صندوقهای فراموش شده
رسول اسدزادهمجرّد که بودم برای اجاره آپارتمان همیشه باید علاوه بر پول و گواهی اشتغال به کار، کمی هم خواهش و تمنا و گردنِ کج و قیافه مظلومانه و ریاکاری به رفتارم در بنگاه مسکن اضافه میکردم تا صاحبخانه و دلّال حاضر شوند خانه روی دست باد کرده نمورِ پر از سوسک را به من پیشکش کنند. کار سختی بود، پانزده سال پیش بر خلاف این روزها که بیشتر صاحبخانهها فقط پول و پرداخت اجاره به موقع را میشناسند، اجاره کردنِ آپارتمان برای مرد مجرّد کار سختی بود. پس از دو ماه دوندگی بالاخره جایی گیر آوردم که بدترین و بهترین امتیازی که داشت نزدیکی آن به خیابان اصلی بود. از پنجره آن آپارتمانِ پیر صحنههای تکراری زیادی به خاطرم مانده، از طلوع خورشید روی پادگانِ حشمتیه تا انتظار صبحگاهی مردم برای تاکسی، از حضور پلیس ضد شورش و کتککاری با مردم در سال ۸۸ تا ایست بازرسیهای بسیج در پنجشنبه شبها، از معامله مواد مخدر کنار خیابان تا دزدی از صندوق صدقات. معتادانِ به آخر خط رسیده مفتول سیمی بلندی داشتند که به چند روش مختلف از صندوق صدقات پول بلند میکردند. بعضیها به یک سر مفتول آدامس جویده میچسباندند و بعضیها انبر کوچکِ فِرمُژه که دو مفتول سیمی به امتداد دستهها متصل شده بود. معمولا یک فندکِ چراغ قوهدار یا یک موبایل یازده دو صفر هم جزو ادوات کار آنها بود. اسکناس پنجاه تومانی، دویست تومانی، پانصد تومانی و اگر ستاره بختشان میدرخشید تا ده هزار تومانی هم گیرشان میآمد. چند سالی هست که دیگر اثری از دزدانِ صندوق صدقات در کوچه و خیابان نیست. این فقدان به معنی کاهش فقر و آدمِ به ته خط رسیده نیست. پر واضح است که صدقه بِده کم شده، خیریهها به سمت اینترنت کوچ کردهاند، ارزش اسکناسهای صدقهای به اندازه آدامسی که باید جویده شود هم نیست. به ته خط رسیدهها هم به جای صندوق صدقات به سمت قالپاق و تایر ماشینها، آیفون تصویری منازل، موبایل رهگذران، آهن و نرده پلها، کابلهای برق و مخابرات و آهن لوازم ورزشی پارکها و جمعآوری زباله کوچ کردهاند. حالا ویوی آپارتمان من پیادهروی خیابان نیست، خانهمان در کوچه بنبستی جا گرفته که همسایه روبه روییمان مرد مجردی است که هر هفته میهمانی شبانه و بزن و برقص دارد، صدای ترانه با قهقهه دخترها و پسرها و صدای پارس سگ همسایه به گوش میرسد که انگار دوباره بیخوابی به سرش زده، شاید هم تنها کسی که جرات اعتراض به سر و صدای میهمانی شبانه در ساختمان روبهرویی را دارد همین سگ است.خدای آسمونها/هاپهاپ/ خدای کهکشونها /هاپهاپهاپ /برس به داد دل عاشق ما جوونها /هاپهاپ