انتخابات 1400 از بازتولید امید تا تزریق یأس
محمدرضا چمننژادیان (فعال مدنی)اگر نیم نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۹۲ بیفکنیم، و آن را با انتخابات پیش رو (خرداد ۱۴۰۰)مقایسه کنیم، تفاوتها و تشابههایی را شاهد خواهیم بود. انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، مثل انتخابات ۱۳۹۲ مملو از بیم و امید بوده و میزان و کیفیت مشارکت یا عدم مشارکت، بخشی از دغدغههای مسئولان نظام و جناحها و نحلههای سیاسی و فکری را به خود اختصاص داده است. انتخابات خرداد ۹۲علیرغم همه بیمها و امیدها منجر به حضور پررنگ جناحهای سیاسی و مردم شد، انتخاباتی که پس از حوادث تلخ سال ۸۸ میرفت که اعتماد از دست رفته را دوباره ترمیم کند؛ زیرا حمایت تمامقد برخی نهادهای حاکمیتی از دولت نهم و دهم به مرور به بنبستهای برگشتناپذیری رسیده بود، تحریمهای شدید آمریکا علیه ایران با اجماع جهانی تبعات سنگینی به اقتصاد ایران وارد ساخته بوده و اعتمادبخشی مجدد به ملت، فعالان سیاسی و موثرین در انتخابات برای مشارکت کاری سخت و سنگلاخی شده بود. و در اثر غرور ناشی از یکدستی قوا در بدنه حاکمیت و مدیریت دولت اصولگرا، حذف گستردهای در ساختار سیاسی کشور صورت گرفته بود و کنشگران سیاسی به ویژه نیروهای اعتدالی و اصلاحی از نازلترین فرصت و امکان برای ورود به فضای سیاسی و جلب مشارکت، نیز برخوردار نبودند. چهارساله اول دولت نهم باحمایت بیسابقه، بسیج علنی و شراکت در مدیریت رانتی کشور همراه بود. این حمایت با مداخله برخی چهرههای روحانی، شکلی ایدئولوژیک پیدا کرد و توجیهی برای بسیج تمامی امکانات سخت و نرم علیه منتقدان ومخالفان شده بود. این حمایتهای سنگین و همه جانبه پشت سر دولت مستقر و تفکر حاکم باعث شد تا هشت سال بیوقفه غلطکهای آهنین تبلیغاتی با اتهامات ارضی، سماوی و ترویج خرافات بهکار بیفتد، و در این مسیر به صورت شبانهروزی سران جناح اعتدال و اصلاح، نیروهای دلسوز نظام، روزنامهنگاران، دانشجویان و کنشگران عرصه سیاسی با انواع اتهامات، احضارها و محدودیتها مواجه شدند.
اقتدارگرایان با نشاندن ویرانگری چون احمدینژاد در پیشانی خط حمله خود و تعطیلی احزاب و روزنامههای منتقد وضع موجود در صدد خلع سلاح تفکر اعتدالی و اصلاحی بودند و از طریق تریبونهای رسمی، اجتماعات تودهای مذهبی، بولتنها و رسانه ملی بر محو منتقدان خود اصرار داشتند. در مقابل، جناح اقتدارگرا متوهمانه برای خود مشروعیت مقبولیتی اعتقادی و تکلیفی قائل بود و برای اثبات حقانیت به القای اندیشههای خرافی و فشارهای تودهای نامدنی هواداران سازمان یافته خود متوسل میشدند.
به گونهای که بخش عمدهای از مردم مطالبهگر، نیروهای اعتدالی و اصلاحی را مایوس و منفعل کرده بودند. خطر انفعال عمومی، قهر فراگیر کنشگران موثر و عدم مشارکت معنادار میتوانست مشروعیت نظام را خدشهدار کرده و بستری داخلی برای عملیاتی کردن منویات دیپلماتیک و نحوه ارتباط با جهان از سوی برخی محافل داخلی را فراهم کند،که اجماع جامعه جهانی و منطقهای علیه کشور را به همراه داشت. با توجه به حساسیت شرایط و مقتضیات زمانی عقلای قوم، سران اعتدالی و اصلاحی ضرورت مشارکت حداکثری را برای گرهگشایی حیاتی تشخیص دادند. نسخه شرکت در انتخابات را برای برونرفت از بحرانها و بنبستها و بر مبنای قانون اساسی، اندیشههای معمار انقلاب و در جهت دفاع از دستاوردهای گرانسنگ ملت زجر کشیده تجویز کردند، اقدامی که کارساز افتاد و با چشمپوشی بر اجحافات نامدنی روا شده، امید به مشارکت و پشتیبانی اکثریت ملت باعث شد تا دلسوزان کشور، رزمندگان مخلص، اصلاحطلبان ناب و اعتدالیون متفکر با اجماعی عقلانی بار دیگر به صحنه انتخاباتی بیایند و به ملت اعتماد و اطمینان دهند،تا برای امیدآفرینی، تدبیر امور، تغییر شرایط جهانی، اصلاح رویهها و مدیریتها مشارکت حداکثری در انتخابات داشته باشند.
حل کشمکشهای هستهای با جهان و رفع تنگناهای زندگی سخت شده، از دغدغههای جدی نزاعهای سیاسی و مطالبات انتخاباتی ملت در شعارهای دولت تدبیر و امید بود. تحقق مطالبات برجا مانده قبلی، رفع حصر، ابطال قطعنامهها برای ثبات و دوام هستهای، لغو تحریمهای ظالمانه (در اثر عدم تحرک اثربخش منتج به نتایج دیپلماسی عالمانه)، رفع تهدیدات اجماعی نظامی شورای امنیت برای رشد، توسعه و نشاط در زندگی فردی، مدنی و ملی غالب گفتمان انتخاباتی و مناظرات شده بود؛ تا اینکه دولت تدبیر و امید برای حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و تدبیر برای اصلاح امور با امید به رفع گرفتاریهای جدی بینالمللی و داخلی انتخاب شد.
دکتر حسن روحانی به عنوان پیروز میدان در چهار سال دور اول، گامهای بلندی در مهار تورم و بالا بردن رشد اقتصادی و مذاکرات برجام برداشت، اما در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری حسن روحانی و ظهور ترامپ در آمریکا و یکسری کارشکنیهای داخلی و خارجی و برگشت تحریمها با اعمال شدیدتر توسط دولت ترامپ، همه امیدها را به یاس تبدیل کرد.
در عرصه داخلی هم متاسفانه با مدیریتهای شله قلمکاری رانتی و لابیگرایانه در بدنه دولت، کارشکنیهای جناح اقتدارگرا و قدرتطلبان نومانکلاتور (نورچشمی) بدون توجه به مصالح نظام، فلاکت معیشتی عمومی، مفاسد گوناگون و منافع ملی بسیاری از مطالبات و معضلات لاینحل بر زمین ماندهاند.
هم اکنون برای انتخابات خرداد ۱۴۰۰ یک بار دیگر کارزارهای انتخاباتی، بدون توجه به اراده و خواستههای ملت و در سایه یاس شدید مدنی پایگاههای اجتماعی شکل گرفته است. جناحهای سیاسی اعم از اعتدالی، اصلاحی، اصولی و انقلابی در تکاپوی شعاری نامدنی و منجیگرایانه فردی افتادند.
این بار البته فضا به امیدهای وعده داده شده در سال 92 اعتنایی ندارد، زیرا که در سایه حملات مداوم نهادهای خاص بهویژه رسانه ملی به کارکردهای اصلی دولت، امید نه تنها بازتولید نمیشود که عملا به بدنه رنجور جامعه یاس نیز تزریق میشود.
از سوی دیگر به نظر میرسد، جلب اعتماد ملت در خلاء عقلای کنشگر مقبول و موثر مانند مرحوم هاشمی و انفعال خودخواسته یا تحمیلی کسی چون خاتمی، کار دشواری باشد و خطر عدم مشارکت بالا با واگرایی ملی و در نتیجه واپسزدگی کنشگران موثر مقبول، معتدل و عاقل و عدم مشارکت معنادار بالا امکان دارد. اتفاقی که طمع بیگانگان را بر تحریمها و فشارهای بینالمللی بیشتر میکند.