غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


رضایت شغلی

حسن صفرپور (داستان‌نویس)

تقریبا با همه آدم‌هایی که حرف زدم از شغلشان چندان راضی نبودند و همیشه دنبال موقعیت بهتری می‌گشتند. این عادت افراد جامعه‌‌ای است که اوضاع کار به سامان نبوده و به قول معروف کسی سر جای خودش نیست. اما زنی را می‌شناسم که از ته دل کارش را انجام می‌دهد و منتظر اتفاق‌های خاصی هم نمانده است؛ یک زن مسئول و متعهد که کارش نظافت یک مسافرخانه بود. خنده‌هایی تا حدودی قهقهه مانند با صورتی معمولی و لباس‌هایی مرتب داشت. 
رفته بودیم که یکی دو شب در مسافرخانه‌‌ای بمانیم، از قضا در همان لحظات اول با او روبه‌رو شدیم که ساده و مرتب آمد و اتاق را نشانمان داد و بعد دو بار دیگر برای نظافت سر زد، و آن قدر کارش را منظم و دقیق انجام می‌داد که ما محو تماشایش می‌شدیم و از حضورش لذت می‌بردیم. 
در ضمن کار هم سرگرم صحبت و شوخی می‌شد و از زندگی‌اش تعریف می‌کرد. می‌گفت:«ساعت هفت بیدار می‌شوم و بعد از انجام کارهای خانه می‌آیم اینجا و تا ساعت سه بعدازظهر مشغول کارهای مسافرخانه‌ام و بیست و هفت سال است این طور زندگی می‌کنم و بچه‌هایم را هم به خوبی و سلامتی بزرگ کردم و موفقند و...». پرسیدم:«خسته نشدی این همه سال با این ریتم زندگی کردی و تکرار و تکرار و...؟». با اعتماد به نفس بالایی جواب داد:«خدا را شکر و راضی‌ام، و خانواده و صاحب کار و میهمانان و فامیل همه از کار و رفتارم رضایت دارند و همین برام رضایت بخش است». از این همه توانایی و رضایت به وجد آمدم و یاد صحبت‌های جبران خلیل جبران افتادم که گفته بود:«اگر نمی‌توانی با عشق کار کنی، بهتر است در کوچه بنشینی و از کسانی که کارشان را دوست دارند صدقه بگیری».