غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


سیمرغ اندیشه؛ نامی در بی‌کرانه‌های جهان هستی

بهزاد هراتی (فعال فرهنگی)

شيخ فريدالدين عطار نيشابوري سالك راه طريقت، سير كردن به سوي حقيقت را چراغ راه خود قرار داد تا عزم و آهنگ گام‌هايش را با طلب كردن و بيداري چشمِ بينش و معرفت هماهنگ کند و پرده‌های پندار را بر زمين خاكيان افكنده تا كثرت را در وحدت و يگانگي بياميزد و نور راستين را برای ادامه مسير، پیش روی ديدگان خويش نهد تا در دشت دلدادگی به فرامرزی رسد كه ديگر، مرغان وجودش ياراي ماندن در قفس تن را نداشته باشند. در اين راستا سیمرغ اندیشه، نامی که در بی‌كرانه‌های این جهان هستی گسترده شده؛ همواره مرغان اندیشه را تشنه و سرگردان در پی یافتن نور حقیقت و معرفت در وادی سير و سلوك هستی به سوی آستان خود کشاند تا بدين گونه بتواند با پرش‌های گستاخانه و بي‌پروای خود، مرزها و كرانه‌های شناخت را يكی پس از ديگری در نورديده تا در هفت خوان عشق در راستای بند رَستن‌ها پر پرواز بگشايد. در این میان مرغان بسیاری که راه پرفراز و نشیب رسیدن به مقصود را  برنتابیده و خود را یارای رسیدن به آن نمی‌بینند به شکلی از همراهی کردن و سیر و سلوک نمودن خودداری كرده و به چهره‌ها و رخسارهای مادی و وابستگی‌های فانی خود دلبستگی یافته و بدین گونه از ادامه راه باز می‌مانند. در دیگر سوی، مرغانی نیز در آسمان معرفت هستی به سوی سرچشمه عشق و وارستگی بال می‌گشایند تا  بدین گونه کوه قاف را در نوردیده و پیشانی خود را به سر درب آستان سیمرغ بسایند و چشم دل به نور کمال روشن سازند. «مرغان» در نگاه و اندیشه عطار نیشابوری؛ نمادی از روح و روان انسان‌هایی هستند که در این وادی به نسبت توانمندی‌های وجودی خویش و برای رسیدن به سرچشمه نور کمال و معرفت، پر پرواز را به یاری اندیشه گشوده تا به اصل خود باز گردند ولی در مسیر عروج، بسیاری با دیدن کرم‌های شب تاب در تاریکی جهل و نادانی نسبی خویش به نسبت دیدِ محدود؛ بر آن فرود می‌آیند و دل خوش از آن نور مجازی از همراهی با دیگر مرغان که در پی عروج هستند از دیدار نور حقیقی باز مانده و به کورسوی نوری که یافته‌اند دل خوش می‌کنند. اینجاست که پیر نیشابور به این گونه انسان‌ها اشاره کرده و می‌گوید: «گر مرد رهی، راه نهان باید رفت/صد بادیه را به یک زمان باید رفت». «گر می‌خواهی که راهت انجام دهد/منزل همه در درون جان باید رفت».