مسئلهای که صورتش هیچگاه پاک نمیشود
فضلالله یاری (سردبیر)میدانم، کلمات تند و تیزند. جان را میخراشند:«تجاوز پدری به نوزاد دختر 17ماههاش.» حتما تلاش نمیکنی آنها را با صدای بلند بخوانی. یا اگر در مسیر خواندن به این کلمات برسی ناخودآگاه تن صدایت پایین میآید و اول زیر زبانت مزمزهاش میکنی. بعد که رفت توی جانت میفهمی که چقد دردناکاند این کلمات.حتی برای فهم بیشتر موضوع سعی نمیکنی به این کلمات برگردی.
از این خبرها شوربختانه در رسانههای ما کم نیست. محارمی که به هر علتی دست به انجام عملی غیرانسانی میزنند و ضمن جریحهدار کردن وجدان عمومی، احتمالا جسم، جان و آینده موجودی دیگر را تباه میسازند. تا اینجای کار مانند همه جرایم، جرمی اتفاق میافتد. اما از یک جایی به بعد همپای دیگر جرایم پیگیری نمیشود. گاه خود فرد آسیبدیده و خانوادهاش تصمیم میگیرند که موضوع پیگیری نشود. از اینجا به بعد اتفاق پاک نمیشود، بلکه به صورتی دردناکتر زیر پوست فرد و خانوادهاش جریان پیدا میکند. هر روز در روح و جان قربانی تکرار میشود و در سایه این سکوت، فضا برای متجاوز نیز امن میشود که دوباره دست به عمل خود بزند. تابو، عفت عمومی، عرف، آبرو، تهدید و هر عامل دیگری که مانع از پیگیری این موضوع شود، در کنار متجاوز ایستاده است. این مسئلهای است که صورتش هیچگاه پاک نمیشود، بلکه در رگهای جان قربانی و خانوادهاش به شکل دیگری ادامه مییابد.