سياست و اجتماع؛ منحني قدرت آمريكا
لیلا بیات (پژوهشگر روابط بین الملل) از پايان جنگ جهاني دوم تاكنون، جغرافياي سياسي در نظام جهاني سه مرحله متفاوت را پشت سر نهاده؛ از 1945 تا حوالي 1970، از 1970 تا 2001 كه ايالات متحده هژموني بلامنازعي را در نظام جهاني تجربه كرد و اين هژموني رو به افول گراييد، افول پرشتاب ايالات متحده از 2001 تا 2025 اين دوره تفكرات جديدي بود از گروهي به نام نئومحافظهكاران كه به اين نام مشهور بودند و بوش در سطح عالي تفكرات آنها قرار داشت و پس از انتخابات در 2001 به اوج قدرت رسيد.
اين گروه بهشدت به دنبال تغيير ساختار سياست خارجي ايالات متحده بود؛ ميخواستند با سرنگوني صدام توسط نيروهاي نظامي بهصورت يكجانبه نه تنها ابهت آمريكا را بهجاي اول برگردانند بلكه اعلام كنند كه سياستهاي سه گروه در دنيا، هژموني ايالات متحده را تهديد ميكند: سياست اروپاي غربي براي نفوذ در ديكتاتوري جغرافياي سياسي، تكثير و گسترش بالقوه تسليحاتي اتمي بهويژه توسط كره شمالي و ايران، همچنين سياست حاكمان كشورهاي عربي براي به درازا كشيدن توافق نهايي در مناقشه فلسطين-اسرائيل در حالي كه اين توافق به نفع دولت اسرائيل بود.آنها معتقدند اگر بهسرعت تهديد اين سه گروه را از بين ببريم همه موقعيتهاي استراتژيكي و هژموني ايالات متحده ترميم خواهد شد و جهان معاصر وارد قرن جديد ايالات متحده خواهد شد.
با نگاهي به دو دهه آينده روندهايي براي مسائل جهاني قابل تصور است.
اول: شكست كامل عدم تكثير تسليحات هستهاي در جهان با حضور يك يا دو قدرت هستهاي كوچك در جمع قدرتهاي موجود هستهاي و نتيجه كاهش قدرت ايالات متحده و افزايش رقابت مراكز مختلف قدرت كه قطعاً تبعات خطرناكي را بههمراه دارد.
دوم : در عرصه مالي برتري دلار ايالات متحده به سرعت از بين خواهد رفت و جاي خود را به نظام چندپولي خواهد داد، اين مسئله واضح است كه يورو و ين بهطور گستردهاي به عنوان واسطه مالي در مبادلات كالاها و خدمات بهكار گرفته خواهند شد،
سه منطقه مهم در جهان نيازمند بررسي دقيق و ويژهاي هستند، زيرا همه در وضعيت كنوني در مركز ناآرامي و آشوب قرار دارند. برآيند رفتار هركدام ازمناطق اروپا، آسياي شرقي و آمريكاي لاتين باعث تغيير وضعيت جغرافياي سياسي خواهد شد.
اولين پيشرفت برآيند مستقيم بازنگري يك جانبهگرايي بوش، دومين پيشرفت در حوزه اروپا به دفاع از قانون اساسي در همهپرسي فرانسه و هلند برخي از رأيدهندگان منفي به قانون اساسي اروپا ترس از به قدرت رسيدن نئوليبراليسمها در قانون جديد داشتند؛ دسته ديگر از مخالفين از گسترش اروپا به سمت شرق و ترس از امكان ورود تركيه به اتحاديه اروپا بود. هردو گروه خواستار اروپاي مستقل براي فاصله گرفتن از ايالات متحده بودند. دو دستگي بين مردم در دفاع از قانون اساسي موانع بسياري براي رسيدن به اروپاي مستقل و قدرتمند ايجاد کرد. در آسياي شرقي سناريو سه كشور چين، كره، ژاپن بايد مورد بررسي قرار گيرد؛ اتحاد آنها قابل دستيابي نيست و تا 2025 اختلافات شديد آنها آشكار است.
مسئله ديگر مقايسه آسيا-اروپاست كه خصومتهاي تاريخي ميان فرانسه و آلمان تا حد زيادي پايان يافته، در حالي كه اختلاف كره، چين، ژاپن بسيار عميقتر است، پيشرفت اقتصادي هرسه كشورها تا حد زيادي به هم نزديك است.
نقش رهبري در منطقه آسياي شرقي ريشه فرهنگي، سياسي، مالي و نظامي دارد كه غيرقابل حل نيست؛ اگر موانع حل بشود اتحاد آسياي شرقي ميتواند به عنوان يكي از اعضاي قدرتمند كشورهاي كنوني شمال-گروه
سه تايي آمريكا، اروپا، روسيه ظهور كند كه به احتمال زياد در اين وضعيت ايالات متحده در جبهه خودش يك شريك در جمع سياستمداران زبردست ايفاي نقش خواهد كرد. در حوالي سال 2025 آنچه كه هم براي رهبران و هم مردمان آمريكا متصور است جذابتر و ايدهآلتر است.