غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


تنهایی، نگارشِ ظاهر و فقدان روح

آرمان افراسیابی (شاعر و نویسنده)

با نگاهی به آثار متعدد ادبی در دوران معاصر به حضورِ پررنگ واژه ‌«تنهایی» در این آثار برمی‌خوریم. اما آیا مفهوم تنهایی در تقابل با گفت وگوست یا بهتر بگویم نوعی خودگریزی است که صرفا نگاه ظاهری و بیرونی است که به تعریف و تعبیر خود پرداخته، و آنچه با مخاطب در حال انتقال است شکل ناهمگونِ یک تعبیر تو وار و به نوعی کسب موازی و گاه مرمت شده ای است از واژه ‌«تنهایی‌» که دست به دست می‌گردد؟ ‌«تنهایی‌» اشاره به تنها بودن دارد، پس تنهایی عدم حضور کسی یا کسانی یا چیزهایی برای گفت وگو و انتقال به شمار می‌رود. این یک شکل بیرونی و ظاهری است اما در روح و روان تنهایی، شهود و گفت‌وگو و سخن در جریان است و این درست نقطه تضاد تنهایی است که از نظرها پنهان می‌شود و قالب بیرون را به نوعی نقاب بدل می‌کند. برخورد شاعرانه  در حضور تنهایی مثل وقت تنهایی در ساحل دریا و بازگو کردن تنهایی در قالب یک شعر، نباید ایجاد دیوار کند چرا که تنهایی حاملِ پرسان و پرسش و خود گفت‌وگوست؛ گفت‌وگو با ساحل، دریا، پرندگان، امواج و گفت‌وگو با خویش است. بله تنهایی می‌تواند منظر نزدیک و دوری داشته باشد و این خواص یک شاعر را می‌طلبد که تنهایی را از تلنگرِ ظاهر و سطح که نوعی خودگریزی است تبدیل به تراکنش‌های گفت وگو کند که بی‌آنکه ما متوجه عمق گفت‌وگو در درون کند، پرداخت نه امیدوار کننده در سطح به مخاطب می‌دهد. وقتی شاعر یا نویسنده در تنهایی در حال گفت‌وگوست پس تنهایی خود فرایندِ گفت وگوست. مهم‌تر ‌این‌که تنهایی ضمیر مقاومت دارد؛ نوعی میل به زیستن و البته زایش چون مدام بی‌آنکه بدانیم در گفت‌وگو هستیم. شاعرانی که از سطح بیرونی تنهایی سود می‌جویند یقینا موفق نیستند، چون نخست خودگریزی را در پیشینه پرورش داده‌اند و دوم امکان حذف امید در مخاطب را زنده می‌کنند. البته شاعرانی چون ‌«شاملو‌» و در ادامه ‌«سیدعلی صالحی‌» در تقابل با واژه تنهایی دیوارشکنی کرده‌اند. شاملو به نوعی از آجرهای دیواری که او را احاطه کرده‌اند پله می‌سازد و این نشان از گفت‌وگوی درونی شاعر و شناخت فرصت از تنهایی است و بهتر است بگویم نوعی خودآگاهی  جمعی را دربر داشته است، اما در ادامه ‌«سیدعلی صالحی‌» به گونه‌ای متفاوت با تنهایی در تماس است. صالحی توانسته نگارش در ظاهر را هم سطح روح بزرگ تنهایی کند، یعنی ‌«پیوند‌»؛ پیوندی که اگر چه در ظاهر، قهر برقرار است، اما ترجمه تنهایی همچنان در گفتوگو و فراخوان یک گفت‌وگوی جمعی شکل و قالب می‌بندد.