غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مجازستان

انگار یکی از آخرین تیکه پیتزامو خورده. تو جاده بنزین تموم کردم. شهاب‌سنگی که همه دیدنو من ندیدم.بستنیم افتاده رو زمین.گوشیم افتاده صفحش شکسته.رفتم فرودگاه پاسپورتمو جاگذاشتم.همه تولدمو یادشون رفته.پامو با جوراب گذاشتم یه جای خیس، یه گوش هندزفریم کار نمی‌کنه.(هَنکاک)
یادمه توی دبستانمون مانور زلزله برگزار کردن، یکی از بچه‌ها انقد خوب مصدوم شده بود که بردنش بیمارستان، البته تقصیر خودش بود، پرسید آقا اجازه آوار چیه؟ کل کلاس خوابیدیم روش. (بى‌شعوری)
‏تجربه به من ثابت کرده بهتره وقتی یه نفر داره داستانی تعریف می‌کنه که شما هم تجربه‌اش رو دارین؛ جای اینکه بهش بگین شما هم اینکارو کردین بهتره به داستانش گوش بدین و راجع بهش ازش سوال بپرسین. مثلا فکر کن من می‌گم که رفتم بانجو جامپینگ، تو هم می‌گه ااا منم رفتم. اونجا هرچند تو ‏میخواستی یه علاقه مشترک پیدا کنی ولی باعث می‌شه من حرفمو ادامه ندم، چون چیزی که حس می‌کردم‌ خیلی خاصه حالا معمولیه و همه انجامش دادن. به جاش می‌تونیم بپرسیم، ایول خوشت اومد؟ چقدر ارتفاع داشت؟ چه حسی داشتی؟ جای اینکه گفتوگو رو درباره خودمون کنیم به تجربه بقیه گوش بدیم. این همچنین ‏باعث می‌شه که سعه‌صدر پیدا کنیم و تو چشم دیگران هم بزرگوارتر به نظر برسیم. آدم‌های کوچیک و نابالغ همیشه و در هر زمان می‌خوان ثابت کنن که از ما عقب نیستن. گاهی باید بذاریم همه چیز درباره بقیه باشه. (هاکوناماتاتا)