امیدواری مدنی و همگرایی ملی در ماجرای توافق با چین
محمدرضا چمننژادیان (فعال مدنی)امروز و پس از ۴۲سال نظام اسلامی با آرمانهای نه شرقی، نه غربی، بسط ایدئولوژی منجیگرایانه اسلام ناب، عدالتگستری و محو رژیم غاصب اسرائیل متقاعد به قواعد واقعگرایانهای شد که تا این زمان سردمداران به آن توجه کمی داشتهاند و به کمیت وکیفیت ظرف و مظروف نظام اسلامی یعنی ایران با منابع سرشار خدادادی و مشارکت مردم برای رفاه عمومی ملت و کسب منافع ملی در اتخاذ تصمیمات سخت کم توجه و گاه بی توجه بودهاند؛ زیرا تمام هم و غم خود را مصروف گسترش حجم آرمانخواهانه منویات نظام کردهاند. ولی تاکنون در شرایطی بر این آرمانگرایی ایدئولوژیک بدون مابهازای ملی اصرار میشد که چالش لاینحل تاریخی و دعوای همیشگی سنت و مدرنیته هنوز در انقلاب اسلامی و در لایههای نرم و سخت کنشگران پا بر جا بوده و در نهاد برخی دینداران سنتی و کنشگران روشنفکری مدرن نهادینه شده موجود است.تمامی فرایندهای ایدئولوژی سیاسی، تربیتی و مدیریتی حاکم بر امور در یک تنازع بقای غیرمدنی و نامتوازن ریشه دوانده و تا حدودی پرهزینهتر شده است. این تخاصمات متاسفانه در عصر وقوع انقلاب و تثبیت نظام اسلامی حداقل در بخشهایی از مدیریت، ساختارهای قدرت و نگاه کنشگران وجود دارد. در طول ۴۲ سال مدیریت ایران اسلامی با نظام نوپای اسلامی که با آزمایش و خطاهای متعدد نرم و سخت پرهزینه آغازیدن گرفت و در بُعد داخلی و خارجی منجر به شکست و پیروزیهای مقطعی شد و درباب استقلالطلبی با کمرنگ شدن سایر مولفههای آرمانی انقلاب اسلامی توفیقاتی مبنایی حاصل شد، که قبض و بسط کامرواییها و ناکامیها در این مجال نمیگنجد. اما خوشبختانه قوه عاقله نظام اسلامی با کسب تجارب تلخ و شیرین و گاه پرهزینه در مدیریتهای داخلی و بینالمللی موفق به درک قواعد بازی برای حفظ حیات و استمرار شده است؛ زیرا واقعیتهای دیکته شده در لیگ حرفهایهای قدرت، بازیهای تکروانه منطقهای و بینالمللی را در بلند مدت محکوم به شکست میداند و از نظر تاریخی، فنی، فردی و اجتماعی در داخل و خارج و تماشاگر پسند نبوده است. حال که قاعدهپذیری طبیعی و قوه عاقله نظام با حمایت ملت تفکرات هپروتی لایتناهی برخی گروهها را متقاعد به قواعدی محدود کرده است، باید طرح راهبردی ۲۵ساله با چین را به عنوان یک مقدمه،ضرورت و تجربه برآمده از فعل و انفعالات پر هزینه مدنی و عقیدتی داخلی، تحرکات منطقهای و خنثیسازی برخی تخاصمات بینالمللی به فال نیک گرفت و حمایت کرد.
گر چه مسئولان نظام در سالهای پس از انقلاب از جمله در ماجرای برجام میتوانستند سامانهای موفقتر، کم هزینهتر و مطمئنتر برای طی طریق وکسب منافع ملی تدارک ببینند و بهجای بلوک نوظهور نامطمئن شرق و با دوری از هیجانات نافرجام به دستاوردهای مطمئنتری برسند، اما حال که نظام اسلامی متقاعد به تمکین از قواعد بازی برای استقرار در باشگاه قدرتهای درعالم واقعگرایی شده، باید همگان مشوق وحدت درونی و تکمیل حلقه بینالمللی آن برای کسب منافع ملی بیشتر باشیم؛ زیرا این امر به نوعی هوشمندانه، تدبیری مستقلانه و یک ضرورت اجتنابناپذیر اما پر هزینه بوده است. گر چه این تصمیم سخت و مهم با اهرم اقتدار، تنگناهای مدیریتی پرهزینه و خوداندیشانه آرمانی نظام دور از چشمان مدنی ملت به این نتیجه رسیده و هیجانات موجود، انتخاب این مسیر را برای نظام ضروری، حیاتی و حیثیتی کرده است، ولی فعلاً که به سرانجامی حداقلی رسیده، باید امیدواری مدنی و همگرایی ملی را برای نشاط و کسب منافع ملی بهجای واگرایی قومی و مذهبی تشویق و ترویج کرد.