همدلی افزایش قتلهای خانوادگی در کشور را بررسی کرد
مرگ بهدست افراد خانواده
همدلی| «مردی در کرمانشاه داماد خود را با شلیک گلوله کشت»، «فردی در خوزستان ۸عضو خانواده خود را بهدلیل اختلافات خانوادگی بهقتل رساند و سپس خودکشی کرد». این دو خبر که بهفاصله یک روز در کشور منتشر شد و دهها خبر مشابه از قتلهای خانوادگی که روزانه منتشر میشود، نشان از وجود افزایش خشونت در جامعه دارد؛ خشونتی که دیگر رنگ و بوی خانوادگی بهخود گرفته و از فرزندکشی، همسرکشی، پدر و مادر کشی حکایت دارد.
جامعه ایران باخشونت بیگانه نیست، آمار مراجعه کنندههای پزشکی قانونی بهخاطر نزاع که هر از چندگاهی از سوی این سازمان منتشر میشود شاهدی بر خشن بودن ایرانیان است. فقط در سه ماه نخست سال گذشته بیش از ۱۴۶هزار مراجعه بهمراکز قانونی کشور بهدلیل نزاع، بهثبت رسیده است. اما قصه تلخ ماجرا اینجاست که اگر پیشتر بیشتر خشونت در فضای جامعه اتفاق میافتاد و دگرکشی مد بود، اما اکنون این خشونت به درون خانواده راه پیدا کرده و اعضای خانواده خشمشان را بر سر همدیگر خالی میکنند. برخی معتقدند قتلهای خانوادگی در گذشته نیز به فراوانی امروز و حتی شاید بیشتر از امروز اتفاق افتاده است، اما بهدلیل نبود بستر اطلاعرسانی در این حد خبرساز نشده است. اما برخی میگویند جامعه نسبت بهگذشته خشنتر شده است و این خشم بهخانوادهها و قتل آنان نیز تسری پیدا کرده است. بدیهی است که از خشونت، خشونت متولد میشود و در یک جامعه خشن، هیچ بنیادی حتی بنیاد خانواده نمیتواند از خشونت در امان بماند.
هشدار بهافزایش قتلهای خانوادگی
قتلهای خانوادگی از جمله آسیبهای اجتماعی رو به افزایش در کشور است که مثل خیلی از آسیبهای اجتماعی دیگر آمار مشخص و مطمئن از آن ارائه نمیشود، اما اگر خبرهای مربوط بهحوادث را در کشور دنبال کنیم بدون شک متوجه افزایش آن خواهیم شد. افزایش چشمگیری که صدای کارشناسان را نیز در آورده است. عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان و وکیل دادگستری نیز چند سال پیش به افزایش قتلهای خانوادگی هشدار داد و به رسانهها گفت: «قتلهای خانوادگی زیاد شده؛ مسئولان هم میدانند! فقر و مشکلات مالی. اعتیاد، طلاق، فقدان امنیت شغلی، امنیت روانی از جمله علل افزایش قتلهای خانوادگی است.»
عالیه شکربیگی، جامعهشناس نیز گفته بود: «قتلهای خانوادگی نشان میدهد درصدی از خانوادههای ما به پوچی رسیدهاند و باور به معنویت و اخلاق را از دست دادهاند.»
مسائل اقتصادی، فرهنگی؛ ریشه قتلهای خانوادگی
یک جامعهشناس با بیان اینکه قتلهای خانوادگی محدود بهیک یا دو علت نیستند، بلکه مجموعه عواملی هستند که بهخشونت و قتل منجر میشوند، ریشه قتلهای خانوادگی را به خشونت شایع در جامعه گره زد و به «همدلی» گفت:«قتلها بهطورکلی از نظر اجتماعی به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته قتلهایی هستتد که جنبه فرهنگی دارند، مانند قتلهای ناموسی، قتلهای به نیت انتقامجویی یا به نیت حفظ آبرو و منزلت و اصالت فرهنگی ایل، قبیله و طایف، بهطورکلی در هر منطقهای که تعصبات زیاد باشد، قتلهای فرهنگی بیشتر اتفاق میافتد».
وی افرود:«دسته دوم قتلها، قتلهایی هستند که انگیزههای اقتصادی علت بروز آن هستند. در این مدل قتلها موضوع منافع و مسائل مالی مطرح است.»
امانالله قراییمقدم با اشاره بهنقش اقتصاد در بروز قتلهای خانوادگی گفت:«تضاد منافع با افراد خانواده در تقسیم میراث یا دسترسی به امکانهای اقتصادی بیشتر میتواند انگیزه قتلهای خانوادگی باشد.»
ذهنیت حاکم بر بشر مادیات است
قرایی مقدم با اشاره به تئوری «سوروکین»، استاد دانشگاه هارواد گفت:«بهگفته سوروکین اکنون ذهنیت حاکم بر بشر مادیات است و اشیا سرور و حاکم شدهاند. بهعبارت دیگر پول و منافع مادی شخصیت میدهد. بنابراین در فضایی که مادیات حاکم میشود روابط اجتماعی نیز تغییر میکند و هر چیزی براساس سود و زیان سنجیده میشود، بنابراین در فضایی که مادیات حرف اول را میزند و حکومت میکند، کوچکترین تضاد منافعی میتواند سببساز قتل شود. در واقع وقتی خودگرایی، خودمداری و خودمحوری در جامعه بهدلیل ذهنیت مادی و حسی گسترش پیدا کند و معنویات کم رنگ شود، احتمال بروز قتل بهخاطر بهدست آوردن منافع اقتصادی زیاد میشود و از آنجا که منافع اقتصادی افراد خانواده مانند ارث و میراث مشترک است، اختلاف نظر در تقسیم آن و تلاش برای به دست آوردن سهم بیشتر میتواند انگیزه قتلهای خانوادگی شود.»
قراییمقدم به اهمیت اقتصاد پرداخت و با بیان این که اقتصاد زیربنای یک جامعه سالم است، افزود:«اگر اقتصاد فرو بریزد بدون تردید ارکانهای دیگر را نیز با خود به پایین میکشد. اعتیاد، طلاق، عدم آموزش، فقدان امنیت شغلی، امنیت روانی و بسیاری از موارد دیگر ریشه در فقر اقتصادی دارند. همه این آسیبها بهطور زنجیرهوار بههمدیگر وصل هستند و درنهایت میتوانند زمینه یک قتل و حتی چند قتل را فراهم کنند.»
این جامعهشناس نبود عدالت اجتماعی را نیز یکی از علل افزایش قتلهای خانوادگی دانست و گفت:«شکاف طبقاتی عمیقی در جامعه شکل گرفته است، بهنحوی که برخی دغدغه نان شب دارند و برخی زندگیهای لاکچری، بنابراین، این شکاف باعث تعارض و دوگانگی فراوانی در خانوادهها میشود و برخی از خانوادهها با الگو قرار دادن زندگی افراد متمولخواهان برخورداری از آن امکانات هستند و زمانی که در تامین مایحتاج آن نیازها عاجز میشوند، زمینه خشونت در جامعه افزایش مییابد، خشونتی که حتی میتواند رنگ خون به خود بگیرد.»