاری انجام میدهم، میگویند: «خوب است». همیشه هنگام همکاری با ژاپنیها، آنها میگویند: «خوب است»، ولی من میگویم: «خوب نیست»، به این دلیل که میخواهم بهتر شود. همیشه کمالگرا بودهام و در تمام فیلمهایی که چه در ایران و چه در خارج از کشور ساختهام، تمام توان خود را بهکار گرفتهام تا نتیجه به ایدهآل ذهنی من نزدیک باشد، ولی وقتی آرامش و اعتماد از سوی عوامل سازنده به شما تزریق شود، بالطبع نتیجه بهتر و بهتر خواهد شد.
نمیدانم چرا در ایران شرایط متفاوت است. شما مدام با اتفاقاتی دست به گریبان هستید که تمرکز شما را بههم میزند و اجازه نمیدهد فقط و فقط روی ساخت فیلم تمرکز کنید، بلکه باید با مسائل جانبی که اصلاً ربطی به فیلمساز پیدا نمیکند، سر و کار داشته باشید. جالب بود وقتی میخواستم برای اولین بار از ایران به خارج بروم، با فحش رفتم! گفتم: «اگر بروم، دین و ایمانم را از دست میدهم. من نمیروم»، ولی وقتی رفتم، دیدم اصلاً من متعلق به آنجا هستم و برای اینجا نیستم. زندگی در ایران برایم سخت است. مدام در رنج و عذاب هستم و دائماً عذاب روحی میکشم. همیشه از خودم میپرسم که ما مردمی به این خوبی داریم و کشوری ثروتمند هستیم، اما چرا با مردم اینگونه رفتار میکنند؟ چرا همه متنفر شدهاند؟
یاد گرفتهام وقتی با شما صحبت میکنم، اگر دلی گوش بدهید، میفهمید من راست میگویم یا دروغ. پدرم به من میگفت: «هیچوقت از کسی نپرس راست میگویی یا دروغ، چون مجبورش میکنی دروغ دیگری هم بگوید». اگر با دل گوش بدهید، متوجه راست و دروغ حرف افراد میشوید. اگر فردی آگاهانه و دلسوزانه صحبت کند، ساعتها میتوان پای صحبتهایش نشست.
صحبت پایانی شما را میشنویم...
امیدوارم هرچه زودتر جهان از شر ویروس کرونا راحت شود، چرا که غم سلامتی و محافظت مردم از خود و عزیزانشان، غمی به غمهای آنها اضافه کرده است. امیدوارم حداقل با برگشت به زندگی عادی، بار دیگر امید در میان مردم ما زنده شود؛ هرچند بازگشت به زندگی پیش از کرونا غیرممکن به نظر میرسد.