غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


طب اسلامی؛ علم یا سیاست؟

خشایار کرمی بهمنیاری (فعال اجتماعی)

هم ترازو را ترازو راست کرد
هم ترازو را ترازو کاست کرد 
هر که با ناراستان هم‌سنگ شد
در کمی افتاد و عقلش دنگ شد 
این سخنان را خداوندگار معرفت در دفتر دوم مثنوی در ضمن حکایت آن اعرابی آورده است که بر خلاف همه‌ تیزچشمان آن روزگار ادعا کرده بود هلال ماه نو را دیده اما عُمَر دریافت که مژه‌ای در چشم او افتاده زین سبب مژه را به جای هلال می‌‌دیده است. آری نه تنها دانشمندان که بازاریان و عوام همه‌ روزگاران خوب می‌دانسته‌اند که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید سنگ ترازویش دقیق است مگر آنکه با سنگ ترازوی دیگران سنجیده شود و این تمثیل کهن همان است که بنیان علم نوین امروزی هم بر آن استوار است. 
آن سخنی که علم گفته می‌شود نه آن است که هر عالمی ولو در نهایت نبوغ علمی به تنهایی ادعا کند. ادعای او زمانی علم خواهد شد که در ترازوی دیگر دانشمندان جامعه‌ علم سنجیده شود و در همه‌ آن ترازوها یکسان نمود کند. در دنیای علم تا بوده و هست تنها اجماع عالمان می‌توانسته یک تن را عالم یا ناعالم قلمداد کند. ترازوی علم در هر مکان و در میان هر ملت و هر مذهبی یک چیز را نشان می‌دهد. هیچ حاکمی تاکنون نتوانسته ‌است با مرحمت ملوکانه نااهلی را بهخاطر وفاداری به خود دانشمند نماید یا با غضب شاهانه دانشمند راستینی را به جهت ناهمراهی با خود از این مقام پایین بکشد. هیچ دانشمندی نیز برای خوشایند هیچ حاکمی نظریه علمی از خود بیرون نداده است، چرا که علم را در ترازوی علم می‌سنجند نه ترازوی سیاست و نخبگان علم تجربی نشان افتخار خود را از دست بزرگان جوامع علمی می‌گیرند نه از دست سیاستمداران. لیکن حکایت علم در جامعه‌ ما در این روزگار حکایت غریبی است. اینجا سیاست است که علم و ناعلم را تعریف می‌کند. نظام سیاسی است که حرف آخر را در علم می‌زند. اینجا علم را با دستور دستگاه سیاست هم می‌توان ساخت. چه بسیار کسانی که معلوم نیست کدام مرزهای علم را جابه‌جا کرده‌اند و در کجای جامعه‌ جهانی علم ستایش شده‌اند اما از دست سیاست‌ورزان نشان افتخار گرفته و چهره‌ ماندگار علم شده‌اند. هنوز بوق و کرنای اختراع کرونایاب مستعان توسط یک شبه‌دانشمند‌ِ نظرکرده‌ دستگاه سیاست درگوشمان می‌پیچد و اعلان پر طمطراق ساخت دستگاه تنفس مصنوعی به دست آن استاد انقلابی‌نشانِ سیاستپناه، هنوز از یادمان نرفته که هیچکدامشان البته جز نمایشی مضحک و مستعجل و مایه تمسخرمان توسط جوامع علمی دنیا نبودند، اما این آخرین طرح نمایندگان ملت در به رسمیت شناختن طب سنتی (بخوانید طب اسلامی)به شرط تأیید طبیب آن توسط حوزه‌ علمیه، تیر خلاصی بود که بر پیکره رنجور علم در این ملک زده شد.نه تنها مورخان علم که دیگر تاریخ‌خواندگان هم می‌دانند طب سنتی همان طبابت حکمایی چون بوعلی سیناست که روندگان راه جالینوس و دیگر اطبای قبل از خود در جوامع دیگر بوده‌اند و کارشان نیز مانند دانشمندان امروزین بر آزمایش و تجربه در به‌کارگیری گیاهان و دیگر ساخته‌های خودشان برای مداوای بیماران استوار بوده‌است نه روایتهای نامعتبر. امروزه نیز درصد قابل توجهی از داروهایی که توسط سازمان جهانی بهداشت، داروهای اساسی خوانده می‌شوند، خالصاً گیاهی بوده و در ساخت بسیاری دیگر از داروها، عصاره‌ گیاهان نقش عمده‌ای دارند، با روشهای علمی نوین یعنی تجزیه و ترکیب آنها در آزمایشگاه و کشف چگونگی اثر آنها بر بدن با آزمایش و تجربه اما نامیدن «طب سنتی» به نام «طب اسلامی» از دیگر شاهکارهای برخی روحانیون و همراهی نظام سیاسی است.

در نبود چیزی که طب اسلامی یا نبوی خوانده می‌شود کافیاست به این سخن عبدالرحمن ابن خلدون مورخ شهیر اسلامی نظر شود: «...در اجتماعات بادیه‌نشینی نوعی پزشکی وجود دارد که غالباً بر تجربیات کوتاه و کم دامنه‌ برخی از اشخاص مبتنی است و آن طب بهطور وراثت از مشایخ و پیرزنان قبیله نسل به نسل به‌فرزندانشان منتقل می‌شود. وچه بسا که بعضی از بیماران به سبب آن بهبود می‌یابند، ولی نه برحسب قانون طبیعی و نه موافق با مزاج است و قبایل عرب از اینگونه تجارب طبی بهره‌ وافری داشتند و در میان ایشان پزشکان  معروفی وجود داشت مانند حارث‌ابن کلده و دیگران. و طبی که در شرعیات نقل می‌شود از همین قبیل است و به‌هیچرو از عالم وحی نیست، بلکه امری است که‌برای عرب عادی بوده و در ضمن بیان احوال پیامبر(ص) ذکر این طب از نوع آن احوالی است که در وی عادت و جبلت بوده‌است نه از جهت اینکه امر بر این نحو عمل مشروع است، زیرا وی(ص) ازاینرو مبعوث شد که ما را به شرایع آگاه کند نه بهخاطر اینکه طب یا دیگر امور عادی را به ما بیاموزد، چنانکه برای وی درباره‌ تلقیح درخت خرما پیش‌آمد و آنگاه گفت: شما به امور دنیایی خویش داناترید.» 
اکنون باید پرسید «طب سنتی» اگر علم تجربی است، چه‌کارش به حوزه‌ علمیه که آن را تأیید کند؟!. و اگر معرفتی دینی است، بزرگان حوزه‌های علمیه که در کار اصلی خود یعنی معنویت‌سازی برای مردمان چنان وامانده‌اند که فریاد وامصیبتایشان برای سقوط اخلاق در جامعه به آسمان رسیده است؛ بفرمایند چرا پیامبرشان هم برای مداوای دردهایش به طبیبان تجربی رجوع می‌کرده ‌است. دستگاه سیاسی چه زمان باید دریابد که «علوم تجربی» را با دستور و بخشنامه نمی‌توان ساخت؟!. چراکه علم را تنها در ترازوی علم می‌سنجند و گواه صدق یک نظر علمی، تأیید آن در ترازوهای دیگر دانشمندان تجربی و فصل‌الخطاب قضاوت درباره‌ آن، آزمایش و تجربه است، نه اینکه فلان روایت چنین گفته یا فلان مقام چگونه زیسته و چنین پسندیده و چنان نخواسته است. «طب اسلامی» را مانند دیگر چیزهایی که در این چهل سال به‌نام اسلامی کردن همه‌چیز انجام گرفته است، تنها می‌توان در ترازوی «سیاست» سنجید نه در ترازوی «علم» و درآمیختن طب سنتی به احادیث و روایات و دیگر ادعیه و اوراد مذهبی، اهانتی است به شعور ملتی که طبیبانِ معاصرش سرآمد طبیبان عالمند و خیانتی است به میراث علمی طبیبان گذشته‌اش که شاهکاری چون «قانون» بوعلی از دل آن برآمده است.