چرا اوضاع اقتصادی سامان نمییابد؟
جعفر حنانی (کارشناس سیاسی)موسی غنینژاد از اقتصاددانان بازار آزاد، سامان نیافتن وضع اقتصادی کشور را در مسئلهای به نام خصوصیسازی جانبدارانه میداند که در آن همچنان دولت به عنوان بزرگترین کارفرما شناخته میشود یا اینکه دولت رانتهای ویژهای به افراد یا گروههای خاص واگذار میکند. وی در برابر چنین خصوصیسازی خواهان توقف آن در درجه نخست و سپس آزادسازی همه جانبه خصوصی بود که در طی آن دولت نتواند به سیاق پیشین عمل کند.از اینرو وی سامان نیافتن وضع اقتصادی کشور را در عدم حرکت صحیح به سمت خصوصیسازی و بازار آزاد میداند. غنینژاد معتقد است که اگر بتوانیم به سامان درستی از اقتصاد بازار آزاد دسترسی پیدا کنیم، دستان پنهانش چنان قدرتمند است که میتواند سایر نهادهای کشور را پالوده سازد و اینچنین میتوان به سامانی از وضع اقتصادی رسید.اما به راستی تا چه اندازه میتوان مدعای آقای غنینژاد را در عدم سامان یافتن وضع اقتصادی کشور درست تلقی کرد؟کسانی که در فلسفه علم کار میکنند بر سر این پرسش که تا چه میزانی میتوان علوم انسانی را در زمره علم به مثابه بهرهمندی از قانونمندیها و روشهای تجربی قرار داد، زمانی که به مباحث اقتصادی میرسند، بر وجوه قانونمندیهای علمی در مسائل اقتصادی صحه میگذارند که سادهترین نتیجهای که میتوان از این امر گرفت چنین است که: مسائل اقتصادی نظم خاصی را میطلبد.اما با این وجود مسئله اقتصاد به مثابه امور تجربی امری قائم به ذات خود نیست و تا حدود زیادی بسته به زمینه تاریخی کشورها و ذهنیت آنان دارد و از اینرو است که هنگامی که به علم اقتصاد رجوع میکنیم با نظریهها و فرمولهای متفاوتی روبهرو میشویم. در خصوص مسئله ایران اقتصاد بازار آزاد در حال حاضر و با شرایط کنونی پاسخگو نیست. نجف دریابندری در کتاب درد بیخویشتنی، هنگامی که به نظریات جان لاک میرسد، در وجه تاثیرگذاری آن میگوید که نخستین بریتانیاییهایی که برای استقرار خود به سمت آمریکا میرفتند، میدانستند و درک میکردند که جان لاک، فیلسوف لیبرال منش، چه میگوید و چه میخواهد و بر اساس همان ذهنیت در آنجا مستقر شدند و شروع به فعالیت کردند. اما در ایران چه؟ ما در کجای تاریخمان میتوانیم تقویت و آموزش آگاهیهای بازار آزادی را داشته باشیم که ذهنیت و سوژهای درخور آن بیافرینیم؟ سوژهای در ایران بیش از آنکه بتواند هایکی باشد، یک سوژه کاتوزیانی است.
اگرچه که نگارنده بر این عقیده است که نظم بازار آزاد یک نظم و قاعده طبیعی است، اما بر کسی پوشیده نیست که یک نظم و قاعده بتواند به طور طبیعی عمل کند، نیازمند بستری مناسب است و از طرف دیگر تا چه اندازه میتوانیم از این مدلهای طبیعی در درون اموری چون دولت که ساخته تاریخی انسانند بهره جست؟بنابراین مسئله اقتصاد ایران به زعم نگارنده، مسئلهای فراتر از تقویت نهاد بازار برای ترمیم دیگر شریانها است و به نوعی با عکس آن عمل کنیم چنانکه با تقویت دیگر نهادها، به بازاری مناسب دست پیدا کنیم. درواقع با توجه به موانع تاریخی خود، بیش از آنی که نیازمند اقتصاد بازار آزادی باشیم، نیازمند اقتصاد نهادی هستیم.