سالروز مرگ اسداله علم
خاطرهنویس خلوت شاهانه
بسیاری معتقدند مرگ علم در آغاز سال 1357 از دلایل بیتصمیمیهای بعدی شاه بود و چه بسا اگر زنده بود اتفاقات دیگری رقم میخورد.
25فروردین سالمرگ اسدالله علَم یار گرمابه و گلستان محمدرضا شاه است که هر چند نخستوزیر هم بوده اما بیشتر به عنوان وزیر دربار شهرت داشت و نقش او در رژیم پهلوی چنان بود که اگر زنده میماند شاید شاه تصمیمات دیگری میگرفت؛ از اعمال خشونت بیشتر تا انتقال سلطنت.
شاه اما بدون او حیرتزده و منفعل شده بود. این حدس و گمانها البته بیشتر به خاطر سابقه برخورد خشن علم در مقام نخستوزیر در 15 خرداد 1342 است. هر چند که در اسفند همان سال 42 ناگزیر شد کنار برود. اهمیت نام او اما بیشتر به خاطر خاطراتی است که بر خلاف بسیاری از خاطرهنویسان به قصد تطهیر نوشته نشده و ریزترین جزئیات را هم شامل میشود و آینۀ تمامنمایی از تاریخ ایران در سالهای 1345 تا 1356 به دست میدهد.
دورهای بسیار مهم که سیمای ایران تغییر میکند و در دهۀ 50 بسیاری از تحولات که به رؤیا میمانستند جامۀ واقعیت پوشیدند، هر چند به شاه اعتماد به نفس فراوانی هم بخشید و از توسعۀ سیاسی به موازات توسعۀ اقتصادی غافل شد. خاطرات علم هم ما را با این روند آشنا میکند و هم حتی ما را به اندرونی خلوتهای عصرانۀ شاه هم میبرد.
یادمان باشد جزئیات مهم است و ما در خاطرات علم جزئیات را میبینیم که چون قصد نداشته در حیات خود یا حیات شاه منتشر کند و یادداشتها را به خارج از ایران منتقل میکرده، بیم واکنشهای احتمالی را هم نداشته و دست بر قضا هنگامی منتشر شد که نه او در حیات بود و نه شاه و نه حکومت سلطنتی. خاطرات علم را علینقی عالیخانی بعد از انقلاب منتشر کرده است. مشابه این گونه خاطرهنویسی را تنها میتوان در روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه و در دوران ما در کتابهای خاطرات هاشمی رفسنجانی جُست. سراغ بسیاری از اتفاقات تاریخی که میرویم خاطرات علم یک منبع قابل اعتماد است.
کما اینکه غیبت او در جشنهای دو هزار و پانصد ساله محسوس است و اگر وقفه نیفتاده بود در این باره بیشتر میدانستیم و از واکنشها و نظرات شاه هم آگاه میشدیم.
علم سالها رئیس دانشگاه پهلوی شیراز بوده و وقتی در دهۀ 50 دوباره به دانشگاه شیراز میرود و برخی از دختران دانشجو را با پوشش مذهبی میبیند تعجب میکند و یک علامت میداند. درست در سالهایی که اندیشههای دکتر شریعتی منتشر شده بود و علم این اتفاق را درمییابد و در گزارش دیدارها موضوع را با شاه در میان میگذارد.
شاه اما از نظر خود دربارۀ کمونیستها دست برنمیدارد و همچنان مهمترین خطر را آنان میداند و خطری از ناحیۀ مذهبیها احساس نمیکند.
خاطرات علم به کار همه میآید و همه هم به آن استناد میکنند. از حداد عادل که میگوید در دوران ریاست مجلس و در سفری به خراسان، درون بالگرد هم آن را زمین نگذاشته تا دیگران. تا قبل از علم، نخستوزیران همه از شاه، سر بودند.
مشهورتر از همه کنایۀ احمد قوام به محمدرضا شاه از دیداری بود که سالها دست نداده بود و در حضور دیگران گفت: اعلیحضرت ماشاءالله چقدر بزرگ شدهاند! پس از آن شاه مصمم شد کسانی را به کار گیرد که روی حرف او حرف نزنند. مشورت بدهند ولی در قبال اتخاذ تصمیم مغایر، موضع نگیرند.